تبیان، دستیار زندگی
مصطفی خرامان از نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان معتقد است نوشتن زندگینامه یک شخصیت به صورت یک داستان معنی رمان نوشتن نمی‌دهد و کسی هم که چنین کاری کند، رمان‌نویس نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با نویسنده «دختران علیه دختران»


مصطفی خرامان از نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان معتقد است نوشتن زندگینامه یک شخصیت به صورت یک داستان معنی رمان نوشتن نمی‌دهد و کسی هم که چنین کاری کند، رمان‌نویس نیست.


با نویسنده «دختران علیه دختران»

کتاب «دختران علیه دختران» به تازگی توسط نشر افق از مصطفی خرامان منتشر شده است. «دختران علیه دختران» یک رمان نوجوان است که در عین سادگی روایت، به خوبی می‌شود پیچیدگی روابط انسانی و پیچیدگی ذهن شخصیت‌ها را از داستان آن برداشت کرد. نویسنده در چینش اطلاعات این رمان موفق است، داستان را لو نمی‌دهد و ریزه‌کاری‌های بسیاری را هم برای روایت‌های دوم و سومش نگه می‌دارد.

این رمان در سه فصل تنظیم شده است و در هریك از این داستان‌ها قهرمان قصه مسیرهای مختلفی را همراه با برخوردهای متفاوت طی می‌كند. به همین دلیل فرم آن با داستان‌های معمول متفاوت است. شكل این رمان بیشتر شبیه به كارهای سینمایی است و تا كنون رمان نوجوانانه به این شكل ندیده‌ام.

ناشر در بخشی از معرفی این کتاب آورده است: «یک لحظه فکر کردم که ای‌کاش وقتی ترقه جلوی پایم ترکید، نقش بازی می‌کردم و حسابی می‌ترساندمش و بعد فوری با خودم گفتم شاید دوباره فرصتی پیش بیاید. به خاله‌ام گفتم: «استعداد مردنم خوبه‌ها! به من هم یاد بده.»

از مصطفی خرامان پیش از این آثاری همچون نوزده غلام، نوزده کاسه کتاب برگزیده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حادثه‌ چهارم و فرشته‌ها از کجا می‌آیند منتشر شده است. مخاطب اغلب آثار او نوجوانان هستند. خرامان علاوه بر نگارش داستان، فیلمنامه هم می‌نویسد.

رمان «دختران علیه دختران» در 112 صفحه و با قیمت 2900 تومان منتشر شده است.

به همین جهت فرصت یک گفتگو و گپ دوستانه با این نویسنده فراهم شد که با او درباره رمان نوجوان و وضعیت رمان‌نویسی در کشور گفتگو شده است. متن این گفتگو در ادامه می‌آید:

آقای خرامان کمی درباره ساختار کلی رمانی که نوشته‌اید، صحبت کنید.

من یک داستان کاملا رئال را در مورد زندگی یک دختر نوشتم که همراه خانواده‌اش از یک محله به محله دیگر اسباب‌کشی می‌کند و در محل زندگی جدیدش با مشکلات و مسائلی روبرو می‌شود. این داستان کاملا رئال با فرمی مدرن نوشته شده است. البته نه این که بخواهم بگویم من کار جدیدی کرده‌ام، از این کارها قبلا شده است و شاید فیلم‌ها و داستان‌هایی مانند «دختران علیه دختران» تولید شده باشند.

منظورتان این است که پرداخت‌تان در داستان با رویکردی مدرن انجام شده است؟

خیر. مقصودم فرم داستان است. این رمان با فرم مدرنی نوشته شده است.

از رفت و برگشت‌های زمانی در کار بهره برده‌اید؟

«دختران علیه دختران» رفت و برگشت زمانی ندارد. نمی‌خواهم بگویم فرم کار چگونه است. می‌خواهم بچه‌ها بخوانند و خودشان قضاوت کنند.

به نظر شما نوجوانان کشور ما آمادگی مطالعه رمان‌های مدرن را دارند؟

این که می‌گویم این رمان فرم مدرن دارد، به آن معنا که سیال ذهن باشد یا خیلی پیچیده باشد، نیست. افرادی که تا به حال آن را مطالعه کرده‌اند، گفته‌اند که خوشخوان بوده و حرف رمان را هم می‌توان فهمید. موضوع آن هم که اجتماعی و رئال است.

به نظر می‌رسد نویسنده‌هایی که برای نوجوانان می‌نویسند، مدتی است این ژانر را جدی‌تر می‌گیرند یا بهتر بگوییم این عرصه جدی‌تر گرفته می‌شود و مسائل مهم‌تر یا اجتماعی‌تری را در رمان‌های این گروه سنی مطرح می‌کنند. چون عده‌‌ای از نویسندگان و منتقدان کشور معتقدند مرز مشخص و محسوسی بین ادبیات کودک و ادبیات نوجوان وجود ندارد و این دو گاهی با هم مخلوط می‌شوند. رمان «هستی» نوشته فرهاد حسن‌زاده هم نمونه‌ای از این گونه رمان‌هاست. نظر شما چیست؟

یک بحثی وجود دارد و عده‌ای معتقدند که نمی‌توان گفت یک رمان برای گروه سنی بزرگسال است یا نوجوان. با توجه به این بحث شاید آن رمانی خوب باشد که اگر نوجوان آن را بخواند لذت ببرد و اگر بزرگسال هم آن را بخواند از آن استفاده کند. ولی شاید به خاطر حجم است که می‌گویند یک رمان برای نوجوانان است، چون موضوعی را در حجم کمتری تشریح می‌کند. مثلا فیلم‌های سینمایی که امروزه برای بچه‌ها ساخته می‌شود، طوری ساخته می‌شود که حوصله پدر و مادرها هم در سینما سر نرود و می‌بینید که خیلی از پدر و مادرها هم طرفدار این فیلم‌ها و کارتون‌ها هستند.

«یک لحظه فکر کردم که ای‌کاش وقتی ترقه جلوی پایم ترکید، نقش بازی می‌کردم و حسابی می‌ترساندمش و بعد فوری با خودم گفتم شاید دوباره فرصتی پیش بیاید. به خاله‌ام گفتم: «استعداد مردنم خوبه‌ها! به من هم یاد بده.»

به همین دلیل آن نظریه می‌گوید که اصلا رمان بزرگسال و نوجوان نداریم. بلکه رمان، رمان است و باید از ساختار مشخصی تبعیت کند. یکی از خصوصیت‌های هر رمانی این است که باید یک سری بستر‌های اجتماعی داشته باشد به ویژه اگر یک اثر رئالیستی باشد. بنابراین فکر می‌کنم دوستانی که در کشور مشغول رمان نوشتن هستند، در حال توجه به آن بستر اجتماعی هستند تا مخاطبان هم بتوانند ارتباط بهتری با اثرشان برقرار کنند.

از سخن شما می‌توان این استنباط را داشت که قصه هر طرحی که داشته باشد، می‌توان طوری آن را پرداخت کرد که در گروه سنی نوجوان بگنجد یا برای مخاطب بزرگسال در نظر گرفته شود. اما دغدغه‌ها و مسائلی از موضوعات اجتماعی هستند که نمی‌توان آن‌ها را در رمان برای نوجوانان مطرح کرد.

مثلا چه دغدغه‌هایی؟

خب می‌توان مسائل زناشویی را مثال زد که به نظر می‌رسد جایی در رمان نوجوان ندارند.

ببینید، حتی این مسائل را هم می‌توان به نوع دیگر و از زاویه‌ای دیگر برای نوجوانان مطرح کرد. چون بالاخره این نوجوانان هم روزی قرار است ازدواج کنند. مسائل زناشویی، از آن دسته موضوعاتی است که آن طرف خط قرمز وجود دارند و در رمان بزرگسال هم نمی‌توان آن‌ را آورد. ولی من در حال حاضر یک ایده رمان دارم که پدر و مادر دختری نوجوان می‌خواهند از هم جدا بشوند و او تلاش می‌کند تا نگذارد این اتفاق بیافتد. خب در این ایده هم مسائل زناشویی در نظر گرفته شده است ولی نه از جنسی که از خط قرمز عبور کند و قابل بیان نباشد.

با یکی از دوستان نویسنده که صحبت می‌کردم، معتقد بود وقتی یوسا یا میلان کوندرا رمان می‌نویسند، دیگر رمان‌نویسان ما می‌خواهند چه بنویسند؟ رمان می‌نویسند یا قصه بلند؟ نظر این نویسنده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شاید نظر این نویسنده بیشتر حجم رمان بوده باشد. به نظرم یک نفر می‌تواند ایده‌ای را در 150 صفحه بسط و گسترش بدهد و ممکن است فرد دیگری آن را در 700 صفحه بنویسد. آن نویسنده‌ای که رمانش را برای نوجوانان می‌نویسد و حجمش را 150 صفحه در نظر می‌گیرد، طوری می‌نویسد که نوجوانان آن را بفهمند و حجمش هم برای این گروه سنی کافی باشد. اما به نظرم این که یوسا می‌نویسد، پس رمان‌نویسان ما دیگر ننویسند به نظرم حرف درستی نیست.

پیش از آن‌که ادامه این مطلب را بگویید یک سوال بپرسم، یعنی حجم رمان را عامل طبقه‌بندی آن به نوجوان و بزرگسال می‌دانید؟

حجم هم یکی از فاکتور است. نه این که تعیین‌کننده باشد ولی می‌تواند در کنار دیگر عوامل، قرار بگیرد.

ولی رمانی با 700 صفحه حجم حوصله نوجوانان را سر می‌برد، این طور نیست؟

فکر نمی‌کنم. چون نشر افق به تازگی مجموعه‌ای 7 جلدی برای نوجوانان منتشر کرده است که هر جلد آن 400 تا 500 صفحه حجم دارد. به نظرم هیچ کدام از این عوامل تعیین‌کننده نیست. ما باید به آن نویسنده بگوییم محدودیت‌های ما را با نویسندگانی مانند یوسا مقایسه کنید. به همین دلیل است که آن‌ها می‌توانند رمان‌های جذابی بنویسند و ما نمی‌توانیم.

یعنی می‌گویید اگر این محدودیت‌ها نباشند، رمان‌های نویسندگان ما هم به همان میزان جذاب می‌شود؟

بله. آن‌ها هم با همان فرمول‌هایی که ما می‌نویسم، رمان می‌نویسند. ما هم این فرمول‌ها را از کتاب‌ها و رمان‌های نوشته شده استخراج کرده‌ایم و از خودمان فرمول اختراع نکرده‌ایم. فرم رمان من کمی مدرن است ولی ساختارش که از همان ساختار رمان تبعیت می‌کند.

مصطفی خرامان

ولی به نظر می‌رسد، علت موفقیت و بین‌المللی شدن رمان‌های دیگر کشورها، این است که نوآورانه هستند و همیشه سراغ سوژه‌های جدید می‌روند. این نوآوری را می‌توان در طرح و پرداخت دید در حالی که بسیاری از طرح و سوژه‌ای رمان‌های ما تکراری هستند.

به نظرم سوژه‌های رما‌ن‌های خارجی هم تکراری هستند. اگر الان 10 نمونه را نام ببریم، رقم زیادی‌ از این تعداد، طرح تکراری دارند. اما محور تمام رمان‌هایشان عشق است.

یکی از دلایل دیگر که رما‌ن‌نویس واقعی کم داریم این است حق‌التالیف‌ها واقعا کم و تاسف‌بار است. مثلا من یک رمان 120 صفحه‌ای می‌نویسم که نتیجه 2 سال تلاش من است. نمی‌گویم 2 سال روز و شب پای نوشتن این رمان نشسته‌ام ولی این کار 2 سال ذهن من را به خود مشغول کرده است. اما فکر می‌کنید در نهایت چقدر حق التالیف به نویسنده می‌دهند؟

یک ناشر موفق شاید حداکثر 2 میلیون تومان به نویسنده بدهد؟

نه اصلا این طور نیست. مبلغ را خیلی بالا گفتید. مبلغی که به نویسنده داده می‌شود حدودا یک سوم این مقداری است که شما گفتید. حالا مدت 2 سال را در نظر بگیرید، می‌شود ماهانه 50 هزار تومان که این روزها مبلغی به حساب نمی‌آید. بنابراین اگر کسی رمان می‌نویسد به این دلیل است که خودش دوست دارد و به اصطلاح برای دل خودش می‌نویسد. مگر چقدر از ادبیات حمایت می‌شود. حق التالیف رمان‌های خود من هم رقم ناچیزی بوده است. چند رمانم را سیما فیلم خرید و حق امتیاز آن را پرداخت.

میزان امتیازی که به سیما فیلم فروختید نسبت به حق‌التالیف رمان‌ها چگونه بود؟

به نسبت، مبلغ بیشتری بود ولی آن‌گونه هم نبود که بگوییم رقم بالا و هنگفتی بوده است.

یک عده از نویسندگان هستند که به اصطلاح تبدیل به برند شده‌اند و در واقع یک اسم هستند که مخاطب را به سمت کتاب می‌آورند. یعنی خواننده و مخاطب با آمدن اسم آن‌ها به سمت کتاب‌شان می‌رود و آن را می‌خرد تا بخواند. البته این موضوع درباره همه نویسندگانمان صدق نمی‌کند ولی علت کلی آن را چه می‌دانید؟

این موضوع در حوزه بزرگسال است. ولی در حوزه کودک و نوجوان زیاد از این اتفاق‌ها نمی‌افتد. ولی در حوزه بزرگسال، اسم‌ها کارساز می‌شوند. اما در حوزه کودک و نوجوان، شما را به عنوان یک نویسنده، فقط بچه‌ها می‌شناسند که کاری از دستشان برنمی‌آید. به نظرم نویسندگی در عرصه کودک و نوجوان با شریط امروز، یک نوع فداکاری است. عده‌ای هستند که در زمینه ادبیات کودک و نوجوان در حال فداکاری و ایثار هستند. قبل از انقلاب هم در این زمینه چنین شرایطی وجود داشت. نمی‌خواهم بگویم مولف نداشتیم ولی جریان غالب با ترجمه بود و فقط چند نفر بودند که می‌نوشتند.

اشاره کردید که رمان‌نویس واقعی کم داریم. منظورتان رمان‌نویس کودک و نوجوان بود یا رمان‌نویس بزرگسال؟ آیا کلا رمان‌نویس کم داریم؟

بله منظورم شرایط کلی است. ولی وضعیت رمان‌نویسی بزرگسال بهتر است. گروه سنی بزرگسال مخاطبان خودش را دارد ولی رمان در حوزه کودک و نوجوان هنوز راه نیافتاده است. هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده و نیاز به حمایت دارد.

حمایت دولتی؟

ببینید در همه جای دنیا، دولت‌ها از فرهنگشان حمایت می‌کنند. جای دوری نرویم. مثلا در ترکیه، اگر کتابی را ترجمه کنی، دولت بودجه چاپ آن را تقبل می‌کند، به مترجم جایزه می‌دهد و ... دلیل این امر هم این است که می‌خواهد فرهنگ کشورش را اعتلا ببخشد. این موضوع برای دولت این کشور، درآمد که ندارد هیچ، بلکه هزینه هم دارد ولی آن‌ها این هزینه را پرداخت می‌کنند اما ما چقدر حاضریم در این راه هزینه کنیم؟

فرآوری: رویا فهیم

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منابع: خبرگزاری مهر، خبرآنلاین، خبرگزاری کتاب ایران