تبیان، دستیار زندگی
هرستی طولانی از کارها و مسئولیت‌های ایوب آقاخانی را می‌توان دید که کم هم نیستند. آقای آقاخانی پرکار است و راه خود را می‌رود. کتاب «سه نمایشنامه‌« هم از آثار اوست.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سه نمایشنامه در یک کتاب


فهرستی طولانی از کارها و مسئولیت‌های ایوب آقاخانی را می‌توان دید که کم هم نیستند. آقای آقاخانی پرکار است و راه خود را می‌رود. کتاب «سه نمایشنامه‌« هم از آثار اوست.


سه نمایشنامه

سه نمایشنامه: مرثیه‌ای برای یک سبک‌وزن، منطقه‌ی صفر، مومیا. ایوب آقاخانی . تهران: انتشارات افراز. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 136 صفحه. 3300 تومان.

«ناگهان عده‌ای وحشیانه به در می‌کوبند به قصد شکستن آن. دو دختر جیغ‌کشان و رنگ‌پریده به گوشه‌ای می‌جهند. تلفن از دست نوا می‌افتد. در کشاکش این واقعه‌ی ناگهانی و هول‌انگیز، صحنه تاریک می‌شود و ساکت.

نور با چند لحظه تأخیر به صحنه بازمی‌گردد که خالی است و همه‌چیز به‌هم‌ریخته و کاغذهایی بر صحنه پراکنده است و باد از در ِباز تو می‌آید و کاعذها را جابه‌جا می‌کند.»[1]

ایوب آقاخانی می‌نویسد، بازی می‌کند و کارگردانی هم جزوی از کارهای اوست. متولد آبان ماه 1354 است و ادبیات نمایشی را در دانشکده‌ی هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی گذرانده است و کارشناسی ارشد را هم در دانشکده ی هنر تربیت مدرس با گرایش ادبیات نمایشی پشت سر گذارده است. فهرستی طولانی از کارها و مسئولیت‌های ایوب آقاخانی را می‌توان دید که کم هم نیستند. آقای آقاخانی پرکار است و راه خود را می‌رود. کتاب سه نمایشنامه‌ هم از آثار اوست که در بخش نمایشنامه‌های آروین، با شماره‌ی چهار، از سوی انتشارات افراز به بازار کتاب وارد شده است. کتاب ضمن متن سه نمایشنامه، تصویرهایی را هم در بردارد که به اجراهای این سه متن اختصاص دارند.

نمی‌توان در ستایش کارها داد سخن راند و از گوشه‌ها و زاویه‌هایشان حرف زد چراکه از این منظر، کارها در حد متوسطی هستند و قدم در راه شگفت‌زده کردن خواننده‌ی خود نگذاشته‌اند ولی با این احوال می‌شود از آن‌ها بهره‌مند شد و خود را رو در روی متنی در خور یافت.

«مرثیه‌ای برای یک سبک‌وزن»، نمایشنامه‌ای شش‌پرده‌ای است که نخست آمده است، نمایشنامه‌ای با چهار شخصیت که به چالش‌های رفتاری این چهار نفر با هم می‌پردازد. «منطقه‌ی صفر» با یاری گرفتن از طرحی از محمد حاتمی نوشته شده است؛ با سه شخصیت که یکی از آن‌ها فقط صدایی است که به گوش می‌رسد. شخصیت‌های این نمایشنامه افغان‌هایی هستند که بین مرزها در ترددند و زندگی عاطفی‌شان هم دست‌خوش همین مشکلشان قرار گرفته است. میوند در جایی از

سه نمایشنامه در یک کتاب

متن می‌گوید:

«پِیش آتَش جَشِن می‌گیرن، سر می‌بُرُّن، پسان سینی داغ می‌ذارن به گردنش که خونش بسته شه. دُلُمه شه، تن بی‌سر بپر بپر کنه همین‌طور، جان‌کنی کنه. کل‌شان خنده کنن. انقد که تو خیال می‌کنی بست‌بست شنگولیات کشیدن!»[2]

و در نهایت نمایشنامه‌ی مومیا پیش چشم علاقمندان قرار می‌گیرد که درامی در سه پرده، با شش نقش آمده است که می‌توان گفت بهترین نمایشنامه از میان سه نمایشنامه‌ی آمده در کتاب است.

نمی‌توان در ستایش کارها داد سخن راند و از گوشه‌ها و زاویه‌هایشان حرف زد چراکه از این منظر، کارها در حد متوسطی هستند و قدم در راه شگفت‌زده کردن خواننده‌ی خود نگذاشته‌اند ولی با این احوال می‌شود از آن‌ها بهره‌مند شد و خود را رو در روی متنی در خور یافت.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 129 کتاب

[2] صفحه‌ی 60 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان