تبیان، دستیار زندگی
پس از شهادت مظلومانه سید حسین و شهدای حماسه هویزه، ارتش عراق، منطقه عملیات و شهر هویزه را تصرف نمود و با تانک بر اجساد مطهر شهدا گذشت و شهر هویزه را با خاک یکسان کرد(16 دی ماه 1359). سپس اقدام به ایجاد میدان مین و سنگرها بتونی محکم در تمام بیابان هویزه نم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محل شهادت شهیدعلم الهدی /عکس


پس از شهادت مظلومانه سید حسین و شهدای حماسه هویزه، ارتش عراق، منطقه عملیات و شهر هویزه را تصرف نمود و با تانک بر اجساد مطهر شهدا گذشت و شهر هویزه را با خاک یکسان کرد(16 دی ماه 1359). سپس اقدام به ایجاد میدان مین و سنگرها بتونی محکم در تمام بیابان هویزه نمود


محل شهادت شهیدعلم الهدی /عکس

پس از شهادت مظلومانه سید حسین و شهدای حماسه هویزه، ارتش عراق، منطقه عملیات و شهر هویزه را تصرف نمود و با تانک بر اجساد مطهر شهدا گذشت و شهر هویزه را با خاک یکسان کرد(16 دی ماه 1359). سپس اقدام به ایجاد میدان مین و سنگرها بتونی محکم در تمام بیابان هویزه نمود .

این همه استحکامات نظامی نتوانست جلوی پیشروی سپاه اسلام را بگیرد و 18 ماه بعد (سال 1361)، با عناید الهی، دوباره هویزه به آغوش مردم ایران بازگشت اما هیچ اثری از شهدا نبود .

برادرانی که توانسته بودند از حلقه محاصره دشمن خود را نجات دهند محل درگیری حماسه سازان را تعیین نمودند و آنجا تعدادی پرچم به یاد شهیدان نصب گردیدو به تدریج بنای مزار شهدای هویزه ساخته شد و اجساد مطهری که از اطراف پیدا می شد به محل فعلی منتقل گشت از جمله شهید قدوسی ، شهید سلحشور و...

در سال 61 جنازه مطهر شهید علم الهدی در فاصله اندکی با مزار فعلی پیدا شده و از قرآن و آرپی جی او که در کنار جسدش بود ، شناسایی شد و پس از تشییعی باشکوه در اهواز پیکر او در کنار یاران وفادارش، آرام خفت .

یکی از برادران می گوید : نهج البلاغه، وصیت نامه و مقدار زیادی از یادداشت های سید حسین، در کوله پشتی ایشان بود. حسین در شب عملیات ، کوله پشتی اش را در سپاه هویزه گذاشت تا بتواند اسلحه ، خرجی اضافی و نارنجک، برای عملیات حمل کند.بعد از شهادت حماسی بچه ها، ارتش عراق وارد شهر هویزه شد و همه خانه ها را همچون خرمشهر با خاک یکسان کردو تا 18 ماه، شهر هویزه و منطقه عملیاتی ، در اشغال عراق بود.

در سال 61 جنازه مطهر شهید علم الهدی در فاصله اندکی با مزار فعلی پیدا شده و از قرآن و آرپی جی او که در کنار جسدش بود ، شناسایی شد و پس از تشییعی باشکوه در اهواز پیکر او در کنار یاران وفادارش، آرام خفت

برادر سید جلال موسوی در سپاه هویزه ، همراه حسین بود و می دانست که نهج البلاغه و نوشته ها و وصیت نامه حسین در کوله پشتی است. اولین شبی که شهر به اشغال عراق درآمد، سید جلال گفت : من باید کوله پشتی حسین را بیاورم. به همین قصد به سوی هویزه حرکت کرد و در بین راه به فییض عظیم شهادت رسید.

5 خاطره از شهید سید حسین علم الهدی :

1-   برادر جزایرى (خواهر زاده سید حسین) مى‏گوید: در ایام حكومت نظامى (سال 1357) من همراه والدین خودم به ملاقات سید حسین رفتیم. ایشان در پادگان اهواز بودو از پشت میله هایى به فاصله چند متر او را دیدیم. به ما گفت: سلام به مادر برسانید و بگویید حسین حالش خوب است و مطلبى را به شما مى‏گویم اما به مادرم نگویید. حكم اعدام من صادر شده و قرار است چهار روز دیگر حكم را اجرا كنند.

البته من سعى مى‏كنم فرار كنم.

محل شهادت شهیدعلم الهدی /عکس

این عکس مربوط به محل شهادت شهید علم الهدی است

تذكر:

الف: مادر سید حسین براى اعلام تنفر خود از رژیم شاه و به نشانه مقاومت و پایدارى، هیچگاه براى ملاقات سید حسین به زندان ساواك یا حكومت نظامى نرفتند .

ب: پس از فرار شاه و پیروزى تدریجى انقلابیون، همه زندانیان سیاسى از جمله سید حسین آزاد شدند و آرزوى اعدام ایشان در دل دژخیمان رژیم شاه، ماند.

2-   مادر حسین که روزهای اول تنها برای بدست آوردن جسد گلگون کفن حسین بی‌تابی می‌کرد با یادآوری مادران صدر اسلام گفت : همانطور که مادر یکی از مجاهدین صدر اسلام وقتی دشمن کافر سر بریده فرزندش را بسوی مادر پرتاب می‌کند و می‌گوید : «من چیزی را که در راه خدا دادم پس نمی‌گیرم» گفت : چون امام فرموده است جوانان ما مانند جوانان صدر اسلام هستند من نیز مانند مادران صدر اسلام جسد مطهر فرزندم را هم به خدا هدیه می‌دهم.

مادر شهید حسین می‌گوید : تنها از خدا می‌خواهم که این قربانی شهید را بپذیرد و قطره قطره خون پاک حسین سبب افزایش عمر امام عزیز و پیروزی انقلاب اسلامی گردد و اگر امام فرمان دهند من و همه فرزندانم به جبهه می‌رویم تا ضربه‌ای حتی به اندازه پرتاب یک سنگ به کفار بزنیم و از اسلام دفاع کنیم.

مادر حسین نیز شیرزنی بود. بعد از تبعید امام در سال 1342، تلگرافی برای شاه فرستاد: اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید کرده ای و اگر مسلمان نیستی، بگو ما تکلیف خودمان را بدانیم. زینب وار در تمام سختیها ایستادگی کرده بود. در سال 67 به رحمت ایزدی رفت و بنا به وصیتش در کنار حسین، در هویزه آرام گرفت

مادر حسین نیز شیرزنی بود. بعد از تبعید امام در سال 1342، تلگرافی برای شاه فرستاد: اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید کرده ای و اگر مسلمان نیستی، بگو ما تکلیف خودمان را بدانیم. زینب وار در تمام سختیها ایستادگی کرده بود. در سال 67 به رحمت ایزدی رفت و بنا به وصیتش در کنار حسین، در هویزه آرام گرفت.

3-   آقای منجم زاده می گوید :" در سال 1356 برای سکونت به خرمشهر رفته بودیم . اولین سال ازدواج ما بود . روزی سید حسین وسید کاظم به منزل ما آمدند ، سید حسین به من وخواهرش گفت :" روزی یک صفحه نهج البلاغه بخوانید ."

محل شهادت شهیدعلم الهدی /عکس

4-   در ورزش صبحگاهى از سپاه بیرون مى‏رفتیم تا مى‏رسیدیم به قبرستان بیرون شهر. آنجا كه مى‏رسیدیم، سید حسین مى‏گفت: آرام راه بروید و در وسط دو ستون خطبه‏هاى نهج البلاغه را براى ما مى‏خواند، او عبارات عربى رااز حفظ مى‏خواند، بعد ترجمه و تفسیر مى‏كرد. یك روز خطبه‏اى مى‏خواند كه حضرت على (ع) با یارانش از كنار قبرستانى عبور مى‏كردند، امام به یاران خود فرمود، بایستید و فرمود: مى‏دانید كه مرده‏ها با شما صحبت مى‏كنند؟ یاران گفتند: نه، امام فرمود: اینها دارند با شما صحبت مى‏كنند، به شما مى‏گویند:ما فرصت را از دست دادیم، ولى شما فرصت دارید فاصله ما تاشما یك متر بیشتر نیست، اما ما فرصت را از دست داده‏ایم، اكنون نه راه برگشت داریم و نه راهى براى انجام عمل خیر، ولى شما فرصت دارید. این فرصت را غنیمت بشمارید و از آن استفاده كنید و... حسین چنان سخن مى‏گفت كه گویا حضرت على (ع) دارد این مطالب را بیان مى‏فرماید و چنان تأثیر معنوى بر بچه‏ها مى‏گذاشت كه قابل بیان نیست

5-     سال 1359 جمعی از برادران عازم مکّه بودند ، حسین کلاس حج در قرآن ونهج البلاغه داشت . در کلاس بودیم که فردی در کلاس را زد واطلاع داد که عراق به فرودگاه اهواز حمله کرده است . حسین گچ را کنار گذاشت وبا خنده وتبسم گفت :" رفتن به حج ما هم حل شد ."

روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری : رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع :

کتاب خاطرات شهید سید حسین علم الهدی

موسسه فرهنگی شهد سید حسین علم الهدی

سایت ساجد

سایت قافله شهدا