ستاره ای که درخشید
فیلم تشییع پیکر پاک این عالم رااینجا مشاهده کنید.
ماجرای برخورد تند مرحوم آیت الله علی صافی گلپایگانی با محمدرضا پهلوی
مدرسی، فرید - گفت و گو با داماد آیتالله میرزا علی صافی گلپایگانی؛ به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله صافی گلپایگانی
شیخ محمدرضا کمیلی، داماد آیتالله العظمی شیخ علی صافی گلپایگانی شاید نزدیکترین فردی به ایشان باشد که اطلاعات و خاطرات دست اولی را دارد.
او 16 سال شاگرد آیتالله بود و 10 سال شاگرد آیتالله اراکی و 25 سال شاگرد آیتالله گلپایگانی. ارتباط همسایگی، راه مصاحبه را باز کرد که منزلشان بروم و درباره «مرحوم آقا» بپرسم. آیتالله کمیلی تا آنجا که میدانست گفت، اما گویا مرحوم آیتالله صافی در بیان خاطراتش به نزدیکانش هم کتوم بوده است.
آخوندملا محمدجواد صافی هم از دوستان شیخ فضل الله نوری بودند؟
بله؛ ایشان در زمان مشروطه در تهران اقامت کرده بودند و در آن سالها با مرحوم آقا شیخ فضل الله رابطه نزدیکی داشتند؛ به گونهای که در اواخر حیات شیخ که محصور هم بود، به دیدار او میرود و از او میخواهد برای حفظ جانش چنان که فلان آقا و فلان آقا پرچم کشوری را بالای در منزلشان نصب کرده اند، ایشان هم چنان کنند.
ایشان میفرمایند: من با شما الان مباحثه علمی و شرعی میکنیم؛ فعلا و به حسب ظاهر من مرجع تقلید و رئیس مذهب در نزد مردم محسوب میشوم، آیا صحیح است که زیر پرچم کشور بیگانه بروم؟! » ظاهرا در قضایای مشروطه، آخوند ملاجواد همفکر مرحوم آقا شیخ فضل الله بود؛ یعنی هوادار مشروطه مشروعه.
در ابتدای حضور در قم، اساتیدشان چه کسانی بودند؟
درس مکاسب را نزد میرزا محمد ثابتی همدانی میآموزند. مرحوم آقا همواره از درس ایشان تعریف میکردند و بسیار آن را خوب توصیف میکردند.
یکی، دو سال هم درس خارج مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه میروند. ایشان میگفتند: من پس از جلسه درس مکاسب، به همراه استادم؛ میرزا محمد همدانی به درس مرحوم حاج شیخ میرفتیم.
همچنین نزد مرحوم امام خمینی هم فلسفه خوانده بودند و در درس آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی هم شرکت میکردند. البته ایشان به برخی نظرات آیتالله شاه آبادی هم نقد داشتند.
از دوران رضاخان و مساله جواز برای لباس روحانیت، خاطرهای را نقل کرده بودند؟
ایشان به یاد داشتند که در همان زمان رضاخان، مرحوم آیتالله میرزا مهدی، شوهر عمه امام خمینی که از معاریف خمین بود، صبح زود به منزلشان در گلپایگان آمده بود و گفته بود که فرماندار خمین از دادن جواز لباس امتناع کرده و همچنین من را تهدید کرده است که باید کت و شلوار بپوشی و در مجلس جشن فرمانداری شرکت کنی.
پدرشان (آیتالله محمدجواد صافی) رو به ایشان میکند و میگوید: با آقا میرزا مهدی پیش فرماندار گلپایگان به نام «اعظم رکنی» که از شاهزادههای قاجار بود، برو و بگو یا جواز لباس ایشان را میدهی یا هر چیزی دیدی از چشم خودت دیدی! ایشان میروند و این مساله را به فرماندار میگویند که جواز صادر میشود.
ایشان از چه کسانی اجازه اجتهاد داشتند؟
ایشان از حضرات آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقاحسین بروجردی، حاج سیدجمال الدین گلپایگانی، حاج سیدمحمد تقی خوانساری و... اجازه داشتند.
در آن موقع بیشتر با کدام یک از فضلای حوزه نشست و برخاست داشتند؟
بیشتر با حضرات آیات حاج شیخ مرتضی حائری، حاج آقا مهدی حائری، آقارضا صدر، امام موسی صدر، آقاشیخ مرتضی اردکانی، آقای خادمی اصفهانی، آقای اشرفی اصفهانی و... رفاقت داشتند. بارها حضور این آقایان را در منزل ایشان دیده بودم.
ایشان برای تحصیل به نجف نرفتند. چرا؟
من به یاد دارم، مرحوم آیتالله العظمی آقای اراکی، روزی در ضمن درس اصول فرمودند: «من هم مبنای اصولی سامرا را میدانم و هم مبنای اصولی نجف را؛ چراکه مرحوم حاج شیخ که استادم بودند؛ هم سامرا درس خوانده بودند و هم نجف.» غرض از بیان این مساله این است که شاید با توجه به حضور پرورش یافتگان نجف در قم، دیگر به حضور در نجف لزومی نبوده است.
همچنین پس از آمدن آیتالله بروجردی به قم، این حوزه بسیار رونق گرفت. به گونهای که امام خمینی به آیتالله حاج آقا مرتضی حائری (در آن موقع نجف بودند) نامه مینویسند و میخواهند که ایشان به قم بیایند و تمجید زیادی از وضعیت حوزه قم میکنند.
گویا ایشان یکی از مستشکلین درس آیتالله بروجردی بودند؟
بله؛ در این باره خاطرهای را هم از ایشان شنیدهام که روزی یکی از شاگردان اشکال میکند و آیتالله بروجردی پاسخ نمیدهند و میگویند: « دیگر این اشکال وارد نیست؛ چراکه حاج آقا علی هم پذیرفته...» البته ایشان در درس آیتالله حجت هم اشکال میکردند.
مرحوم آقا میگفتند: «روزی در درس آیتالله حجت اشکال کردم که ایشان از منبر پایین آمدند و رفتند... فردا رفتم و از ایشان عذرخواهی کردم. ایشان هم گفتند: اشکال ندارد...»
غیر از عضویت در هیات استفتا و ممتحنین حوزه، آیتالله بروجردی مساله دیگری هم از ایشان خواسته بود؟
آیتالله بروجردی از ایشان خواسته بود تا امور مالی بیتشان را هم برعهده بگیرند که نمیپذیرند. البته ایشان بسیار به آیتالله بروجردی اعتقاد داشتند و میگفتند: «آقای بروجردی در ردیف علمایی همچون شیخ طوسی و علامه حلی و... است.»
از مسائل سیاسی دوران آقای بروجردی، مسالهای را برای شما نقل کردهاند؟
میگفتند: پس از کودتای 28 مرداد و حصر دکتر مصدق و احتمال اعدام او، آیتالله بروجردی به شاه پیغام میدهد: کسی را که میگوید من نفت را ملی کردم، بسیار برایت بد تمام میشود، او را از بین ببری... یا مثلا در مورد سید حسین از اهالی یزد که یکی از بهاییها را کشته بود و به عتبات رفته بود.
بهاییها با نیرنگ او را به ایران باز میگردانند و دستگیر کرده و دادگاه حکم به اعدام او میدهد. قرار بر این بوده که در روز نیمه شعبان حکم اجرا شود. عصر روز چهاردهم شعبان خبر به آیتالله بروجردی میرسد و ایشان فورا حاج احمد را پیش شاه میفرستد و پیام میدهد که باید حکم اعدام این فرد ملغی شود.
شاه نیز چنین میکند. مرحوم آقا میفرمودند: من همان شب عریضه امام زمان را نوشتم و تفأل به قرآن زدم و این آیه شریفه آمد: « یا بنی اذهبوا فتحسسوا من یوسف و اخیه و لا تیئسوا من روح الله...» چندی بعد او آزاد شد و در قم به خدمت آیتالله بروجردی رسید و ایشان به او هدیه و انعام دادند.
آیا آیتالله صافی برای بیان پیغام علما به دیدار شاه رفته بود؟
چندباری از سوی آیتالله بروجردی و آیتالله گلپایگانی با شاه دیدار کردند. در زمان آقای گلپایگانی، قرار بود که زن شاه برای مراسم رونمایی از بازسازی ضریح حضرت معصومه به قم بیاید که ایشان به نمایندگی از آقای گلپایگانی به شاه گفتند که اگر قرار است او بیاید، باید با چادر در حرم حاضر شود .
همچنین ایشان درباره آخرین باری که از طرف آیتالله گلپایگانی با شاه دیدار کرده بودند، گفتند: «شاه پس از صحبتهای اولیه من گفت: تو چکاره این مملکت هستی؟! من هم گفتم: خیلی متاسفم که شخص اول مملکت از مفاد قانون اساسی اطلاعی ندارد.
در قانون اساسی تصریح شده است که قانون بر اساس نظارت 5 نفر از فقهای طراز اول قانونیت پیدا میکند. آنگاه شما به من میگویید، چکاره مملکت هستی. این را گفتم و بلند شدم و بدون خداحافظی رفتم.»
روابط آیتالله صافی و امام خمینی چگونه بود؟
روابط بسیار دوستانه و صمیمانهای داشتند. این روابط به سالهای خیلی دور بازمیگشت. همانطور که گفتم، امام پس از آمدن به ایران و اقامت در قم به دیدار ایشان آمدند. مرحوم آیتالله شیخ علی صافی پیش از آشنایی با آیتالله گلپایگانی، با امام خمینی از جانب پدرشان ارتباط داشتند.
این ارتباط خیلی قدیمی بود؛ وقتی پدر امام شهید شد، خانواده امام به منزل دایی ایشان (آیتالله آقا شیخ محمدسعید) که از علمای بزرگ منطقه بود، آمده بودند تا ایشان پیگیری کنند.
همچنین مرحوم آقا شاگرد درس فلسفه امام بودند و در درس اشکال میکردند. امام خمینی هم همواره از بزرگی آخوند ملا جواد صافی در نزد بزرگان قم یاد میکردند.
پیش از انقلاب هم، ایشان نامه آیتالله گلپایگانی را برای امام به پاریس میبرند. پس از انقلاب هم با امام رفت و آمدهایی داشت.
همچنین بر پیشنویس قانون اساسی شرحی مفصل نوشتند و به امام دادند. گاهی هم برخی نگرانیها را در دیدار با امام در جماران مطرح میکردند؛ همچون گرفتاریهای پیش آمده برای برخی علما در آن دوران.
در قضیه آقای شریعتمداری هم از طرف امام واسطه شده بودند که قضیه حل شود که بعد از آن گفتند: «برخی نگذاشتند حل شود!» این دیدارها هر از چندگاهی، تا سال 65 برقرار بود.
در اوایل انقلاب، اکثر علما مناصبی را پذیرفتند اما آقای صافی هیچگاه به این مساله روی نیاوردند. چرا؟
به یاد دارم که اوایل انقلاب مرحوم آقای آذری قمی به ایشان گفته بودند: « معنا ندارد که شما خودتان را کنار کشیدید!» مرحوم آقا هم ناراحت میشوند و او را از چنین خواستههایی برحذر میدارند و میگویند: «خودم بهتر وظیفهام را میدانم. »
رابطه ایشان با آیتالله بهجت چگونه بود که وصیت کردند و آقای صافی را وصی خود دانستند؟
رابطه خاصی نداشتند. اصلا هیچ دید و بازدیدی میان این دو بزرگوار برقرار نبود. اما همان اول مرجعیت مرحوم آیتالله العظمی بهجت ایشان احتیاطات خودشان را به مرحوم آقا ارجاع میدادند.
بنده از آقای افتخاری که در جلسات استفتای آیتالله بهجت بودند، شنیدم که هر موقع آیتالله بهجت مرا میدیدند، از حال و احوال آیتالله صافی میپرسیدند.
همچنین پسر آیتالله بهجت از پدرشان نقل میکردند: « تنها کسی که در درس آقای بروجردی اشکالات اساسی میکردند، حاج آقا علی صافی بود؛ درحالی که برخی آقایان اشکالات اساسی نمیپرسیدند.» یک بار هم همدیگر را در حرم حضرت معصومه دیده بودند و احوالپرسی صورت گرفته بود.
تهیه و تنظیم: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان
منابع: خبر آنلاین