تبیان، دستیار زندگی
سیدجمال الدین اسدآبادی نخستین كسی بود كه افكار وآراء سیاسی واجتماعی خود را بی پروا برای خدمت به میهن خود وكلیه كشورهای اسلامی ابراز می كرد و ملل مسلمان را از مطامع واغراض پلید دول استعمارطلب اروپاآگاه می نمود و وجود اوموجب نهضت جدید درافكارایرانیان آن عصر
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سید جمال در ایران چه می کرد؟


سیدجمال الدین اسدآبادی نخستین كسی بود كه افكار وآراء سیاسی واجتماعی خود را بی پروا برای خدمت به میهن خود وكلیه كشورهای اسلامی ابراز می كرد و ملل مسلمان را از مطامع واغراض پلید دول استعمارطلب اروپاآگاه می نمود و وجود او موجب نهضت جدید در افكار ایرانیان آن عصرگردید. تاثیرگذاری اندیشه های او در جنبش تنباكو و انقلاب مشروطیت كاملاً مشهوداست.

سید جمال الدن اسد آبادی

سیدجمال (1314-1254 ه . ق ) پس ازمدتی تحصیل درهمدان وقزوین، به عتبات عالیات رفته و مدت چهارسال در محضر اساتیدی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند ملاحسینعلی همدانی علوم دینی وعلوم عقلی را فراگرفته و پس از سفر به هندوستان كم كم با علوم و معارف جدید اروپایی و تمدن جدید غربی آشنا می شود كه این آشنایی پس ازسفر به اروپا به ویژه انگلستان و فرانسه، و مدتی اقامت درآنجا و دوستی و پیوند با متفكران وروشنفكران اروپایی و مطالعه تاریخ و تحولات اروپا و مشاهده جامعه مدرن ازنزدیك، عمق وغنای خاصی می یابد و تفكر او را، ضمن ریشه داشتن در دین وسنت، به مدرنیته و آراء جدید پیوند می زند.

اوكه سراسر عمرش رادر تبعید و اخراج درهند، افغانستان، مصر، تركیه عثمانی، ایران، عراق، روسیه، فرانسه و انگلستان گذراند، با مسائل و مشكلات جوامع مسلمان ازنزدیك آشنا و بر آنها اشراف و آگاهی داشت.

حضورسیدجمال درایران : سیدجمال درسه مرحله درایران بود:

مرحله اول زمانی است كه شخصیت علمی و انسانی اسلامی او ساخته می شود هنوز در سنی نیست كه مبارزات سیاسی داشته باشد مربوط به ایام كودكی ونوجوانی اوست. دراین دوره استعدادش رابه نمایش می گذارد. همیشه خواهرزاده اش یعنی میرزا لطف الله خان درخاطرات خود اذعان دارد كه ایشان از حافظه سرشارازاستعدادی فوق العاده، برخورداربود.   میرزا لطف الله خان خواهرزاده سیدجمال درشرح حال او می نویسد:

« ... آموزگارش پدرفرزانه اش بود درچند ماه قرآن راخواند، ومقدمات عربی رادرسال های اول به خوبی تحصیل نمود. بعدهادربعضی ازآیات قرآنی و بخصوص درمعنای سوره مباركه " الم نشرح ... " با پدرش درمقام بحث می آید كه حقیقت وحكمت معنای اینكه خدای تبارك وتعالی به پیغمبرخود منت می گذارد چیست... آنچه پدرش كوشیده قبول نمی كند... تا اینكه او قسمتی از معنای آن را بیان می كند كه پدرش مات و مبهوت می شود وسجده شكر بجا می آورد.»

درملاقات باشاه می گوید در هركجا بوده ام و باشم قصدم ترقی و عظمت مسلمین و حفظ بنیه اسلام و استقلال ممالك آنها بوده و هست

مرحله دوم حضور او در ایران مربوط به سال 1303 قمری درپنجاه سالگی دورانی است كه در اوج شهرت قرارگرفته، بسیاری ازمبارزات را پشت سرگذاشته، اطلاعات وسیع همه جانبه از وضع جهان دارد. مریدان فراوانی در كشورهای مختلف اسلامی نهضت او را پی گیری می كنند و هركجا قدم می گذارد جمع زیادی برای شنیدن پیامش اجتماع می كنند و مجذوب سخنانش می شوند. ناصرالدین شاه در سیاحت اروپا شهرت درخشان او را می شنود و به ایران دعوتش می كند. درشیراز و اصفهان و تهران از او استقبال می شود. در اصفهان اعتراض او به ظل السلطان است كه چرا آثار قدیمه متعلق به صفویه را خراب كرده اند و به علما اشكال دارد كه چرا ایرادات كارها را نمی گویند.

دراین مرحله توقف سید طولانی نیست، مقاماتی كه به وی پیشنهاد می شود نمی پذیرد. درملاقات باشاه می گوید در هركجا بوده ام و باشم قصدم ترقی و عظمت مسلمین و حفظ بنیه اسلام و استقلال ممالك آنها بوده و هست. هرگاه قصد و نیت سلطانی را موافق ببینیم به قدر توانایی مساعدت بانیان خیریه سلطان خواهم نمود. خرابی ایران و ذلت اهالی بدبخت آن تماماً از خود شهریار است. سید در این ملاقات شاه را مهیای پذیرش اصلاحات می كند اما با اندكی بعد هیات حاكم اصلاح ناپذیری خود را ثابت می كنند، ضمن تبلیغاتی كه دارد دربار ناصرالدین شاه از سخنانی كه وی درباره آزادی و قانون دارد ناراضی می شوند و خود او احساس خطر می كند و ایران را با اخذ اجازه به سمت روسیه ترك می كند.

سید جمال الدین

سید با آن نفوذ كلمه و قوه خطابه موثری كه داشت درتهران هم مانند همه جا با كمال جرات و صراحت از خرابی اوضاع مملكت و لزوم اصلاحات و ترقی و تمدن برضد استبداد حرف می زد و كلمه حریت و مدنیت راتكرارمی كرد... تااینكه به واسطه نقص عیش همایونی وسلب آزادی كه لازمه اصلاح اداری است... جمعی در مقام ضدیت برآمدند و ناصرالدین شاه را برسخنان غرض آمیز خائف نمودند... امین السلطان شاه را از وعده هایی كه داده بود پشیمان ساخت و گفتند چند روز دیگر سید در تهران بماند شاه را ازسلطنت خلع می كند. شاه مضطرب شد ومحرمانه به امین الضرب كه میزبان سید بود ابلاغ نمود كه ادامه توقف سید مناسب نیست.

مرحله سوم حضور سید جمال در ایران مربوط به سال 1307 قمری است و این بارهم در اثر دعوت ناصرالدین شاه درملاقات وین پایتخت اطریش صورت می گیرد. شاه درآخرین مسافرت به اروپا مجدداً ازشهرت سید به شگفت می آید و با مسرت او را ملاقات و از او دعوت به ایران می كند ولی به دلیل رفتار نامطلوب مسافرت قبل، نمی پذیرد. در اثر اصرار شاه و تعهد به عدم توجه به اغراض اطرافیان رضایت او را جلب می نماید. دو ماه پس از بازگشت شاه، سید از راه روسیه به ایران وارد می گردد وقبل از رسیدن به تهران اتمام حجت می كند و محل اقامتش مشخص می شود.

در مدت اقامت در تهران وحرف های ناگفته و ناشنیده را با خطابه های خود به مردم تفهیم نمود. به سرعت از آزادی و اسلام دوستی وحق طلبی بحث كرد و مردم راجذب نمود. تخم آزادی رادرقلوب شیفتگان آن بیفشاند كم كم عبارت شاه ظالم است، شاه ملت فروش است، شاه عیاش و شهرت پرست است، وزرا خائن اند ، وزرا دزدند ، وزرا و شاه مایل به آبادی مملكت و ترقی ملت نیستند، بیت المال مسلمین كو؟ تجارت ما كو؟ " اسلحه ما كو" معارف ما كو؟ به نقل ازسید دهان به دهان گردش كرد و باردیگرسعایت درباریان شاه را نسبت به سید بدبین ساخت و او را وادار به عكس العمل نمودند.

ناصرالدین شاه توسط بعضی از رجال پیغام داد كه سید برای چندی به خراسان یا قم برود. بزرگان مملكت میل به توقف او در تهران ندارند. برای اینكه امین الضرب ازاقامت سید دچار زحمت نشود به حضرت عبدالعظیم نقل مكان كرد وكم كم خطابه های سید غوغایی درتهران پیش آورد و سرانجام شاه دستورت بعید سید را داد و به شكل زننده ای او را از زاویه حضرت عبدالعظیم بیرون كشیدند. عمامه به گردنش انداختند و با چند سوار او را به كرمانشاه فرستادند و بالاخره ازكشور اخراجش نمودند. سید به بصره رفت و از آنجا اقدامات علیه دربارایران را تشدید كرد. نامه معروف خودرا دراین موقع به میرزای شیرازی نوشت.

سرانجام شاه دستورت بعید سید را داد و به شكل زننده ای او را از زاویه حضرت عبدالعظیم بیرون كشیدند. عمامه به گردنش انداختند و با چند سوار او را به كرمانشاه فرستادند و بالاخره از كشور اخراجش نمودند

سید جمال الدین اسدآبادی درایران تحت تاثیرشخصیت واصلاحات امیركبیر بود. وی بامقایسه عملكرد امیركبیرباسایرصدراعظم های ایران، به ترقیات زیادی كه در زمان صدارت امیرحاصل شد و عدم وجود هرگونه آثار خیر و علامت ترقی در زمان صدارت بقیه، اشاره كرده وعامل اصلی قتل وی را نیز اغراض شخصیه درباریان دانست كه نتوانستند دو روزی ایران را آن طور كه مطلوب خیرخواهان وطن است ببینند و با هزار حیله به مقصود خود رسیدند. این درباریان همین حیله ها و غرض ورزی ها و دشمنی ها را نسبت به سید جمال نیز انجام دادند. و برای مخالفت با اصلاحات پیشنهادی سیدجمال، نزد شاه از او بدگویی و مطالبی بدین مضمون القا می كردند كه " این سیدی كه وارد ایران شده است، دم از قانون و آزادی می زند و زیان این قبیل حرف ها هم كه معلوم است ... ".

به نظر محیط طباطبایی، سید جمال درایران " نخستین فرد ایرانی بود كه هموطنان خودرا علناً به لزوم اقدام دسته جمعی برای تغییر شكل حكومت مطلقه به مشروطه دعوت می كرد و برای این كارحكومت های پارلمانی اروپای غربی را سرمشق می دانست"، وبرخلاف ملكم خان وطرفدارانش كه به ماهیت ذاتی قانونگذار توجهی نداشتند كه حاكم روشنگر و دار و دسته حاشیه نشین او باشند یا پارلمان منتخب مردم . سیدجمال به آزادی سیاسی ودخالت مستقیم قاطبه مردم در تعیین مقدرات ایشان نظرداشت.

علاوه بر نقش و تاثیر سید جمال درجنبش تنباكو در ایران، نقش و تاثیر او در انقلاب مشروطیت ایران نیزغیر قابل انكاراست و از نظر فكری نائینی، به ویژه ازطریق كواكبی و كتاب او، و از نظرسیاسی سید محمد طباطبایی از رهبران مشروطیت و ملك المتكلمین و پس ازمشروطه نیزمدرس، خیابانی، كوچك خان، طالقانی، بازرگان و شریعتی، همگی تحت تاثیرعمیق مكتب سید جمال الدین اسدآبادی بودند.

علی جان مرادی جو

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان