تبیان، دستیار زندگی
همان‌طور که دیده می‌شود، بر روی جلد «طوطی» مانند کتاب‌های دیگر این نشر، نام ویراستار در کنار نام نویسنده و مترجم آمده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به زبان زندگی


همان‌طور که دیده می‌شود، بر روی جلد «طوطی» مانند کتاب‌های دیگر این نشر، نام ویراستار در کنار نام نویسنده و مترجم آمده است.


طوطی

طوطی. سوزانا تامارو. ترجمه‌ی بهمن فرزانه. ویراستار: علی حسن‌آبادی. تهران: نشر پنجره. چاپ نخست: 1390. 2200 نسخه.  115 صفحه.  3500 تومان.

«سوزانا تامارو در سال 1957 در شهر "تری یست" ایتالیا به دنیا آمد. برای تلویزیون چند فیلم مستند تهیه کرد و در همان دوران به نوشتن داستان کوتاه و رمان پرداخت. در 1989 به‌خاطر رمان "حواس‌پرتی" به شهرت رسید و جایزه‌ی ادبی "الزامورانته" را دریافت کرد. در 1991 به‌خاطر رمان "تک‌خوان" جایزه‌ی "پن کلاب" را به دست آورد. "کاراماتیلدا"، "انیما موندی"، "به صدایم گوش بسپار" و پرفروش‌ترین کتاب قرن بیستم ایتالیا "برو دنبال دلت"، از دیگر آثار او هستند. "طوطی" یا "لوئیزیتو – یک داستان عشقی" آخرین اثر سوزانا تامارو در سال 2008 منتشر شده است.»

سوزانا تامارو برای اهل ادبیات ایرانی، نام ناآشنایی نیست. از او کتاب‌هایی چون برو آن‌جا که دلت می‌گوید، به آوای دلت گوش بسپار، تو بیا و فرشته، جان جهان و چند کتاب دیگر به فارسی برگردانده شده‌اند.

بهمن فرزانه را شاید بیش و پیش از هر کتابی با ترجمه‌ی نام‌آورش از صد سال تنهایی به یاد بیاوریم. بهمن فرزانه بر زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی مسلط است و البته همین بس که او مترجم صد سال تنهایی است. فرزانه درحال‌حاضر با نشر پنجره همکاری گسترده‌ای دارد، تعدادی از کتاب‌هایی که ترجمه کرده است به چاپ رسیده‌اند و تعدادی هم در نوبت چاپ هستند.

خارج از متن کتاب، چند نکته‌ی اساسی و پسندیده در کتاب‌های جدید نشر پنجره به چشم می‌خورد که به‌راستی جای قدردانی دارد. نکته‌ی نخست، اعتبار دادن به کار ویرایش است که البته هرچند گروهی از ناشران بر این مدعا هستند که به کار ویراستار بها می‌دهند و وجود ایشان را در پروسه‌ی نشر پذیرفته‌اند، ولی عملکرد نشر پنجره پیرامون این مساله بسی پیشروانه‌تر و پسندیده‌تر است. همان‌طور که دیده می‌شود، بر روی جلد طوطی مانند کتاب‌های دیگر این نشر، نام ویراستار در کنار نام نویسنده و مترجم آمده است. نکته‌ی دیگر توجه وسواس‌گونه به مقوله‌ی طرح جلد است. باز هم می‌توان بر این نکته تاکید کرد که به‌تازگی گروهی از ناشران به کیفیت طرح و کیفیت چاپ جلد بها می‌دهند. با دیدن وبلاگ شخصی طراح جلد این کتاب، که تعدادی دیگر از طرح جلد کتاب‌های این نشر را نیز کار کرده است، با کار ایشان بیشتر آشنا می‌شویم.

آنسلما گذشته را فراموش نمی‌کند، بلکه در برابر گذشته‌ی خود و خاطرات برجای‌مانده از آن، دست به انتخاب می‌زند، به این معنی که آن‌ها را که می‌خواهد حفظ می‌کند و هر آن‌چه را که نمی‌خواهد به حال خود وامی‌گذارد.

«درواقع مگر زندگی او در سال‌های اخیر غیر از این بود؟ به نظر می‌رسید که چوب‌دستی سحرآمیز جادوگری همه‌چیز را در جای خود منجمد نگه داشته بود. قلبش آکنده از برف شده بود. اعضای بدنش یخ زده بودند. آن برف و یخ همه‌جا او را همراهی می‌کرد و پیرامون او را نیز منجمد می‌ساخت.

این جادو از چه وقت آغاز شده بود؟

با مرگ جانکارلو؟

یا خیلی قبل از آن؟

آخرین باری که او واقعا شور زندگی را حس کرده بود، کی بود؟

سوزانا تامارو

خاطرات، همانند نوک کوهای یخ داشتند از آب بیرون می‌زدند. قسمتی که بیرون زده بود با آفتاب روشن شده و قسمتی بسیار عظیم هم در ظلمت عمیق دریا، منجمد بر جای مانده بود.»[1]

طوطی رابطه‌ی بین انسان و حیوان را به زیبایی به تصویر می‌کشد. آمدن یک موجود زنده، به زندگی آنسلما طراوت دوباره‌ای می‌بخشد؛ آنسلما گذشته را فراموش نمی‌کند، بلکه در برابر گذشته‌ی خود و خاطرات برجای‌مانده از آن، دست به انتخاب می‌زند، به این معنی که آن‌ها را که می‌خواهد حفظ می‌کند و هر آن‌چه را که نمی‌خواهد به حال خود وامی‌گذارد.

آنسلما تمام توجه‌اش را متوجه طوطی می‌کند، هر آن‌چه را که برای فرزندان خود دارد، برای شوهر ازدست‌رفته‌اش و برای هرکس که در اطراف او است و او را تنها گذاشته است، همه و همه را به او ارزانی می‌دارد. لازم نیست نگران هیچ‌چیز باشید، داستان پایان خوشی دارد و بسیار شاعرانه است.

«با عبور آخرین واگن از انتهای ریل‌ها بار دیگر همه‌جا در سکوت فرو رفت. آنسلما نوک پا قد علم کرد و به طرف آسمان داد زد: قر؟

آن تکه‌ی رنگین‌کمان نزدیک‌تر شد و جواب داد: "قر، قر!"»[2]

گذشته از این‌ها، در این روزگار که خانواده‌های تک‌نفری زیاد شده‌اند، ارتباط انسان با حیوانات و یا حتی با شیء یا هر چیز دیگری، وارد رویکرد جدیدی شده است. شاید بگویید که انسان‌ها از هم دور شده‌اند و در تنهایی خود غوطه می‌خورند، ولی باید به این نکته هم توجه داشت که اگرچه به نظر می‌رسد رابطه‌ی انسان‌ها از فرم گذشته‌ی خود به فرم دیگری انتقال یافته است ولی از سویی دیگر، ارتباط انسان با هر آن‌چه غیر انسان است هم وارد سطح جدید و کیفیتی دیگری شده است.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 36 و 37 کتاب

[2] صفحه‌ی 114 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان