تبیان، دستیار زندگی
شهرى كه در آن گل را نمى‏فروشند، مسلمان از مسلمان سود نمى‏برد كسى از كسى ربا نمى‏گیرد. لباسها را مد روز نمى‏دوزند و زیباییهایش تحمیلى نیست! و كسى زیبایى‏اش را به رخ دیگران نمى‏كشد، بر مالش نمى‏نازد و دنیایش را وسیله فخرفروشى قرار نمى‏دهد، مردانش دنیا را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهر آرزو

امام زمان (عج)

بى‏گمان خواهد آمد

در صبح یك آدینه!

سوار بر سمند سپیده با رایت آفتاب بر دوش،

تا به اهتزاز درآورد آن را بر بلنداى گنبد گیتى!

او مى‏آید

تا با آذرخش ذوالفقارش

سینه شب را بشكافد!

و خورشید خدا را نمایان سازد!

او مى‏آید

زیباتر از هزار نگار و خوبتر از صد هزار بهار!

او مى‏آید و از بادهاى خزانى، انتقام همه لاله‏هاى پرپر را مى‏گیرد!

همان بهارى كه لاله‏ها به احترام او برخاسته‏اند

و آن نگارى كه، نرگسها نگران مقدم اویند.

شاهدى كه شقایقها آینه افروز نگاهش هستند و چشمه‏ها به دنبال او جارى مى‏گردند.

و مردى كه پیشاپیش مشرق آفتاب بهاریست و بوى خدا از ردایش جارى است.

مردى كه بوى سحر، صفاى سپیده ، صداقت آینه، مهربانى مهر، لطافت نسیم، نازكى گل، پاكى شبنم، تلاوت رود، غوغاى صبح، ترنم باران، زلالى چشمه‏ساران، روح توفان، شكوه آسمان، صلابت كوهستان، هیبت آتشفشان، آرامش صحرا، عمق دریا و وسعت هستى با اوست. او خواهد آمد و شهرى خواهد ساخت;

به زیبایى بهشت، به وسعت تاریخ در گستره هستى.

شهرى خرم، شهرى آباد، شهرى خالى از بیداد و بهشتى تهى از جور شداد.

شهرى مملو از گل و گیاه و لبریز از نور و آب، شهرى پر از پرنده و شكوفه و شقایق، شهرى لبالب از شهد و شور و شیدایى و سرشار از هلهله و شادى.

مردى كه بوى سحر، صفاى سپیده ، صداقت آینه، مهربانى مهر، لطافت نسیم، نازكى گل، پاكى شبنم، تلاوت رود، غوغاى صبح، ترنم باران، زلالى چشمه‏ساران، روح توفان، شكوه آسمان، صلابت كوهستان، هیبت آتشفشان، آرامش صحرا، عمق دریا و وسعت هستى با اوست. او خواهد آمد و شهرى خواهد ساخت

او خواهد آمد و شهرى خواهد ساخت كه در رؤیا نمى‏آید و در خیال نمى‏گنجد.

همان شهر آرزوها شهر آینه‏ها، شهر آبیها، شهر همیشه بهار،

شهرى كه آفتابش همیشه لبخند مى‏زند.

شهرى كه آسمانش سبز است، دریایش سبز است، صحرایش سبز است، و دلهاى مردمش نیز سبز است.

شهرى كه درختانش سبزند و هیچ گاه رخت عزا نمى‏پوشند.

شهرى كه مرغانش، نوحه نمى‏خوانند، بادها مرثیه نمى‏سرایند، دریاها موسیقى آرامش‏بخش، پخش مى‏كنند و ماهیها آواز آزادى سر مى‏دهند.

شهرى كه قناریهایش در قفس نمى‏خوانند، دل گنجشكانش نمى‏لرزد، قوهایش در خلوت نمى‏میرند، پرستوهایش مهاجرت نمى‏كنند و از سقف ایوانهایش همیشه چلچله مى‏چكد.

شهرى كه آسمان هر كجایش یك رنگ است، هواى هر بامش تابستانى است.

در كنار كاخهایش، كوخهایى خراب نشده، چینه‏هایش كوتاه است و كسى براى دیدن آسمان، كلاهش نمى‏افتد.

شهرى كه سنگفرش خیابانهایش، بال فرشتگان است.

از كوچه‏هایش بوى یاس مى‏آید.

در تمام خانه‏هایش عطر گل محمدى مى‏وزد.

امام زمان (عج)

واز پاركهایش شمیم بهشت‏به مشام مى‏رسد. شهرى كه شیطان در آن، پرسه نمى‏زند، نگاهها مسموم نیست گوشها حرف ناحق را نمى‏شنوند، زبانها سخن لغو نمى‏گویند و دهانها گوشت مرده مسلمانى را نمى‏جوند.

شهرى كه در آن گل را نمى‏فروشند، مسلمان از مسلمان سود نمى‏برد كسى از كسى ربا نمى‏گیرد.

لباسها را مد روز نمى‏دوزند و زیباییهایش تحمیلى نیست!

و كسى زیبایى‏اش را به رخ دیگران نمى‏كشد، بر مالش نمى‏نازد و دنیایش را وسیله فخرفروشى قرار نمى‏دهد، مردانش دنیا را سه طلاقه كرده‏اند و مهریه زنانش مهر كربلا و مهر زهراست!

شهرى كه الگوى زنانش، فاطمه و زینب، سلام‏الله‏علیهما، است و اسوه مردانش محمد، صلى‏الله‏علیه‏وآله، و على، علیه‏السلام، است و سوژه جوانانش حسن و حسین دو آقاى جوانان بهشت‏اند.

شهرى كه در آن، گردن گردنكشان شكسته، زنجیر بردگان گسسته، دست‏شیاطین بسته و هر كس در جاى خود نشسته! و كسى راه حق را نبسته!

شهرى كه ساكنانش شناسنامه ندارند، هر كس به سیمایش شناخته مى‏گردد و در و دیوارش آینه كاریست.

شهرى كه در آن همه از حرام متنفرند، چرا كه حلاوت حلال را چشیده‏اند، معروف مشهور است و منكر منفور.

واژه ظلم و ستم از فرهنگش رفته و قاموس قسط به عدالت‏بین همه تقسیم شده!

شهرى كه در آن عملى آلوده به ریا نیست و كسى زهد نمى‏فروشد و به فسق مباهات نمى‏كند، گرگى لباس میش نپوشیده، تمساح اشك نمى‏ریزد، دست التماس براى نفس به سوى كسى دراز نمى‏شود و پاى تجاوز به حریم دیگران وارد نمى‏گردد. شهرى كه آب در لانه مورچه نمى‏افتد، كسى ساز خود را نمى‏زند، آشها شور یا بى‏نمك نمى‏شوند، ولایتى بى‏ولایت نمى‏ماند، هر كس به اندازه سعى‏اى كه كرده است‏بهره‏مند مى‏گردد، و بوى بهبودى اوضاع شنیده مى‏شود.

شهرى كه در آن دل نمى‏گیرد، حوصله سر نمى‏رود، آدمهایش كاریكاتورى رشد نكرده‏اند، نسل‏كشى نیست، خودكشى نیست، شور و غوغاى زندگى بر پاست.

شهرى كه در آن گل را نمى‏فروشند، مسلمان از مسلمان سود نمى‏برد كسى از كسى ربا نمى‏گیرد. لباسها را مد روز نمى‏دوزند و زیباییهایش تحمیلى نیست! و كسى زیبایى‏اش را به رخ دیگران نمى‏كشد، بر مالش نمى‏نازد و دنیایش را وسیله فخرفروشى قرار نمى‏دهد، مردانش دنیا را سه طلاقه كرده‏اند و مهریه زنانش مهر كربلا و مهر زهراست!

شهرى كه بنزها به پیكانها پز نمى‏دهند، سوارها به پیاده‏ها پوزخند نمى‏زنند، كاخها جلو آفتاب كوخها را نمى‏گیرند، چشم و هم‏چشمى نیست، دنیا چشم كسى را نمى‏گیرد، ملاكها مدرك نیست، گر چه مدرك كسى كمتر از اجتهاد نیست و ملاكهاى برترى، تقوا و پرهیزكاریست ولى حتى هیچ كس تقوایش را به رخ نمى‏كشد.

شهرى كه در آن زمینها بى‏مرز است، پرچمها یك رنگ است، زندگى زیباست، عطر وحدت از همه جا به مشام مى‏رسد و جز محارم چیزى خصوصى نیست.

شهرى كه در آن عقل عقیل نمانده، دلها جوان مى‏ماند، روى سنگ قبرها تركیب «جوان ناكام‏» نقش نبسته. شهرى كه در آن مزرعه‏ها لم یزرع نمى‏ماند، كرتها معطل نشده‏اند و آبها هدر نمى‏رود.

شهرى كه رودهایش خروشان، چشمه‏هایش جوشان، گاوهایش شیرافشان، درختانش پر بار، كشتزارهایش بى‏آفت و محصولاتش بابركت است.

شهرى كه باران عشق باریده و شبنم شوق بر گلبرگها چكیده و سبزه معرفت روییده، گل یكرنگى جوشیده و آفتاب حق همه جا دمیده و همه به آرزوهایشان رسیده‏اند.

شهرى چنان، كه در خاطر نگنجد، در خیال نیاید، و به هیچ دلى خطور نكرده كه خدا براى بندگان صالحش در چنین شهرى چه چشم‏روشنى‏هایى مهیا كرده.

خدایا! ما مشتاق چنین شهرى هستیم، شهرى كه در آن دولت‏با كرامت‏خلیفه تو برپاست همان امامى كه انبیا به احترام او برخاسته‏اند. و آن موعود سبزى كه وعده ازلى و تخلف‏ناپذیر تو در آن حاكمیت دارد، و در دولت دین پناهش اسلام و اهلش را عزت و سربلندى مى‏بخشى و نفاق و كفر و اهلش را ذلیل و خوار مى‏گردانى، مهربانا از تو مى‏خواهیم كه ما را در آن دولت‏حقه، اهل دعوت به طاعتت و از پیشوایان راه هدایتت قرار دهى و به واسطه آن امام بزرگوار به ما عزت و كرامت و خیر دنیا و آخرت را عطا فرمایى.

بخش مهدویت تبیان


منبع: شبکه جهانی اطلاع رسانی امام مهدی (عج) - ابوالفضل فیروزی (نی نوا)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.