تبیان، دستیار زندگی
از جایم بلند شدم، در فاصله 5 ـ 6 متری که موکت برای خواندن نماز انداخته بودیم، رفتم، به یکی از دوستان گفتم «سرنیزه را به من بده» او گفت «وسط نماز؟!»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این شهید بعد از نماز ظهر تفحص شد


2 روز بود که در هوای گرم خوزستان در منطقه عملیاتی «والفجر یک» به دنبال پیکرهای شهدا بودیم اما شهیدی پیدا نکردیم، بین نماز ظهر و عصر از خداوند مدد گرفتیم و در همان لحظه پیکر شهیدی از مشهدالرضا (ع) در فاصله 5 متری محل اقامه نماز پیدا شد.

تفحص

سرهنگ علیرضا غلامی از جانبازان دوران دفاع مقدس است که امروز مسئولیت اطلاعات عملیات کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح و امور یادمان شهدای گمنام کلکچال را برعهده دارد در گفت‌وگویی یکی از خاطرات کشف پیکر شهدا در منطقه عملیاتی «والفجر یک» در شمال فکه را روایت می‌کند.

پیکر شهیدی که بین نماز ظهر و عصر پیدا شد

خرداد سال 1371 در منطقه عملیاتی «والفجر یک» شمال فکه در محور عملیاتی که پیکرهای شهدای لشکر 5 نصر، 21 امام رضا(ع)، 55 هوابرد و یگان‌های متعدد در حدفاصل ارتفاع 143 و 146 در نزدیکی شیار «بجلیه» جامانده بود، تفحص را آغاز کردیم.

با توجه به گستردگی منطقه و کثرت پیکر شهدای مفقود در منطقه، نیاز داشتیم که تعداد زیادی از نیروهای تفحص استان‌های مختلف با استقرار در منطقه در جستجوی پیکرهای شهدا حضور پیدا کنند.

در گرمای شدید خرداد در خوزستان وضعیت طوری بود که یک گروه 30 تا 40 نفره روزانه 35 تا 40 قالب یخ مصرف می‌کردند. چند روز کار کردیم و 2 روز پیاپی پیکر شهیدی پیدا نشد، تا ظهر روز دوم.

نمی‌خواستیم بچه‌هایی که لشکر 27 محمدسول‌الله (ص)، 31 عاشورا، 5 نصر، 21 امام رضا (ع)، 10 سیدالشهدا (ع) آمده بودند، روحیه‌شان را از دست بدهند. بین نماز ظهر و عصر به خداوند گفتیم که با این همه سختی و مشقت ابزار را به منطقه منتقل کردیم، گروه‌های تفحص با امید پیدا کردن شهدا به اینجا آمده‌اند، پس ما را دست خالی برنگردان و یاری‌مان ده.

از جایم بلند شدم، در فاصله 5 ـ 6 متری که موکت برای خواندن نماز انداخته بودیم، رفتم، به یکی از دوستان گفتم «سرنیزه را به من بده» او گفت «وسط نماز؟!»

یکی از پاهایم مصنوعی است، موقع نماز آن را از پایم درآورده بودم، دوستان تعقیبات نماز را می‌خواندند، بین نماز ظهر و عصر از جایم بلند شدم، در فاصله 5 ـ 6 متری که موکت برای خواندن نماز انداخته بودیم، رفتم، به یکی از دوستان گفتم «سرنیزه را به من بده» او گفت «وسط نماز؟!» دوباره از او خواستم تا این کار را انجام دهد.

پس از گرفتن سرنیزه و آن را به زمین زدم، پیراهن شهیدی از زیر خاک بیرون آمد، پیکر شهید را از زیر خاک‌ها بیرون آوردیم، این شهید از نیروهای لشکر «5 نصر» بود که پس از شناسایی معلوم شد منزلشان در خیابان طلاب مشهد‌الرضا (ع) بود.

در ادامه، نماز عصر را اقامه کردیم؛ بعد از ظهر همان روز علاوه بر اینکه پیکرهای تعداد زیادی از شهدا در منطقه تفحص شد، بنده پیکر 17 شهید را پیدا کردم که یکی از پیکرها مربوط به جانشین تیپ یک امام رضا(ع) بود.

در حقیقت استمداد و عنایت خداوند تبارک و تعالی بود که پیکر شهدا را در مناطق مختلف پیدا می‌کردیم.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : خبرگزاری فارس