تبیان، دستیار زندگی
من در کارم به دنبال کشف چیزهای تازه هستم. به زندگی و جامعه‌ام نگاه جزء‌نگرانه دارم. دوست دارم بدانم در اطرافم چه می‌گذرد، دوست دارم زندگی را در اثرم بیاورم و خب مسلم است که در زندگی چیزهای مختلفی در جریان است. در زندگی ممکن است تجربه انقلاب باشد، تجربه جن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نویسندگی سخت‌ترین هنر دنیاست

مصاحبه‌ی اختصاصی تبیان با شهریار عباسی


من در کارم به دنبال کشف چیزهای تازه هستم. به زندگی و جامعه‌ام نگاه جزء‌نگرانه دارم. دوست دارم بدانم در اطرافم چه می‌گذرد، دوست دارم زندگی را در اثرم بیاورم و خب مسلم است که در زندگی چیزهای مختلفی در جریان است. در زندگی ممکن است تجربه انقلاب باشد، تجربه جنگ، موضوعات عشقی و عاطفی و مجموع اینهاست که زندگی را شکل می‌دهد.


شهریار عباسی

شهریارعباسی نویسنده رمان ‌های "می‌خواهم یک نامه کوتاه بنویسم"،"موسم آشفتگی"،" زنی پنهان در میان واژه ها" است. وی در حال نوشتن رمان بلند" بربال باد" است که جلد دوم سه گانه او را تشکیل می‌دهد. وی پیش از این رمان "هتل گمو" را نوشته بود که رمانی است بر آمده از دل جنگ.

کار تازه‌ای در دست دارید؟

در حال حاضر مشغول نوشتن طولانی‌ترین رمانم هستم.

موضوع این رمان چیست؟

من برای رمانم نمی‌توانم موضوع تعیین کنم. ولی می‌توانم بگویم چطور به آن می‌اندیشم و چه شد که دست به نوشتنش زده‌ام.

خب چطور می‌اندیشید؟

من در کارم به دنبال کشف چیزهای تازه هستم. به زندگی و جامعه‌ام نگاه جزء‌نگرانه دارم. دوست دارم بدانم در اطرافم چه می‌گذرد، دو دوست دارم زندگی را در اثرم بیاورم و خب مسلم است که در زندگی چیزهای مختلفی در جریان است. در زندگی ممکن است تجربه انقلاب باشد، تجربه جنگ، موضوعات عشقی و عاطفی و مجموع اینهاست که زندگی را شکل می‌دهد.

داستان این رمان چیست؟

داستان این رمان درباره سی سال زندگی یک خانواده است. از تاریخ قبل از انقلاب را در بر می‌گرد به زمان اخیر می‌رسد. بنابراین به موضوع انقلاب و جنگ هم پرداخته می‌شود. ولی سعی نکرده‌ام این دو موضوع را به طور مشخص در رمان تقویت و پررنگ کنم چنانچه مرسوم این سال‌هاست.

این رمان چند صفحه‌ای است؟

شاید این رمان یکی از طولانی ترین رمان های فارسی شود. چون تا حالا 600 صفحه قطع رقعی آن به اتمام رسیده است و تا هزار صفحه هم ادامه دارد.

نامی هم برای آن انتخاب کرده‌اید؟

فعلا نام موقت آن بر بال باد است اما ممکن است تا هنگام انتشار این نام تغییر کند.

و این که آیا انتشارات آن مشخص شده است؟‌

چند ماه پیش با انتشارات روزنه قرار داد آن را بستیم.

درصحبتهایتان اشاره کردید به موضوعات سیاسی نمی‌پردازید، منظورتان این است که سعی می‌کنید نویسنده‌ای خنثی باشید و از جانب‌داری پرهیز کنید؟

نه. کار نویسنده هیچ کدام از این‌ها نیست. نه جانب‌داری و نه خنثی بودن. من این روش‌ها را هنر نمی‌دانم. هنر نمایانگر روح و درون انسان‌هاست که با یک شکل زیبایی شناسانه خاصی عرضه می‌شود. حالا ممکن است به صورت شعر یا رمان باشد و یا شکل نقاشی به خود بگیرد. در رمان این شکل به صورت واژه عرضه می‌شود. واژه‌ها گویاترند. ممکن است همین حرف را یک نقاش بکشد اما در رمان مسئله گویاتر می‌شود، چون رمان و داستان هنر چند صدایی است و بیشتر هم زندگی شهری و شهرنشینی را در بر می‌گیرد. جایی که سیاست بیشتر خودش را نشان می‌دهد. اما نویسنده نباید نگران جانب داری و خنثی بودنش باشد. فضاهای بیرون روی او تاثیر می‌گذارد و رمان نویس باید حواسش باشد که کارخودش را انجام دهد. یعنی این که نه تلاش کند جانب دارانه بنویسد و نه تلاش کند خنثی باشد.

هنر نمایانگر روح و درون انسان‌هاست که با یک شکل زیبایی شناسانه خاصی عرضه می‌شود. حالا ممکن است به صورت شعر یا رمان باشد و یا شکل نقاشی به خود بگیرد. در رمان این شکل به صورت واژه عرضه می‌شود.

به نظر می‌رسد روح زندگی جمعی در داستان‌ها کم رنگ شده است. آیا دلیل این امر این است که نویسنده در تنهایی و خلوت خود می‌نویسد و درگیر درونیات و تنهایی خودش می‌شود؟

دراین که می‌گویید داستان‌های امروزی زندگی جمعی را کم رنگ نشان می‌دهند با شما موافق هستم. کسانی مدعی جدی نویسی هستند به وادی تنهایی گرفتار شده‌اند. البته می‌دانید که نویسندگی مثل سینما نیست که در جمع شکل بگیرد. اما باید بتواند صداهای مختلف را در اثر بازتاب دهد. نویسنده باید صداهای مختلف را در درون خودش بشنود. درغیر این صورت اثر دیگر رمان نیست. تعداد زیادی از نویسندگان ما متاسفانه ادبیات غرب را ناشیانه تقلید کردند. ادبیاتی که با خود داستان‌هایی به ارمغان آورد از صحنه‌های پشت پنجره در خلوت و تنهایی و سیگار کشیدن و چای خوردن و فضاهای بسته و به قول معروف پز روشنفکری. این غلط است و ادبیات ما را دچار اشکال کرده است. حقیقت در بیرون متکثر است. زندگی صداهای مختلف دارد. اگر خوب به آن گوش بدهید صدای پرندگان را می‌شنوید. صدای چرخ ماشین را می‌شنوید. هر انسانی با دیگری فرق دارد. هر حیوانی هم با حیوان دیگر تفاوت دارد. هر جسمی با جسم دیگر فرق دارد. همه اینها به واژه تبدیل می‌شوند و کنار هم قرار می‌گیرند تا سمفونی واژه‌ها را در یک رمان بسازند.

نویسندگی

چند صدایی این است که ما شخصیت‌های مختلفی را در کار وارد کنیم که هر کدام حرف و خصوصیات خودشان را داشته باشند یا منظورتان برخورد افکار و عقاید گوناگون است؟‌

آثاری که امروز نوشته می‌شود بیشتر به تنهایی آدم‌ها می‌پردازد. درد یک نفر است که بیان می‌شود. این برای جوامع اروپای شمالی و غربی خوب است که فشار زندگی و دور افتادگی را تجربه می‌کنند. من از هنر متعهد حرف نمی‌زنم. اما می‌گویم ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن صداهای مختلفی هست که باید دریافت و بیان شود. در خیلی از داستان‌ها اگر نام ها را بر دارید و به جای آن جک و ماریا بگذارید فکر می‌کنید حتما دهکده‌ای است در فرانسه. همین باعث می‌شود که بخش عمده‌ای از مخاطبین از دست بروند. خواننده کتاب را باز می‌کند و می‌بیند صدای خودش را در رمان نمی‌شنود و آن را می‌بندد. این طور نیست که ما هر چیزی را رمان بنامیم. در یک  قفسه کوچک پانصد کتاب قرار می‌دهند با حجم‌های بسیار کم و اسم همه آنها را می‌گذارند رمان. این تعریف غلط است. رمان قاعده دارد.

حجم رمان قاعده آن را تعریف می‌کند؟‌

منظورمن این نیست که کمیت باید زیاد باشد اما رمان تعریف دارد و حجم خاص خودش را می‌طلبد. قطعه ادبی با دل نوشته فرق دارد.  شعر با رمان تفاوت دارد. تفاوت فقط در ظاهر و تعداد کلمات نیست، کارکردها با هم تفاوت دارد.

یکی از مشکلاتی که باعث می‌شود نویسندگان گرایش به فضاهای بسته و تنهایی داشته باشند چیست؟‌

چون حرف‌ها را پیچیده می‌کنیم. رمان جایی است برای ساده نوشتن اندیشه‌های پیچیده، نه جای پیچیده نوشتن اندیشه‌های ساده. گاهی دوستان ما اندیشه پیچیده‌ای ندارند. حرف تازه‌ای ندارند و برای همین هم شکل کار را تزیین می‌کنند. به هم ریختگی زمان را جایگزین می‌کنند. حرف‌هایی را در دهان شخصیت‌هایی می‌گذارند که مال آن شخصیت نیست. یک عده‌ای از دوستان که کارگاه‌های داستان نویسی هم دارند. ولی اصلا نمی‌دانند رمان چیست و یا اصلا رمان ننوشته‌اند و رمان را نمی‌شناسند. فقط کلنی تشکیل داده‌اند. جوایز پوچی می‌دهند. نمی‌خواهم مسئله را شخصی کنم. چون من کارهایی نوشته‌ام و فروخته شده است. بیشتر نگران ادبیات امروز هستم. به نظر من بیشتر از این که مشکل ما سانسور باشد، مشکل دراین است که اصلا رمان را به خوبی نمی‌شناسیم. به نظر من نویسندگی سخت‌ترین هنر دنیا است. من باید برای نوشتن رمانی در سی سال گذشته حتی قیمت نخود لوبیای آن دوره را هم در بیاورم. واژه‌هایی که در آن سال‌ها به کار می‌رفته‌اند مهم هستند. ابزارها که تغییر می‌کنند روی اثر تاثیر می‌گذارد. شما نمی‌توانید اس ام اس، کامپیوتر و ابزارهای جدید را نادیده بگیرید. نویسنده باید به همه اینها توجه کند و این خیلی کار می‌برد و آنهایی که حوصله این کارها را ندارند به داستان کوتاه رو می‌آورند.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان