تبیان، دستیار زندگی
توجه اسلام به رشد اجتماعی یعنی به دست آوردن جامعیت در فهم ، استقلال در فكر و توانمندی در انجام صحیح و بهینه كار در همین راستا معنا پیدا می کند و یك امر مهم و ضروری تلقی شده است تا جوان مسلمان بی تفاوت و منزوی نباشد بلکه توان اداره یک جامعه را داشته باشد .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دین داری مسئولانه 2

جهاد ، مشارکت ، قیام
قرآن

توجه اسلام به رشد اجتماعی یعنی به دست آوردن جامعیت در فهم ، استقلال در فكر و توانمندی در انجام صحیح و بهینه كار در همین راستا معنا پیدا می کند و یك امر مهم و ضروری تلقی شده است تا جوان مسلمان بی تفاوت و منزوی نباشد بلکه توان اداره یک جامعه را داشته باشد .

مقاله شماره یک را اینجا مطالعه فرمایید.

مشارکت اجتماعی در فرهنگ اسلامی یعنی حضور جهادی در همه عرصه هایی که موجب اعتلای جبهه حق علیه جبهه باطل می شود و سعادت، امنیت و عزت جبهه حق را به ارمغان می آورد تا در پرتو انوار تابان حجت حق(ع) و معارف الهی حکومت جهانی عدل و اخلاق محقق شود.

انسان مشارکت جو کسی است که هستی و زندگیشان را در رفتن ها دیده اند و ماندن را گندیدن و پوسیدن. همچون چشمه در جریان هستند و چون مرداب ساکن نمی شوند تا بگندند.

توجه اسلام به رشد اجتماعی یعنی به دست آوردن جامعیت در فهم، استقلال در فكر و توانمندی در انجام صحیح و بهینه كار در همین راستا معنا پیدا می کند و یك امر مهم و ضروری تلقی شده است تا جوان مسلمان بی تفاوت و منزوی نباشد بلکه توان اداره یک جامعه را داشته باشد، از همین رو است كه در آیات و روایات اسلامی به امر راهبری مؤمنین به عنوان یك شاخصه انسان مؤمن توجه ویژه ای شده است.

«وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً»(1)

و در برخی آیات مومنان را اولیاء یک دیگر خوانده است:

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ؛(2) همه مردان و زنان با ایمان نسبت به هم ولایت دارند»

براساس این آیات و روایات فراوان همه مومنان نسبت به یکدیگر مسئولیت دارند « کلکم راع و کلکم مسئول »(3) از این رو انجام مسئولیت در اغلب اوقات همراه با کار جمعی است که می بایست با هم حرکت کرد تا به مقصود رسید. لذا مشارکت اجتماعی با دو مقوله «ولایت اجتماعی» و «تشکل سازی اجتماعی» پیوند می خورد.

از آنجا که صحنه اجتماع عرصه ظهور و بروز محتوای باطنی انسان هاست و محتوای باطنی نیز بر دو پایه عقل و جهل و فطرت و غریزه شکل می گیرد در صحنه جامعه و تاریخ دو جبهه حق بر پایه عقل و فطرت و جبهه باطل بر پایه غریزه و جهل شکل می گیرد و هر یک درصدد تصاحب حاکمیت و قدرت هستند؛ یکی بواسطه تفویض الهی و دیگری به جهت غصب شیطانی.

از این رو مشارکت اجتماعی سمت و سوی مشخصی به خود می گیرد یا مشارکت در جبهه حق و یا مشارکت در جبهه باطل.

با توجه به ضرورت عقلانی و شرعیِ حاکمیت جبهه حق، مشارکت انسان مؤمن می بایست در راستای اعتلای کلمه توحید، ترویج شعائر الهی و سعادت همگانی در پرتو ایجاد و تقویت نظام ولایت الهی و به قدرت رساندن خلیفه بر حق خداوند متعال باشد تا به رهبری عادلانه و حکیمانه به اجرای قوانین و شرعت اسلامی برای تحقق سعادت و امنیت دنیوی و اخروی بپرردازد.

بنابراین شناختِ چگونگی مشارکت و بایسته های حضور صحیح مشکل می نمایاند لذا به « بصیرت اجتماعی » نیازمند است. چرا که توجه به شرایط زمان و مکان نسبت به حاکمیت نظام اسلامی و شعائر الهی و توجه مصالح مسلمین در انتخاب استراتژی بسیار مؤثر است.

انواع مشارکت اجتماعی

به طور خلاصه مشارکت در جبهه حق را می توان در چند استراتژی مهم تقیه، هجرت، قیام و انتظار بیان نمود. از این رو هر یک از ما می بایست نسبت به شرایطی که در آن حضور داریم عمل کنیم و مشارکت داشته باشیم.

1. تقیه(پنهان کاری و نفوذ)

در دو جا باید از تقیه بهره ببریم ابتدا در مقابل حاکمیت جور که با سفاکی تمام هیچ ابایی از جان اهل حقیقت را ندارد و ممکن است حرکت علنی موجب قلع و قمع مؤمنان گردد و یا به ضرر آنها خلاص شود.

دومین جا در جایی است که حاکمیت به نفع مؤمنان است و اگر اقدامی یا سخنی گفته شود به ضرر حاکمیت اهل حق شود لذا باید سکوت نمود و عالمانه حرکت نمود.

2. هجرت(ترک)

در مواجهه با حاکیت جور، چنانچه توان مقابله و تقیه نیست چرا که ممکن است آدمی را به فساد و باطل بکشاند اینجا جای هجرت است چنانچه خدوند متعال می فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمْ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیراً؛(4) كسانى كه -با پشت سر افكندن معارف الهى و احكام دین- بر خود ستم كرده اند، هنگامى كه فرشتگان جانشان را مى گیرند به آنان مى گویند: در چه حال بودید؟ چرا به دین الهى پاى بند نبودید؟ مى گویند: ما در این سرزمین تحت سیطره كفر و شرك ناتوان شمرده شده بودیم.

 فرشتگان مى گویند: مگر زمین خدا گسترده نبود كه در آن هجرت كنید و به سرزمینى بروید كه بتوانید دین خود را نگه دارید؟ ازاین رو آنان جایگاهشان دوزخ است و آن بدبازگشتگاهى است.» از این آیه روشن می شود که خداوند تحت هیچ شرایطی حاضر نیست که شهروندان، سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش را در اختیار باطل و طاغوت قرار دهند بلکه این خود انسان است که باید سرنوشت خویش را تعیین کند.

3. انتظار(آماده باش)

انتظار یك حالت روانی است كه نوعی آمادگی و زمینه ساز تحوّل در معرفت، احساس، رفتار و عمل آدمی‌می‌شود تا لایق رسیدن به یك نعمتی شود.

آن كسی به انتظار وقوع امری می‌نشیند كه برای آن قدمی‌برداشته باشد و آن را طلب كند. پس فرهنگ انتظار در درون خود تغیر و تحوّل را به همراه دارد آرمان‌های بلند و بزرگ همت‌های بزرگ و خستگی ناپذیر را می طلبد. نمونه‌این انتظار ها و آمادگی‌ها در سیره انبیا و اولیای الهی تحقق یافته است كه همگی در انتظار تحقق  وعده‌های الهی و سعادت بشر بوده و در این راه از هیچ كوششی دریغ نداشته اند.

هر قدر كه انتظار، شدیدتر باشد، آمادگی و مهیّا شدن قوی تر خواهد بود. پس انتظار، آماده باش و تحصیل آمادگی‌های لازم است برای آن چه مورد نظر است. انتظار آماده باش در سایه تغییر و تحوّل، صبر و استقامت است. انتظار زمانی است كه انسان برای رسیدن به یك امر بكوشد و بدون كوشش برای رسیدن به مقصود، وصول میسّر نخواهد بود.

«قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛(5) موسى به قوم خود گفت: از خدا یارى جویید و پایدارى ورزید، كه زمین از آنِ خداست؛ آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‏دهد؛ و فرجام [نیك] براى پرهیزگاران است.

استاد شهید در این‌باره مى‏فرماید:

«انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به‌اینده دو گونه است: انتظارى كه سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرك‏بخش است؛ به‏گونه‏اى كه مى‏تواند نوعى عبادت و حق پرستى شمرده مى‏شود.

و انتظارى كه گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعى «اباحیگرى» باید محسوب گردد.این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدى موعود علیه‏السلام است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخى ناشى مى‏شود.»(6)

4. قیام

افراد و گروه‏هاى مفسد در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش ، حاضر به دست‏برداشتن از اقدامات فساد انگیزه خود نیستند و مرتباً خود فساد را گسترش مى‏دهند و علاوه بر خود، مسیر جامعه انسانى را دچار اختلال مى‏كنند؛ این جا است كه راه اصلاح جامعه منوط به حذف این موانع فساد با برخوردهاى عملى و قهرآمیز مى‏گردد.

آیات قرآن كریم به صراحت از ضرورت به كارگیرى این روش در اصلاح استبداد و مفاسد تاكید دارد. دستور به مقاتله با سران استبداد و كفر در همین راستا صادر شده است(7)

ادامه دارد...


منابع:

1. فرقان/74.

2. توبه، آیه. 71.

3. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص184.

4. نساء/97

5. اعراف/128.

6. مرتضی مطهری، قیام و انقلاب امام مهدى(عج)از دیدگاه فلسفه تاریخ.

7. توبه/11.

تهیه و تولید : سید مهدی موسوی ، گروه حوزه علمیه تبیان