تبیان، دستیار زندگی
ای جهان عاطفه! بتاب بر تاریک‌خانة دل‌هامان و جاری شو بر وجود کویریمان که سخت تشنه‌ایم. ببار باران عطوفت را و بیفشان بذرهای احساس را در سرزمین وجودمان. ای گل معطر بوستان امامت! تو نور نبوت نبوی داری. عطر عدالت علی علیه السلام و حُسن بی‌همتای حسن علیه السل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جمعه های تکراری!

امام زمان

ای اجابت کنندة هر دعا ‍ ! پنجرة قلب منتظران، رو به آسمان بی‌کرانه‌ات گشوده شده است؛ تا با یک اشارت تو، غبار اندوه غیبت از دل‌ها برخیزد و چشم‌ها به تماشای باران ظهور بنشیند. ای گل زیبای باغ عدالت! ما با تمام وجودمان در انتظار دیدارت هستیم. ای سکوت و وقار زیبای شب‌ها! ای درخشش ماه و ستاره‌ها! ما هنوز در همان کوچه‌ای که به انتظار ختم می‌شود، ایستاده‌ایم و بی‌قرارتر از همیشه، ندای انتظار سرداده‌ایم. خدایا! شب یلدای هجران را به صبح ظهور برسان و به ما توفیق ده تا طلوع جمالش را از نزدیک ببینیم.

ای جهان عاطفه! بتاب بر تاریک‌خانة دل‌هامان و جاری شو بر وجود کویریمان که سخت تشنه‌ایم. ببار باران عطوفت را و بیفشان بذرهای احساس را در سرزمین وجودمان. ای گل معطر بوستان امامت! تو نور نبوت نبوی داری. عطر عدالت علی علیه السلام  و حُسن بی‌همتای حسن علیه السلام  با توست و صلابت جاودانه حسین علیه السلام  در تو. سرشارمان کن از مُشک جانفزای نبی‌، ای نسیم خوش وحی و عطر روح بخش مهدوی.

چه طولانی شده است این سه شنبه‌های سرگردان و جمعه‌های تکراری! شاید اگر دل‌ها، دست شوند و دست‌ها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا، بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند! ما که سالیان سال است، چشم‌ها را نذر آمدنت به پنجره فولاد ضامن آهو دخیل بسته‌ایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخوردة جمکرانی، غروب‌های دلتنگ را حوالة فردا می‌کنیم و فرداها چشم به راهیم تا اندوه سخت سال‌های سردِ بی‌تو سپری شود

آقای نور! تو آن حقیقت جاویدی هستی که می‌آیی، با دستانی پر از مهر و عدالت؛ تا گُلخند شادی را بر روی لب‌هایمان بنشانی.

روزی که شانه‌ها عطر باران می‌گیرند و دست‌ها طراوت شبنم. روزی که پایان شب تاریک است و قطاری از نور، بر ریل‌های زمان، تو را به ایستگاه دیده‌مان می‌آورد تا با شاخه شاخة نرگس به استقبالت بیاییم.

چه طولانی شده است این سه شنبه‌های سرگردان و جمعه‌های تکراری! شاید اگر دل‌ها، دست شوند و دست‌ها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا، بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند! ما که سالیان سال است، چشم‌ها را نذر آمدنت به پنجره فولاد ضامن آهو دخیل بسته‌ایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخوردة جمکرانی، غروب‌های دلتنگ را حوالة فردا می‌کنیم و فرداها چشم به راهیم تا اندوه سخت سال‌های سردِ بی‌تو سپری شود.

باور کنید به سلامی هم قانعیم آقا! هرچند می‌دانیم آنقدر مهربانی که هیچ حرف دلی را بی‌پاسخ نمی‌گذاری. بیا! بیا که در مدار عشقت، دل‌هامان منتظر رهگذری بارانی‌است.

بخش مهدویت تبیان


منبع: سایت حوزه - ترکیبی از دلنوشته های: مریم نوری ذر، پروین اسلامی، زینب اسدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.