تبیان، دستیار زندگی
رژیم پهلوی سیر مخالفت ها و مخالفان خود را چگونه از سر راه بر می داشت؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیوه های سركوب رژیم پهلوی


رژیم پهلوی سیر مخالفت ها و مخالفان خود را چگونه از سر راه بر می داشت؟

قدرت در مفهوم اجتماعی به مجموعه از منابع و ابزار اجبارآمیز و غیر اجبار‌آمیز اطلاق می‌گردد که حکومت‌ها برای انجام کارهای خود از آن‌ها بهره‌مند می‌شود، ابزارهای اصلی قدرت عبارتند از؛ سرکوب، تشویق، اقناع که در پس آن‌ها سه منبع  قدرت نیز وجود دارد، این سه منبع قدرت عبارتند از؛ شخصیت، مالکیت، سازمان.

محمدرضا پهلوی

قدرت اقناعی

قدرت اقناعی از لحاظ کارکرد شبیه به سرکوب ایدوئولوژیک می‌باشد؛ اما این شباهت صوری است؛ زیرا در قدرت اقناعی باید مشروعیت رژیم را مردم از اعماق وجود قبول داشته باشند که برخاسته از سنن و آداب و رسوم جا افتاده و آیین‌های مذهبی و اعتقادی است. برگزاری مراسم رسمی پنجاهمین سالگرد سلسله پهلوی، تغییر مبانی تاریخ به تاریخ پادشاهی هخامنشی، القای تمدن بزرگ، القای وجهه روحانی و ماورای برای شخص شاه از موارد قناع مردم برای تثبیت قدرت در نظام پهلوی است.[1]

قدرت تشویقی

قدرت تشویقی با تشکیل اوپک در سال 40 و جنگ اعراب و اسرائیل ایران به حداکثر توان نفتی خود رسید، زیاد شدن درآمد نفتی به کسب وجهه مناسب بین‌المللی شاه کمک کرد تا بتواند روابط خود را با بلوک شرق، روسیه و چین  گسترش بدهد؛ علاوه براین توان بالای مالی به رژیم این امکان را می‌داد تا با جذب مخالفین رژیم آن‌ها را دربند بوروکراسی خود بکشاند تا بتوانند از ظرفیت و توانایی‌های آنان استفاده کامل ببرند افرادی چون "محمود جعفریان" از افراد حزب توده که در زندان ساواک بود و بعد‌ها به فرماندهی پلیس رسید و "پرویز نیک خواه" که همراه با "رضا شمس‌آبادی" در سال 44 به جان شاه سو قصد کرده بودند بعد از نوشتن توبه نامه مشمول عفو شاه شد و بعد از آزادی از زندان در زمره ابواب جمعی ساواک در آمد و کارش متقاعد کردن زندانیان برای هم‌کاری با رژیم بود؛ افزایش سطح زندگی نیروهای نظامی و تطمیع هواداران رژیم از طریق دلارهای نفتی بود. [2]

قدرت سرکوب

کاربرد این نوع قدرت در موارد آشکار به صورت مجازات‌های جسمانی می‌باشد و در موارد خفیف‌تر فرد از ابراز عقیده دم فرو می‌بندد، و تسلیم نظر دیگران می‌شود که در غیر آن توبیخ و سرزنشی شدیدتر در انتظار اوست. این نوع قدرت از طریق اجبار ابزاری، اجبار ساختاری و اجبار ایدلوژیک اعمال می‌شود.[3]

هیچ دولتی نمی‌تواند تنها با تکیه بر سرکوبی و اعمال زور سلطه‌اش را حفظ کند، بنابراین می‌کوشد تا به سرکوبی و زورگویی‌اش از طریق نوعی ایدئولوژی توجیه کننده، مشروعیت ببخشد و آن را پذیرفتنی سازد

الف- اجبار ساختاری:

در ساختار قوانین و مقررات تعبیه شد، و دیگر حکومت مجبور نیست؛ لزوما برای تامین هدف به زور متوسل شود، در واقع قدرت مشروع حکومت است که از نظر اخلاقی و یا قانونی موجه است. در حکومت پهلوی این اجبار از طریق وضع قوانین در مجالس فرمایشی و اجرایی آن توسط کابینه‌ها، اجرایی برنامه اصلاحات اراضی، اصول انقلاب سفید برای از بین بردن قدرت ملاکین محلی، تغیرات در قانون اساسی کشور به کرات در سل‌های 36 - 46، تغییر در اصول 38 ،41 ،42 متمم قانون اساسی، ایجاد حزب رستاخیز به منظور کانالیزه کردن مشارکت مردم در امور سیاسی در سال 1353 انجام می‌شد. [4]

ب- اجبار ایدولوژیک:

هیچ دولتی نمی‌تواند تنها با تکیه بر سرکوبی و اعمال زور سلطه‌اش را حفظ کند، بنابراین می‌کوشد تا به سرکوبی و زورگویی‌اش از طریق نوعی ایدئولوژی توجیه کننده، مشروعیت ببخشد و آن را پذیرفتنی سازد.

تبلیغات شدید روی مبانی مشروعیت رژیم، تبلیغ علیه ایدئولوژی مخالفین و ایجاد سانسور شدید که بارزترین مکان تبلیغی رژیم یعنی ارتش است که شعار آن خدا، شاه، میهن بود اطلاق عنوان "خدایگان" به محمدرضا شاه، تبلیغات ملی گرایانه و خودستایی، ناسیونالیسم افراطی و ارتجاعی تا جایی که ملی‌گرایی را با سلطنت پیوند بدهد، برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله، میعاد با تاریخ، برگزاری همایش‌های بین‌المللی میترایسم، کاستن نقش اسلام در جامعه ایران و کسب مشروعیت از گذشته قبل از اسلام از موارد اجبار ایدئولوژیک می‌باشد. [5]

پهلوی

تبلیغات شدید روی مشروعیت رژیم

ادعای اینکه شاه از طرف یک نیروی الهی مورد حمایت است، شاه نه تنها به این باور رسیده بود که طول عمر سیاسی‌اش نتیجه مشیت الهی بوده، بلکه اعتقاد یافته بود که از جانب خداوند مامور نجات مردم ایران است، بساری از ایرانیان حتی نزدیکان شاه عقیده داشتند شاه از این ادعاها به صورت ابزرای سیاسی استفاده می‌کند، آنان این ادعاها را برای کسب مشروعیت او و از بین بردن نفوذ روحانیت تلقی می‌کردند.[6]

تبلیغ علیه ایدوئولوژی مخالفان

عمده‌ترین مخالفان در دهه 30 مارکسیست‌ها و ملی‌گرایان جبهه ملی بودند، بعد از قیام 15 خرداد 1342 نقش روحانیت شیعه در مبارزات بعد از یک دهه رکود پر رنگ‌تر شد با آغاز دهه 50 گروه‌های چریکی که عمدتا مرام مارکسیتی داشتند، به جمع مبارزین سیاسی علیه رژیم پیوستند. تبلیغات منفی علیه گروه‌های مبارز مانند دادن القاب ارتجاع سیاه به روحانیت و ارتجاع سرخ به مارکسیست‌های اسلامی، انحلال کامل سازمان‌های دانشجویی و مذهبی، نپوشیدن چادر در دانشگاه‌ها، بازرسی ویژه برای موقوفه‌های مذهبی بود، تشویق دانشکده الهیات به تاسیس سپاه دین به تقلید از سپاه دانش، فعالیت‌های شاه و سایر درباریون در صفحه اول و در صدر اخبار روزنامه‌ها و مجلات باشد.

ج- اجبار ابزاری:

تحمیل اراده حکومت بر مخالفین از طریق کاربرد ابزارهای مادی و آشکار که از جنبه‌های اصلی قدرت است.

رژیم پهلوی دوم بعد از کودتای 28 مرداد سال 32 وجهه سرکوب‌گری خود را تثبیت و گسترده‌تر کرد. دستگاه‌های سرکوب رژیم به دو بخش نظامی و بخش امنیتی اطلاعاتی تقسیم می‌شود.

بخش‌ اول:

دستگاه‌های نظامی شامل ارتش، ژاندرمری، شهربانی و گارد شاهنشاهی که پیش از کودتا 28 مرداد وجود داشته و پس از آن گسترش یافته بود.

بخش دوم:

دستگاه‌های امنیتی اطلاعاتی سرکوب شامل ساواک، اداره دوم(رکن2)کمیته مشترک ضد خراب‌کاری، دفتر ویژه اطلاعات، سازمان بازرسی شاهنشاهی و شورای عالی هماهنگی که به تدریج پس از کودتا 28 مرداد و بنا به نیاز رژیم به وجود آمد و بیشترین نقش را در سرکوب مخالیفین و مبارزین  داشته‌اند.

ادامه دارد.....

پی نوشت:

[1]. شایسته پور، حمید؛ قدرت سرکوب رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، چاپ نخست، ص 122.

[2]. همان.

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. شایسته پور، حمید؛ قدرت سرکوب رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، چاپ نخست، ص 122.

[6]. زونیس، ماروین؛ شکست شاهانه، اسماعیل زند، بتول سعیدی، تهران، نشر نور، 1370، چاپ اول، ص 302.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

منبع : پژوهشکده باقرالعلوم