تبیان، دستیار زندگی
عوامل اصلی برخورد امام با مدرنیزاسیون در دوره پهلوی دوم در واقع مخالفت با قرائت خاص و ناقصی از الگوی مدرنیزاسیون بود كه توسط گروهی از سیاستمداران در ایران در حال انجام بود كه امام خمینی (ره) علاوه براینكه اصل مولفه های آن الگو را فاقد عناصر پیشرفت و تكامل
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل موثردربرخورد امام خمینی(ره)بااقدامات شبه مدرنیسم پهلوی دوم


عوامل اصلی برخورد امام با مدرنیزاسیون در دوره پهلوی دوم در واقع مخالفت با قرائت خاص و ناقصی از الگوی مدرنیزاسیون بود كه توسط گروهی از سیاستمداران در ایران در حال انجام بود كه امام خمینی (ره) علاوه براینكه اصل مولفه های آن الگو را فاقد عناصر پیشرفت و تكاملی برای جامعه می دانست ، نسبت به مجریان آن وعناصر پشت پرده آن (استعمارگران) تردید داشت.

محمدرضا پهلوی

1- نگرانی ازگسترش نفوذ استعمار در ایران : در نگرش امام توجه به خطر استعمار در كشورهای اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. این نگرش از یك پیش فرض دیگر در اندیشه امام ناشی می شود و آن تقسیم جهان به دو بخش " دارالاسلام " و " دارالكفر" است كه براساس آن دارالكفر همواره برای محو دارالاسلام در ستیز است. تجربیات تاریخی و تحمیل های قدرت بزرگ بر كشورهای اسلامی ، نیز این پیش فرض را تقویت كرده ؛ به طوری كه برخورد مسلمانان با كشورهای غیر اسلامی نوعی برخورد احتیاط آمیز بوده است و حفظ هویت و تمامیت دارالاسلام در مقابل فشارهای جهان كفر و استعمار مهمترین دغدغه ذهنی آنان بوده است.

امام در بسیاری از سخنان خود همواره از قدرتهای بزرگ به عنوان قدرتهای استكباری و استعمارگری یاد می كند كه هدف آنها را مسلط بر ذخایر مملكت اسلامی ، اسارت ملت مظلوم ایران ، محو قرآن ، اسلام و علمای اسلام ، نابودی ملت اسلام و كشورهای اسلامی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان و از بین بردن آنان می داند.

وی سپس مانع اصلی در مقابل این هدف را اسلام و علمای دین می داند و معتقد است استعمارگران سعی كردند با استفاده از دولتهای وابسته این مانع را از بین ببرند. بنا براین ایشان همواره با بد بینی به اهداف این دولتها ی وابسته نگاه كرده است .

براین اساس امام همواره به حكومت شاه به عنوان یك ابزار استعمار می نگریست و حركت های اصلاحی آن را با تردید نگاه می كرد و این امر نیز نقش مهمی در نحوه برخورد آن با دولت داشت . امام همواره از همان ابتدا دولت پهلوی را دولتی دست نشانده می دانست و در سخنان خود از او به عنوان مامور اجنبی ، یاغی دست نشانده و ... نام می برد . معتقد بود :

« از آغاز، سلطنت شاه و نیز پدرش بر خلاف میل ملت بوده و از ناحیه اجانب و برای حفظ منافع آنان برما تحمیل شده است. ...  او را انگلیسی ها آوردند و مامور كردند ماموریت داشت كه این وطن را به شكست برساند ، به عقب برگرداند... او نوكری است كه همه ذخایر ما را تقدیم آمریكا كرد ... »

مطالبی از این قبیل كه در سخنان امام بكرات دیده می شود همگی از نگرش منفی امام نسبت به حكومت پهلوی به عنوان یك حكومت نا مشروع و آلت دست و وابسته حكایت دارد كه اگر آنها دست از حمایت او بردارند ، رژیم شاه بلافاصله فرو خواهد ریخت .

امام در بسیاری از سخنان خود همواره از قدرتهای بزرگ به عنوان قدرتهای استكباری و استعمارگری یاد می كند كه هدف آنها را مسلط بر ذخایر مملكت اسلامی ، اسارت ملت مظلوم ایران ، محو قرآن ، اسلام و علمای اسلام ، نابودی ملت اسلام و كشورهای اسلامی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان و از بین بردن آنان می داند

2- نگرانی از تكرار اقدامات شبه مدرنیست ها ی هوادار رضا شاه در دوره پهلوی دوم : اقدامات شبه مدرنیست ها در دوران رضا شاه مخصوصاً در صحنه فرهنگی جامعه ، كه با اجبار و خشونت بالایی همراه بود ، پیامدهای دراز مدتی را بین توده های مسلمان به جای گذارد . امام خمینی (ره) به عنوان شخصی كه این دوران را با تمام وجود درك كرده بود یكی از كسانی بود كه بشدت از این اقدامات متاثر شد و با پایان یافتن دوران رضا خان از تكرار چنین تجربه ای در تاریخ سیاسی ایران وحشت داشت . این امر یكی از فاكتورهایی بود كه برمدرنیزاسیون پهلوی دوم تاثیرگذار بود . همانطور كه قبلاً ذكر شد هنگامی كه رضا خان به قدرت رسید جمعی از روشنفكران ، كه عمدتاً متاثر از موج دوم مدرنیسم در غرب بودند، در اطراف وی گرد آمدند و با تاكید برحمایت از دولتی مركزی و قدرتمند در ایران معتقد بودند كه « قبول و ترویج بلاشرط تمدن اروپا و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و رسوم و تربیت و علوم و صنایع اروپا و مبارزه ، مهمترین را ه اصلاح كشور می باشد. »

امام در دستخطی كه در 15 اردیبهشت 1323 نگاشته بود ، ضمن تحلیل اوضاع ،‌بار دیگر از تداوم رضاخانی دركشور و هدم فرهنگ اسلامی توسط آنها ابراز نگرانی كرد و از مسلمین خواست تا با قیام برای خدا علیه سلطه چند نفر كودك خیابانگرد ( محمد رضا و همدستانش ) بپا خیزند ، وی معتقد است :

« امروز هم همان امور خلاف دین و قانون در مملكت جاری است ... وهمان نقشه ها را كه از مغز خشك رضا خان بی شرف تراوش كرده تعقیب می كنند و در میان توده پخش می كنند . »

وی بعدها (1357) ازاینكه نتوانسته بود از فرصت تاریخی اوایل سلطنت پهلوی دوم برای سرنگونی او اقدامی كند با تاسف یاد كرد.

امام خمینی-کاپیتولاسیون

بنابراین نگرانی از تكرار یا تداوم اقدامات شبه مدرنیست های دوره رضاخان در دوره پهلوی دوم یكی از عوامل مهم تاثیرگذار در برخورد بی اعتمادانه امام با اقدامات پهلوی دوم بود كه در نهایت نیز ادامه سیاست های گذشته توسط هواداران مكتب مدرنیزاسیون در دوره پهلوی دوم این نگرانی را تشدید كرد و امام را به منازعه با حكومت واداشت . وی بعدها كل دوران پنجاه ساله پدر و پسر را تداوم یك دوره تاریخی دانست و معتقد بود كه در آن مقطع ، آن تفكر منجر به تعمیق سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استعمار شد و حذف مهمترین مانع سلطه غرب ، یعنی فرهنگ اسلامی و حذف اقشار روحانی ، به عنوان مهمترین اولویت هواداران این مكتب مطرح بوده است تا بتوانند با هدم تاریخ و فرهنگ اسلامی كشور، نفوذ و سلطه خود را برای غارت منابع كشور تداوم بخشند.

3- نگرانی امام از نقض قانون اساسی مشروطه و گسترش استبداد: امام درعین اینكه نظام ولایت فقیه را به عنوان یك " نظام ایده آل " مطرح می كند درعین حال به پذیرش نظام های غیر ولایتی در برخی شرایط خاص نیز حاضر می باشد و دركتاب كشف الاسرار می نویسد : « باآنكه جز سلطنت خدایی ، همه سلطنت ها برخلاف مصلحت مردم وجور است و جز قانون خدایی همه قوانین باطل و بیهوده است ولی آنها ( مجتهدین ) همین بیهوده را هم تا نظام بهتری نشود تاسیس كرد محترم می شمارند و لغو نمی كنند .» وی از شاه می خواهد كه به قانون اساسی عمل كند وحافظ استقلال كشور باشد . البته ایشان قانون اساسی را قانون تمام و كامل نمی دانست اما از آنجا كه دراصل دوم متمم قانون اساسی تاكید شده بود كه قوانین نباید مغایر شرع باشند و به آن استدلال می كرد. و معتقد بود دولت باید حداقل براساس قانون اساسی ، كه با زحمت علمای مشروطه تدوین شده است، عمل كند.

وی به دلیل اینكه در دوران رضا خان و محمد رضا شاه به این قانون عمل نشده و انتخابات مجلس موسسان و شورا براساس آن به عمل نیامده و نمایندگان حقیقی مردم در صحنه نبوده و هیئت نظارت علما در مجلس حضور نداشته است ، سلسله پهلوی را غیرقانونی و تصمیمات آن را نیز غیرقانونی می دانست و معتقد بود مشروطیت در كشور به فعلیت در نیامده است و سلطنت نهادی خلاف قانون اساسی است .

مطالبی از این قبیل كه در سخنان امام بكرات دیده می شود همگی از نگرش منفی امام نسبت به حكومت پهلوی به عنوان یك حكومت نا مشروع و آلت دست و وابسته حكایت دارد كه اگر آنها دست از حمایت او بردارند ، رژیم شاه بلافاصله فرو خواهد ریخت

وی ضمن غیرقانونی خواندن همه نهادهای موجود ( سلطنت ، مجلس ، دولت و ... ) می افزاید :  " ما شاه مشروطه نداریم زیرا مشروطه از آن روز اول به آن عمل نشد. " وی براین اساس معتقد است ما از اول از زمان رضا شاه تا حالا شاه و نماینده مردم (وكیل ملت ) نداشتیم ؛ زیرا شاه و وكیلی كه خلاف قانون اساسی است شاه و وكیل نیستند. او هم چنین معتقد است به دلیل همین عدم مشروعیت ، اصلاحاتی كه بعدها توسط این دولت و نمایند گان آن در قانون اساسی وارد شد مشروع نیست . بنابراین امام برعمل به قانون اساسی و متمم آن و اصلاح تغییراتی كه درآن داده شده تاكید دارد . ومعتقد است كه این قانون هرچند به منظور تقلیل ظلم استبداد قاجار وضع شد می تواند مورد استناد قرارگیرد.

وی در جای دیگر می گوید : « از اول كه شاه روی كار آمده است وسلسله پهلوی به سلطنت رسیده اند قانونی نبوده است و بر خلاف نص قانون اساسی بوده است و تاكنون هر چه كرده اند خیانت و جنایت بوده است بنابراین آنها باید بروند . »

این نگرش به حاكمیت ، ازهمان ابتدا امام را نسبت به موضوع اقدامی كه از سوی دولت حساس می كرد ؛ به طوری كه مواضع امام در خصوص اقدامات شاه نشان می دهد كه این نوع حساسیت یكی از دلایل مهم برخورد ایشان با رژیم بوده است و همواره خطر فرا رفتن دولت غیرمشروع از قانون و ظهور دیكتاتوری را گوشزد می كرد.

علی جان مرادی جو

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان