راههای تقویت ایمان
میدانیم که سعادت جاودان بر پایه ایمان و عمل صالح استوار است و از این رو، ایمان اصل و عمل صالح (تقوا) فرع به شمار میرود و حتی میتوان یکی را (ایمان) علت دیگری (عمل صالح) دانست.
ایمان چونان چشمه ای است که از دل میجوشد و در جوارح جاری میگردد و به شکل اعمال نیک ظاهر میشود. از این رو میتوان گفت میوه تقوا را باید از شاخه ایمان بر گرفت.
ایمان که یک عمل اختیاری قلب است ، مراتبی دارد و شدت و ضعف میپذیرد. از این رو ، باید عوامل پیدایش ، تضعیف و تقویت آن را بشناسیم تا ایمان را در خود پدید آوریم و از آفات آن بپرهیزیم و در تقویت آن بکوشیم.
گام نخست ، غفلت زدایی
نخستین آفت ایمان، غفلت است ؛ زیرا ایمان یک فعل اختیاری است و آدمی در فعل اختیاری باید دست به انتخاب زند و از میان اطراف گوناگون یکی را برگزیند و این مشروط به توجه به همه اطراف موضوع است. غفلت همین جا سر بر میآورد و آدمی را از توجه به اطراف باز میدارد و راه انتخاب صحیح را بر وی میبندد. غرایز بر بسیاری انسانها حاکم مطلق است و توجه آنان را به راهها و اهداف متعالی گنگ میکند از این رو قرآن کریم با لحن بسیار تندی از غافلان یاد کرده است :
«بسیاری از افراد جن و انس ، دلهایی دارند که با آن حقایق را نمیفهمند ، چشمهایی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند. این افراد مانند چهارپایان و بلکه از ایشان پایینتر و پستترند و اینان همان غفلت زدگانند.» (1)
آری غفلت راه های شناخت و فهم حقایق را بر انسان میبندد و استعدادهای او را از کار میاندازد و به همین خاطر انسان غافل از حیوان پستتر میشود زیرا اگر حیوان بر درک و فهم قادر نیست ، معذور است. اما انسان با داشتن ابزار های معرفتی ، عذری برای توجیه غفلت خود ندارد.
برای فراهم ساختن ایمان ، نخست باید غفلت زدایی کرد ؛ یعنی توجه کنیم که غیر از ارضای غرایز مادی و کسب لذتهای ناپایدار ، حقایق دیگری نیز هست یا میتواند باشد. پیامبران الهی با یادآور شدن پاره ای حقایق روشن که مورد غفلت قرار گرفتهاند ، سعی در بیدار ساختن آدمیان داشتند و از این رو قرآن کریم کار آنان را ذکر و خود ایشان را مذکر میخواند. (2)
البته غفلت مراتب دارد و برخی مراتب آن با برخی مراتب ایمان ـ که آن هم امری دارای مراتب است ـ جمع میشود.
1. راههای تقویت ایمان
گام دوم، علم آموزی
پس از زدودن غفلت و حصول توجه ، این شک برای آدمی رخ مینماید که آیا آنچه پیامبران میگویند حقیقت دارد. چاره این تردید در تحصیل علم است اما بسیاری در این مرحله ، به ظن و گمان بسنده میکنند «حال آن که گمان ذره ای از حق بی نیاز نمیسازد.» (3)
آری ، بسیارند کسانی که «جز گمان را دنبال نمیکنند و جز تخمین نمیزنند.» (4)
قرآن کریم ، تأکید دارد که پس از حصول شک ، آدمی جز علم را دنبال نکند و از آنچه بدان یقین ندارد پیروی ننماید. (5)
پس انسان سعادت جو باید در باب امور مهمی چون توحید ، نبوت و معاد ، دامان دلیل و برهان را گیرد تا به علم و یقین دست یابد.
علم زمینه ساز ایمان و شرط لازم برای آن است ؛ از همین رو است که «از میان بندگان خدا ، تنها عالمانند که خشیت خدا دارند. » (6)
و میدانیم که خشیت از آثار ایمان است. علم با همه اهمیتی که در گسترش ایمان دارد ، علت تامه آن نیست ، زیرا همیشه علم به ایمان نمی انجامد ، بلکه پس از علم یافتن به وجود خدا ، معاد و حقانیت پیامبر ،
انسان مختار است که ایمان بیاورد یا نیاورد. چنین نیست که پس از علم ، حصول ایمان به قهر و جبر ، حتمی باشد ، اگر ایمان را پذیرش و التزام عملی به یک حقیقت بدانیم ، از مقوله فهمیدن و دانستن نیست هر چند فهم و دانش ، زمینه گستر ایمان است.
گام سوم، تعلق ستیزی
دل سپردن به غیر ، مانع تأثیر علم است. علت این که گاهی آدمی به چیزی علم دارد ، اما بدان ایمان نمیآورد آن است که پیش از آن ، دل در گرو چیز دیگری نهاده است. علم به ذهن مربوط است و ایمان کار دل است.
ایمان دل دادن و دل سپردن است و این زمانی میسور است که تمام توجه دل به چیزی دیگر معطوف نباشد که در این صورت دلی برای آدمی باقی نمانده که به حقیقت بسپارد. به همین دلیل است که تذکر ، یادآوری و پندپذیری از حوادث درس آموز نیز ویژه کسانی است که دلی داشته باشند. (7)
نیز از همین رو است که فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی رو به رو شدند «آنها را انکار کردند ، در حالی که به آن یقین داشتند.» (8)
بنابراین ، ایمان و تحصیل آن، فرآورده ضرورتهای زیر است :
ـ زدودن غفلت
ـ به دست آوردن شناخت و معرفت درباره مبدأ و معاد
ـ فراهم ساختن شرایط روانی برای پذیرش حق، و به دیگر سخن، انگیزش میل فطری خویش به ایمان. (9)
پی نوشت ها :
1. سوره اعراف، آیه .179
2. بهترین واژهای که میتوان در برابر غفلت نهاد ، واژه ذکر، به معنای یادآوری و هوشیاری است.واژه ذکر گاهی در برابر نسیان قرار میگیرد که به معنای فراموش نکردن و ادامه توجه است و گاهی به معنای یادآوری، یعنی توجهی که پس از فراموشی بر انسان عارض میشود ، به کار میرود و هر دو معنا در برابر غفلت است ؛ زیرا غفلت بر دو نوع است: غفلت بدوی و غفلت عارضی.
نکته دیگر آن که ، توجه و تذکر با علم تفاوت دارد.بسیار میشود که چیزهایی را میدانیم اما توجهی به دانسته های خود نداریم. علم ممکن است برای نفس یک حالت انفعالی باشد ، اما توجه همواره یک فعل است که از نفس سر میزند البته این فعل ممکن است تحت تأثیر عوامل بیرونی و به طور جبری سر زند ـ که در این صورت از قلمرو ارزشهای اخلاقی بیرون خواهد بود ـ و ممکن است به صورت آگاهانه و اختیاری صورت پذیرد. البته تمرکز حواس و توجه اختیاری شدت و ضعف را بر میتابد. آدمی میتواند با تمرین و تلاش ، گامهای مؤثری در به دست گرفتن زمام توجه بردارد.
3. (سوره یونس ، آیه 36)
4. (سوره انعام ، آیه 116)
5. (سوره اسراء ، آیه 36)
6. (سوره فاطر، آیه 28)
7. (سوره ق، آیه 37)
8. (سوره نمل، آیه 14)
9. این که حکیمان گفتهاند علم ، علت میل و شوق است ، مقصودشان علت تامه نیست ـ زیرا شوق از مقوله دیگری است و منشأ مستقلی در نفس دارد ـ بلکه مرادشان آن است که آدمی تا چیزی را نشناسد نمیتواند بدان مایل و مشتاق گردد. در واقع ، علم میلهایی را که به صورت فطری در نهاد آدمی است ، با تعیین متعلق آنها، شکوفا میسازد ، مانند میل فطری به جلب منفعت و رسیدن به سعادت و کمال. این نکته مبتنی بر این حقیقت است که اعمال اختیاری انسان در واقع از دو مایه سرچشمه میگیرد :یکی شناخت و بینش و دیگری میل و گرایش.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
سایت پرسمان