تبیان، دستیار زندگی
یکی از موضوعات مورد توجه در زمینه پیکرتراشی، استفاهد از پیکر آدمی در خلق آثار هنری است . این مقاله به سیر این تحول در دوران معاصر می پردازد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مجسمه سازی معاصر

استفاده از اجزای پیکره انسان در خلق آثار هنری


یکی از موضوعات مورد توجه در زمینه پیکرتراشی، استفاهد از پیکر آدمی در خلق آثار هنری است . این مقاله به سیر این تحول در دوران معاصر می پردازد.


مجسمه سازی معاصر

پیکره آدمی از همان شروع تاریخ تمدن بشری یکی از موضوعات مورد علاقه هنرمندان در خلق آثار مذهبی و هنری است. از پیکرک های الهه گان باروری در روزگار عصر سنگ تا زمان حاضر ، بشر برای بیان دیدگاه های خاص خود از تجسم اندام انسانی سود جسته است. اوج این تفکر، در هنر یونان و روم باستان است که پیکره های انسانی از مفرغ و سنگ مرمر با چنان حساسیت و استادی ای تراشیده می شد که امروزه به عنوان یکی از افتخارات تاریخ تمدن بشری شناخته می شود.

استفاده از بخشهایی از بدن به جای فیگور کامل در هنر مجسمه سازی از از حدود قرن هجدهم در اروپا متداول شد. در این دوره بود که کپی کردن دانشجویان رشته مجسمه سازی از قسمتهایی از مجسمه های یونانی و رومی ، برای شناخت آناتومی بدن، متداول گشت. البته مسلما چنین آثاری به عنوان اثر هنری شناخته نمی شد.

در سال 1900 میلادی ، آگوست رودن، هنرمند مشهور مکتب امپریونیسم- رئالیسم، اجزای بدن را به عنوان موضوع آثارش انتخاب کرد. بعد از وی با ورود به دهه 1920 هنرمندان سورئالیسم به استفاده از اجزای بدن ، برای بیان موضوعات جنسی و روانی روی آوردند. از طرفی پیشرفتهای علمی نیز در هنر موثر افتاد. مثلا با ترویج نظریه فیزیک کوآنتوم، این دیدگاه بوجود امد که آیا این قانون در رابطه با انسان نیز صدق می کند؟ و هر جزیی از اجزای انسان – هر قدر هم که ریز باشد- می تواند نشانی از وجود انسان و اشاره به ان باشد؟

یکی از هنرمندانی که به این نظریه توجه ویژه نشان داد ، مارسل دوشان، هنرمند مشهور مکتب دادائیسم بود.

هر یک از این هنرمندان با استفاده از بخشهایی از پیکره انسان، کیفیتهای متفاوتی به آثار خود بخشیده اند و از این اجزا در بیان مفهوم خاص مورد نظر خود بهر گرفته اند

اما آنچه که به طور فراگیر در تاریخ هنر مدرن و پست مدرن به عنوان استفاده قسمتی از پیکره انسان در تولید اثر مجسمه سازی است بعد از وی اتفاق افتاد و اوج این کاربست را می توان در جنبش کانسپچوآل آرت ( هنر مفهومی ) و پس از آن مشاهده کرد. یعنی زمانی که در واقع بکارگیری جزیی از اندام انسانی نه به عنوان فرم بلکه به عنوان وسیله ای برای بیان مفهوم بکار رفت. مثلا در آثار بروس نومان به خوبی می توان این مورد را مشاهده کرد. وی که از هنرمندان معاصر و مشهور آمریکاست در ارائه مفهوم مورد نظر خود از هر ابزاری استفاده می کند و از انواع هنر مانند مجسمه سازی، عکاسی، نقاشی، پرینت و چیدمان کمک می گیرد. در چنین آثاری، وی برای بیان مفاهیم خاص رونی، اجتماعی و جنسیتی از قسمتهای گوناگونی از پیکره انسان نیز کمک می گیرد.

مجسمه سازی معاصر

به عنوان مثال می توان به کاری اشاره کرد که چیدمانی از سرهای مومی توخالی مومی با رنگهای متفاوت است که هر یک از سرها توسط یک سیم از سقف آویزان شده است. از هر سیم دو سر آویزان شده است که یکی روبه بالا و یکی رو به پایین است. یکی از آنها دهانش بسته است و یکی از آنها دهانش باز است. این سرها شاید اشاره ای باشد به سرهای انسانهایی که در طول تاریخ غرب ، به جرم ابراز عقیده و ... توسط گیوتین اعدام شده و سر از بدنشان جداشده است و یا دو وجه وجودی هر انسان و هزاران تعبیر دیگر که هر مخاطبی می توند با توجه به اندوخته های تاریخی ، مذهبی و ملیتی و قومی خود از چنین آثاری داشته باشد.

مجسمه سازی معاصر

از دیگر هنرمندانی که در عرصه هنرهای مفهومی بسیار سرشناس است می توان به خانم لوییس بورژوا اشاره کرد. این هنرمند مشهور نیز در خلق آثار خود و مفاهیم مورد نظرش از اجزای پیکره انسان استفاده فراوان کرد و از ویژگی های خاص آثارش این نکته است که وی به بهرگیری کمترین اجزای ممکن از پیکره پرداخته است برای روشن تر شدن موضوع کافی است نگاهی به یک از آثارش بیندازید. در این اثر وی پای یک کودک را در زیر یک کره قرار داد. با اینکه دیگر اجزای بدن بچه دیده نمی شود اما حس له شدگی به خوبی بیان شده است و هر مخاطبی به ناگاه این حس را دریافت خواهد کرد.

از دیگر هنرمندانی که در این عرصه کوشش های قابل ملاحظه ای کردند می توان به هانا وایک، کی کی اسمیت، اورسلیا دروزدیک و جین سیلورتون اشاره کرد که در زمینه هنر فمنیستی فعالیت های چشمگیری انجام داده اند.

هر یک از این هنرمندان با استفاده از بخشهایی از پیکره انسان، کیفیتهای متفاوتی به آثار خود بخشیده اند و از این اجزا در بیان مفهوم خاص مورد نظر خود بهر گرفته اند.

کوتاه سخن آنکه اگر زمانی در تاریخ هنر دوران باستان شکوه و عظمت انسان به عنوان موجود متفکر در جهان هستی با تجسم پیکره انسانی در اوج اقتدار، تناسب و قدرت بیان می شد در دنیای معاصر این تجسم نه برای بیان فرم و شکل انسان بلکه برای مفاهیم خاص اندیشه و تفکر هنرمند به کار گرفته می شود و در چنین جایگاهی ، تجسم تمام پیکره ضروری نیست و هنرمند با انتخاب قسمتهای خاصی از پیکره به هدف خود دست می یابد.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع

سایت  Jeannesilverthorne

Sculpture today- Phaidon- Jodith Colins-007

ماهنامه روان شناسی و هنر، شماره اول، آذر و دی1386

دوهفته نامه تندیس/ نوشته مهسا تهرانی