تبیان، دستیار زندگی
محمد بن وسیف سجستانی که شاید خیلی ها حتی نامش را نشنیده باشند از آن دسته طبیبانی بود که وقتی بر بالین در حال احتضار این رنجور که حاضر شد نه قطع امید کرد و نه به دعا و تقدیر واگذار مان کرد . حال این رنجور امروز بدتر از آن زمان نیست .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقلای زندگی داستان


محمد بن وسیف سجستانی که شاید خیلی ها حتی نامش را نشنیده باشند از آن دسته طبیبانی بود که وقتی بر بالین در حال احتضار این رنجور که حاضر شد نه قطع امید کرد و نه به دعا و تقدیر واگذار مان کرد . حال این رنجور امروز بدتر از آن زمان نیست .


تقلای زندگی داستان

-        دیگه دیر شده  باید زودتر می آوردیمش

-        یعنی هیچ کاری نمیشه کرد

-         متاسفم

-        هر هزینه ای  که لازم باشد تقبل می کنیم

-        آخه علایم حیاتی این طور میگه

-        الان که بهتر از چند روز قبل

-          کی اینو میگه

ادبیات کشورما نه ادبیات فارسی شاید حال و روزی این شکلی داره  ما به عنوان بستگانش امیدداریم با این که می بینیم روی تخت افتاده و سخت نفس می کشد یک بار که مثلا صدامون میزنه و لیوان آبی طلب می کند . زودی خوشحال می  شویم امیدوار می شویم به بقیه ی اهل خونه مگوییم امروز بهتره ها دیدید من رو صدا کرد حتی از من آب خواست لیوان آبش رو تا ته سر کشید اما نمی گوییم که دوباره بعد از نوشیدن آب همون طور بی حرکت افتاد  روی تخت و فقط صدای خس خس نفساش نشونه ی این بود که هنوز زنده ست بعضی از کسایی که به عنوان پزشک بر بالینش حاضر می شوند کلا قطع امید میکنن یه گروهی هم مث فیلم ها مث پزشک های توی فیلم ها حرف های خاله زنکی می زنن   امید تون به خدا باشه دعا کنید  بله امید به خدا هست دعا هم می کنیم اما آخه خدا عقل داده اصلا شما درس خوندی برای همچین روزهایی برای این مرض حتما یه راهی هست .

وقتی اعراب وارد ایران شدن زبان معیار مردم پهلوی ساسانی بود . به هر علت که بر رسیش در این مقال اندک ما نمی گنجه تا تقریبا دویست سال به تبع تاثیر زبان رسمی ( عربی ) چیزی از اون زبان معیار باقی نموند – هر چند حتی تا امروز هم بعضی از تیره های ایرانی نمونه هایی از اون رو حفظ کردن متن چندتن مشخص و مکتوبی از فارسی رایج در اون دویست بافی نمونده که بشه بهش استناد کرد ولی مهمترین اتفاقی که بشه از اون به عنوان نقطه ی   عطف زایش دوباره ی فارسی یاد کرد بر می گرده به دوران حکومت یعقوب لیث صفار . پس از تسلط اعراب بر ایران تقریبا دو حکومت ایرانی در دو نقطه سرزمین پهناور ایران تشکیل شد حکومت صفاریان که تمرکز جغرافیایی آن بیشتربر  منطقه ی سیستان بود بعد از برقراری حکومت باز هم به مبارزه با خلفای عباسی ادامه داد. در یکی از جنگ هایی که با پیروزی سپاهیان ایرانی یعقوب لیث صفار همراه بود و لشکریان تا دروازه های بغداد پیشروی کرده بودند محمد بن وسیف سجستانی شاعر دربار یعقوب لیث از عربی بودن قصیده- که البته امری رایج در آن زمان بود – برآشفت که من در جنگ با اعرابم که سرزمینم را آزاد کنم چرا هنوز کلام من به لغت آنان باید باشد محمد بن وسیف سجستانی شاید اولین اشعار فارسی را همان موقع سرود قصید ه ای فارسی با این مطلع :

ای امیری که امیران جهان خاصه و عام                                همه در بند تو سگبند و غلام

شاید توقع زیادی است که در فهرست نویسنده ها و شاعران معاصر دنیا نام یا نام هایی از سرزمین مان دیده شود . این که مترجمان خارجی برای ترجمه ی آثارایرانی له له بزنند سر و دست بشکنند گوش به زنگ باشند که فلان نویسنده ی ما چه کتابی را اخیرا منتشر کرده که در کمینی بنشینند، می خندید حق دارید .

محمد بن وسیف سجستانی که شاید خیلی ها حتی نامش را نشنیده باشند از آن دسته طبیبانی بود که وقتی بر بالین در حال احتضار این رنجور که حاضر شد نه قطع امید کرد و نه به دعا و تقدیر واگذار مان کرد . حال این رنجور امروز بدتر از آن زمان نیست .

کاری که محمد بن وسیف و رودکی کردند علاجی که فردوسی و بیهقی نوشتند بعضی وقت ها برای تسکین بیمار بدحال ما موثر می افتد . در این وجیزه ی کوتاه قصد نشان راه علاج نیست که در توان نگارنده هم چنین ادعایی وجود ندارد ثانیا این را هم می دانم که از شنیدن جمله ی تکراری و کلیشه ای قصد نشان دادن راه درمان را نداریم هم خسته شده اید، اگر قراربود که به همین چند دفتر شعر و کتابچه های داستانی که هر از چند گاه منتشر می شود سرگرم باشیم خوب بود. خیلی هم خوب بود، این که این شعرها و قصه های در آمده غرور ملی مان را سیر نمی کند آزارمان می دهد . شاید توقع زیادی است که در فهرست نویسنده ها و شاعران معاصر دنیا نام یا نام هایی از سرزمین مان دیده شود . این که مترجمان خارجی برای ترجمه ی آثارایرانی له له بزنند سر و دست بشکنند  گوش به زنگ باشند که فلان نویسنده ی ما چه کتابی را اخیرا منتشر کرده که در کمینی بنشینند، می خندید حق دارید . پیروی از پیشینیان تا جایی که مفهوم فراگیری دانش داشته باشد یا بررسی روند موفقیت ها برای تکرار یا تحلیل روند شکست ها برای پرهیز مناسب است، اما تقلید صرف همان بلایی می شود که قرون دوازده و سیزده به جان ادبیات افتاد و نه اسم های زیاد باقی ماند و نه رسم خاصی. کاری که بیهقی در نشر کرد، سقف فلک شکافتن بود و انداختن طرحی نو در معاصرین، شبیه این کار به واسطه ی وجود نیما در شعر و مرحوم جمال زاده در داستان صورت گرفت. عده ای قدیمیترین نمونه ی داستان فارسی را سیاحتنامه ی ابراهیم بیگ می دانند . اما کمال داستان نویسی را در داستان های کوتاه جمال زاده می توانیم ببینیم . بارقه ها نور نیستند در تاریکی امید بخشند اما هرگز نور نیستند. نامی که از حافظ و سعدی و فردوسی هست از محمد بن سیف سجستانی نیست . حتی در شعر و داستان نویسی معاصر هم در همین  80-70  سال اخیر شاید نام هایی باشند که از نیما و جمال زاده پر رنگ تر شده باشند – پر رنگ شده نام نویسنده یا شاعر بعضی اوقات جنبه ی تبلیغاتی دارد و بیشتر بر می گردد به تعداد کسانی که زیر علم نویسنده یا شاعر سینه می زنند و نفوذشان در جامعه چقدر باشد – و امروز سر زبان ها اما طرح نو را نیما و جمال زاده در انداخته اند فلک را آنان سقف شکافته اند. این ادبیات رنجور همین را می خواهد فردوسی دیگری .محمد بن وسیف سجستانی  -جدیدی و نیمایی .....

مجتبی شاعری

بخش ادبیات تبیان