تبیان، دستیار زندگی
شهید در آن موارد که پشتوانه قرآنی برای دیدگاه‌های خویش می‌یابد، به یادکرد و شیوه استدلال به آن آیه می‌پردازد و ضمن تحکیم و استوار سازی نظریه خود، آرای مخالف را بدان وسیله مردود می‌شمارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
منزلت قرآن در تبیین مفاهیم

منزلت قرآن در تبیین مفاهیم

استدلال صریح به قرآن

شهید در آن موارد که پشتوانه قرآنی برای دیدگاه‌های خویش می‌یابد، به یادکرد و شیوه استدلال به آن آیه می‌پردازد و ضمن تحکیم و استوار سازی نظریه خود، آرای مخالف را بدان وسیله مردود می‌شمارد. نمونه‌های زیر شمایی از این روش را گواهی می‌کند:

1. موارد وجوب گواهی

خداوند در آیه دویست و هشتاد و دوم سوره مبارکه بقره، تکلیف گواهان بر معاملات نسیه، قرض و دین را بیان می‌کند و می‌فرماید:

(وَلا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ...)(بقره/282)

«و هر گاه شهود را (برای حضور در مجلس یا محکمه) فرا خوانند، نباید امتناع ورزند.»

در مراد و مقصود از این آیه شریفه دو دیدگاه در بین فقیهان وجود دارد: یک دیدگاه مراد از آیه را وجوب تحمل شهادت می‌داند. دیدگاه دیگر، تحمل و ادای شهادت را با هم داخل در قلمرو مفهوم آیه دانسته، واجب می‌شمارند.

شهید اول گویا در شمار کسانی است که دیدگاه نخست را باور دارند. آنچه مایه انتخاب این دیدگاه از سوی طرفداران آن گردیده،

روایتی از امام صادق(ع) است که مراد از وجوب پذیرش دعوت بر شاهد را به تحمل شهادت تفسیر کرده است. اما شهید ثانی از دیدگاه دوم جانبداری می‌کند و بر آن است که می‌توان این آیه را هم دلیل بر وجوب تحمل شهادت و هم دلیل وجوب ادای شهادت دانست. (شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، 1/282)

مستند شهید ثانی در پذیرش دیدگاه دوم، علی رغم سازگاری دیدگاه نخست با روایت امام صادق(ع)، گو اینکه عموم مفهوم آیه شریفه است که ادا و تحمل شهادت را با هم در بر می‌گیرد.

2. وجوب تلفظ در نیت

یکی از ارکان اعمال عبادی، «نیت» است، اما در چیستی نیت که امر قلبی یا آمیزه‌ای از تصور قلبی و یاد کرد انجام عمل در لفظ است، می‌توان دو فرض را تصور کرد. شهید ثانی ضمن تأکید بر نقش نیت در تمایز بخشی اعمال از یکدیگر، نیّت را امر قلبی و بی نیاز از تکلم می‌داند و بر آن است که:

«المراد من النیه جمع الهمه علی فعل المقصود وبعث النفس وتوجیهها ومیلها الی ما فیه ثواب عاجل وآجل، تلفظ هذا او لا.» (شهید ثانی، رسائل الشهید ثانی، 1/166)

«مقصود از نیت، همت گذاشتن بر کار مورد نظر و بر انگیختن، توجه دادن و ایجاد تمایل در نفس است برای انجام کاری که پاداش فوری و یا زمانمند دارد، چه نام آن عمل را بر زبان براند یا خیر.»

آن گاه می‌افزاید که:

«اساساً نمی‌توان نیت و قصد به این معنا را از اعمال و کردارهای انسانی جدا کرد، چه اینکه هر انسانی حتی کودکان و کم خردان، هیچ عمل و رفتاری را انجام نمی‌دهند مگر از روی قصد و انگیزش به انجام آن عمل، و از همین سبب بوده است که بیشتر علمای سلف در کتاب‌های فقهی خویش، نیت را به عنوان موضوع مستقل یاد نمی‌کرده، بلکه می‌گفته‌اند واجبات وضو ـ‌مثلاًـ اول آنها شستن صورت است و اولین واجبات نماز تکبیر است.»

شهید سپس برای اثبات صحت و درستی این دیدگاه و روش به آیه ششم سوره مبارکه مائده استدلال می‌کند و می‌گوید:

«و هکذا ورد الکتاب الکریم فی قوله تعالی:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِق)(مائده/6).»

«و در قرآن کریم این گونه آمده است که ای مؤمنان! آن‌گاه که به نماز ایستادید، صورت‌هایتان را بشویید و نیز دست‌هایتان را از مرفق.»

چنان که پیداست، آیه شریفه (در مقام بر شماری واجبات وضو) نخستین واجب وضو را شستن صورت و دست عنوان کرده و از نیت نامی‌ نبرده، با اینکه می‌دانیم نیت در وضو واجب است.

تبیین اصطلاحات فقه و اصول

تعریف اصطلاحات دانش فقه و اصول، ساحت دیگر از ساحت‌هایی است که شهید ثانی برای تبیین و تعریف آنها از نمونه‌ها و مثال‌های قرآنی استفاده کرده است که به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:

الف) چیستی حکم شرعی

شهید در تعریف حکم شرعی می‌گوید:

«الحکم الشرعی خطاب الله تعالی او مدلول خطابه... .»

«حکم شرعی، خطاب الهی و یا مدلول خطاب خداوند است.»

سپس می‌افزاید:

«وزاد بعضهم او الوضع لیدخل جعل الشیء سبباً او شرطاً او مانعاً کجعل الله تعالی زوال الشمس موجباً للظهر وجعله الطهاره شرطاً لصحه الصلوه والنجاسه مانعه من صحتها، فان الجعل المذکور حکم شرعی لاستفادته من الشارع... .»

«برخی در تعریف حکم شرعی، «وضع» را نیز افزوده‌اند تا آن اموری را که خداوند سبب، مانع و یا شرط چیزی قرار داده است، شامل شود؛ مانند اینکه خداوند زوال شمس را سبب وجوب نماز، طهارت را شرط صحت و نجاست را مانع صحت نماز قرار داده است. بی گمان این جعل، حکم شرعی است، چون از شارع استفاده می‌گردد.»

افزوده تعریف را برخی از اندیشمندان به نقد کشیده‌اند. از این روی شهید نقد آنان را یاد آور می‌شود و به آن پاسخ می‌گوید و این بدان معناست که وی از تعریف دوم در حکم شرعی جانبداری می‌کند. از جمله دلایلی که می‌توان برای جانبداری شهید از تعریف دوم سراغ گرفت، استدلال و اتکاء نظریه دوم به آیات قرآنی است که به صورت ضمنی بدان‌ها اشاره شده است.

ب) چیستی حکم قابل تخصیص

شهید در بحث عموم و خصوص پیش از آنکه سایر مسائل مربوط به این موضوع را بیان کند، در تعریف «حکم قابل تخصیص» می‌گوید:

«القابل للتخصیص هو الحکم الثابت لمتعدد من جهه اللف1 کقوله تعالی: (وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ)(توبه/36).»

«حکم قابل تخصیص، حکمی ثابت برای الفاظ متعدد است. مانند آیه (وقاتلوا المشرکین).»

در استشهاد به این آیه، شهید از یک سویی در پرتو آیتی از قرآن، حکم تخصیص بردار را تعریف و تبیین کرده و از سویی دیگر، دیدگاه و نظر خود در مقصود و مراد از آیه شریفه را بیان داشته است که تمامی مشرکان، الزاماً مستحق کشتن نیستند، بلکه فرمان و حکم کشتن مشرکان قابل تخصیص است ـ‌‌البته فارغ از اینکه حکم موجود در آیه تخصیص خورده است یا نه‌ـ.


منبع: سایت پژوهش های قرآنی

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه