تبیان، دستیار زندگی
سیره و شیوه مجتهدان و فقیهان سلف و معاصر این بوده است که با تأسیس و پی‌ریزی شماری از اصول، قواعد و مبانی، کار استنباط و تفریع فروع بر اصول را سامان داده و کاربردی می‌ساخته‌اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اجتهاد با پشتوانه آیات قرآنی

اجتهاد با پشتوانه آیات قرآنی

سیره مجتهدان سلف ومعاصر

سیره و شیوه مجتهدان و فقیهان سلف و معاصر این بوده است که با تأسیس و پی‌ریزی شماری از اصول، قواعد و مبانی، کار استنباط و تفریع فروع بر اصول را سامان داده و کاربردی می‌ساخته‌اند. تأسیس آن مبانی و قواعد بسته به رویکردهای کلان فقهی، کلامی، علمی، مذهبی و نوع نگاه و اولویت بخشی مجتهد به منابع دینی به ویژه سرچشمه‌های استنباط احکام فقهی بوده است. از همین روی بوده است که اختلاف در فتوا و آرای فقیهان پدید می‌آمده است.

شهید ثانی با تأسی از همین سیره اجتهادی، قواعد، مبانی و اصولی را تأسیس کرده و بر پایه آن اصول و قواعد به استنباط و اجتهاد در فروع پرداخته است.

نکته در خور تأمل آن است که شمار بسیاری از قواعد و اصول تأسیس یافته از سوی شهید، خاستگاه قرآنی و وحیانی دارد و نه روایی و یا عقلی. با اینکه شهید، خود از عالمان چیره و خبیر در علم الحدیث و از سوی دیگر در ردیف عالمان عقل‌گرای شیعی به حساب می‌آید، به یادکرد

نمونه‌هایی از این روش و شیوه ایشان که می‌تواند ما را به کارکرد افزون قرآن در اجتهاد و استنباط وی رهنمون و آشنا سازد، می‌پردازیم.

1. اصل اولیه در افعال انسان‌ها

کارهایی که انسان‌ها انجام می‌دهند، از یک منظر به دو دوره پیش از بعثت پیامبر و پس از بعثت تقسیم می‌شود. افعال صادره از انسان‌ها در دوره پیش از بعثت، خود بر دو گونه هستند؛ افعال غیراختیاری و اضطراری همچون تنفس، ضربان قلب و... . این سری از افعال انسان‌ها تحت حوزه تکلیف قرار نمی‌گیرند و روا شمرده می‌شوند.

گروه دوم افعال اختیاری آدمیان است، همچون خوردن، پوشیدن، راه رفتن و... . در حکم این دسته از افعال آدمیان، سه دیدگاه وجود دارد:

1ـ اصل در تمامی افعال اختیاری انسان‌ها، اباحه است.

2ـ اصل در تمامی افعال اختیاری انسان‌ها، منع است.

3ـ اصل در تمامی افعال اختیاری انسان‌ها، توقف (نبود هیچ حکمی برای آنها و یا عدم آگاهی از جواز و یا منع) است.

افزون بر سه دیدگاه پیش گفته، دیدگاه دیگری وجود دارد که قائل به تفصیل بین منافع و مضار است؛ اصل اولیه در منافع را اباحه و اصل در مضار را منع می‌داند. شهید ثانی از این نظر دفاع می‌کند. مستند شهید در اینکه اصل در منافع، اباحه است، آیه شریفه بیست و نهم از سوره مبارکه بقره است؛

«و اما بعد الشرع فمقتضی الادله الشرعیه ان الاصل فی المنافع الاباحه لقوله تعالی: (خلق لکم ما فی الارض جمیعاً).»

فراخنای مفهومی آیه شریفه، بستر استنباط احکام پرشماری در عرصه‌های گوناگون را فراهم می‌آورد که شهید خود نیز چنین کرده و حکم فروع و جزئیات چندی را بیان کرده است:

1ـ اگر استخوان، گوشت، خون، مو و سایر اجزای حیوانی را ندانیم که پاک است یا نه، زیرا ندانیم از اجزای حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت، و در فرض دوم نجس العین است و یا غیر آن، و همچنین ندانیم استفاده از آن اجزاء در نماز معفو عنه است یا خیر؛ در تمامی این موارد بر اساس اصل اباحه مستفاد از آیه شریفه حکم می‌شود، مگر اینکه قواعد دیگری خلاف آن را ثابت کند.

2ـ اگر شخصی (مرد یا زن) را ندانیم نظر کردن بر او حلال است یا حرام و یا شک کند که مرد است یا زن، و یا نسبت به زنی شک کند و نداند که محرم است یا بیگانه و نامحرم، و یا شک کند که زن آزاد است و یا کنیز، در تمامی این موارد و سایر نمونه‌هایی از این دست، بر اساس اصل مستخرج و مستنبط از آیه مبارکه عمل می‌شود.

3ـ اگر در آبِ جویی شک کنیم که ملک کسی است و نیازمند گرفتن اجازه و یا بدون مالک و مباح است، اصل در آن اباحه است.

4ـ اگر پارچه‌ای از حریر و غیرحریر با هم بافته شده باشد و شک داشته باشیم بخش بافته شده از حریر، مستهلک در غیر آن شده است تا پوشیدن آن برای مردان جایز باشد، و یا نشده است تا جایز نباشد، بر اساس مفهوم آیه شریفه می‌توان گفت پوشیدن آن مباح است. هر چند در خصوص این مورد می‌توان گفت چون شک در رفع مانع (=استهلاک حریر) است، مقتضی اصل، عدم رفع مانع و سرانجام حرمت پوشیدن آن لباس است.

2. مفهوم خطاب‌های مذکر قرآن

در بسیاری از آیات قرآن کریم، به ویژه خطاب‌های قرآن، واژگان و کلمات به صورت مذکر آمده است. ساختارهای کلامی این واژگان به یکی از چهار صورت زیر بیشتر دیده می‌شود.

یک: ساختار فعلی، مانند قال، علم، آمنوا، کفروا، نافقوا، یقولون، یعلمون، تعملون و... .

دو: ساختار وضعی، مانند المتقین، المفلحون، المؤمنون، المنافقون، الکافرون، المسلمون و... .

سه: ضمایر و اسماء اشاره، مانند هو، هما، هم، انت، انتم، کما، کم، ذلک، اولئک و... .

چهار: موصول‌ها، مانند الذین، الّذی.

در میان قرآن‌پژوهان و سخن‌شناسان، هماره معرکه سخن بوده است که این ساختارهای کلامی مذکر در قرآن که کتاب همه انسان‌هاست و فراتر از جنسیت می‌نگرد، دو گروه مردان و زنان را با هم شامل می‌شود و یا اختصاص به مردان دارد؟ در صورت نخست، با چه معیار زبانی و عرف بیانی، چنان گستره‌ مفهومی را به واژگان مذکر قرآنی که تابع معیارهای زبان بشری است، می‌توان نسبت داد؟ و در صورت دوم، از کاستی گفتمان مذکر قرآن چگونه می‌توان رهید؟

گروهی از قرآن‌پژوهان، حوزه مفهومی این دسته از واژگان و کلمات قرآنی را شامل مردان و زنان دانسته و معیار تغلیب در تعبیر و یا تغلیب در کاربرد محاورات و تصورات ذهنی عرب زبانان را عامل روایی این کاربست بیانی و فراخنای مفهومی برشمرده‌اند و گروهی نیز حوزه مفهومی این واژگان را تنها مردان دانسته و شمول زنان را تابع قصد و اراده گوینده سخن دانسته‌اند. هر یک از آرای گذشته می‌تواند پی‌آیندهای مختلف کلامی، حقوقی و انسان ‌شناختی را برتابد.

شهید ثانی طرفدار آن است که الفاظ مذکر قرآن تنها مردان را شامل می‌شود و اگر هم موردی ثابت شود که زنان نیز در قلمرو کلمه و واژه‌ای داخل است، از باب تبعیت است و نه کاربرد لفظ در معنای اصلی و مفهوم حقیقی آن؛

«لفظ الذکور و هو الذی یمتاز عن الاناث بعلاقه، کـ«المسلمین» و «فعلوا» لا یدخل فیه الاناث حقیقه و ان دخلن تبعاً فی بعض الموارد.»

«لفظ مذکر که از لفظ مؤنث با علامتی همچون المسلمین، فعلوا (=‌ضمایر جمع مذکر) مشخص می‌گردد، در مفهوم حقیقی آنها، زنان داخل نیست، هر چند در پاره‌ای موارد، زنان را نیز شامل می‌شود.»

مستند شهید برای اثبات این مدعا و نظر، دو چیز است:

1ـ قواعد زبان، بدین معنا که جمع همان تکرار مفرد است و لفظ مذکر مفرد تنها یک مرد را شامل می‌شود.

2ـ در کاربرد قرآن که زبان آن زبان معیار است، جمع مؤنث بر جمع مذکر عطف شده و این نشان دهنده تغایر مفهومی معطوف و معطوف علیه است؛ «ان المسلمین و المسلمات»

طرح این موضوع و اثبات آن با آیات قرآنی، اساس پاره‌ای از استنباط‌ها و اجتهادهایی برای شهید ثانی قرار گرفته است:

1ـ اگر کسی وقف کند و در صیغه عقد تعبیر مذکر بیاورد و بگوید: «وقفت علی بنی زید»، شامل مؤنث نمی‌شود، چنانچه شهید می‌گوید: «فانهن لایدخلن»؛ زنان آن خاندان داخل در وقف نمی‌شوند.

2ـ چنانچه خطاب به گروه مرکب از زنان و مردان بگوید: «بعتکم» «ملکتکم» «وقفتکم»، تنها مردان موجود در آن گروه را در بر می‌گیرد و شامل زنان نمی‌گردد.

3ـ هرگاه فردی چندین غلام و کنیز داشته باشد و بر خود الزام کند که: «لله علی ان اعتق کل من آمن منکم؛ از خدا بر من است که هر یک از شما ایمان بیاورید، او را آزاد کنم»، کنیزان در قلمرو این تعهد نیستند، مگر با دلیل بیرونی.

در همین مورد خنثی نیز مانند زنان‌اند و در قلمرو تعهد شامل نیستند، زیرا شک در مرد بودن آنان سبب می‌شود که بگوییم اصل عدم دخول آنان در مردان، آنها را در زمره زنان قرار می‌دهد و کلام و تعهد، آنان را در بر نمی‌گیرد.

4ـ در خطبه‌های نمازجمعه، بر امام واجب است برای مردان و زنان مؤمن دعا کند. آیا امام می‌تواند به کلمه «مؤمنین» اکتفا کند؟ فتوا بر اساس دیدگاه‌های پیش گفته متفاوت خواهد بود. بر مبنای شهید ثانی، نمی‌تواند اکتفا کند، مگر آنکه امام از کاربرد واژه «مؤمنین»، زنان مؤمن را نیز قصد کند که از باب تبعیت، زنان نیز داخل در مفهوم مؤمنین می‌شوند.

5ـ در آیه شریفه (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ)(احزاب/6) «پیامبر(ص)سزاوارتر از نفس مؤمنان به آنان و همسران پیامبر(ص)مادران آنهایند.» مقصود آیه مبارکه، تحریم نکاح زنان پیامبر(ص)بر مردان و وجوب احترام و اطاعت ایشان است و نه نگاه و خلوت کردن با آنان. به هر روی، پرسیده می‌شود آیا زنان مسلمان نیز داخل در مفهوم این آیه شریفه هستند؟ پاسخ به این پرسش مبتنی بر دیدگاه‌های پیشین است. بر اساس رأی و نگاه شهید، چنان‌که خود تصریح کرده است، زنان مسلمان داخل احکام مستفاد از آیه شریفه نیستند.

3. تقلید غیرمجتهد

انسان‌ها یا عامی‌اند، یا غیر مجتهد و یا مجتهد و قادر بر استنباط احکام و تفریع فروع بر اصول. آنان که مجتهدند، الزاماً می‌باید از دریافت‌های خویش پیروی کنند، اما در وظیفه و تکلیف آنان که مجتهد نیستند، میان عالمان و اندیشه‌ورزان اختلاف وجود دارد. شهید ثانی در این باره از سه نظریه یاد می‌کند:

1ـ حرمت تقلید و لزوم توقف.

2ـ جواز تقلید در مسائل نیازمند اجتهاد، مانند مسئله ازاله نجاست با آب مضاف، و ناروایی تقلید در موارد منصوص، همچون حرمت ربا در موارد ششگانه.

3ـ جواز، بل وجوب تقلید.

شهید ثانی به درستی دیدگاه سوم باور دارد و از آن دفاع می‌کند و برای اثبات آن به دو دلیل نقلی و عقلی تمسک می‌جوید. دلیل نقلی شهید که مهم‌ترین آن دو می‌باشد، آیه شریفه چهل و سوم از سوره مبارکه نحل است؛

(فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون)

«اگر نمی‌دانید، از آنان که می‌دانند، بپرسید.»

شهید، پس از تأسیس این بنا و قاعده بی آنکه مصادیق و نمونه‌های جزئی را بشمرد، می‌آورد:

«وفائده المسأله ظاهره فی تقلید العامی فی احکام العبادات والمعاملات و غیرهما.»

«فایده مسئله در تقلید شخص عامی در احکام عبادات و معاملات پدیدار می‌گردد.»


منبع: سایت پژوهش های قرآنی

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه