تبیان، دستیار زندگی
اگر صفحات حوادث روزنامه ها را مرور كنید به وفور خبرهایی را مشاهده می كنید كه جنایت هایی بر اثر خشونت بی مورد و یا عصبانیت آنی اتفاق افتاده است.خشونت های آنی ای که خسارات جبران ناپذیر و گاه ابدی را برای شخص خاطی به همراه داشته است که دیگر نه فرد خاطی و نه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی عقل به بن بست می رسد

اگر صفحات حوادث روزنامه ها را مرور كنید به وفور خبرهایی را مشاهده می كنید كه جنایت هایی بر اثر خشونت بی مورد و یا عصبانیت آنی اتفاق افتاده است.


خشونت

خشونت های آنی ای که خسارات جبران ناپذیر و گاه ابدی را برای شخص خاطی به همراه داشته است که دیگر نه فرد خاطی و نه خانواده اش یارای جبران این اشتباه را ندارند. برای مثال جنایت دلخراش سعادت آباد، ماجرای قتل روح الله داداشی، فاجعه خمینی شهر و صدها واقعه این چنینی که روزانه در گوشه و کنار محل زندگیمان به وقوع می پیوندد.

خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی، فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند. فضای خشونت معرف به بن بست رسیدن یا ناممکن شدن گفت وگو و فضای مدارا و مصالحه است. فضای افراط و تفریط است. قرار گرفتن در این قطبیت یکسان، کار را به خشونت می کشاند. زبان خشونت وقتی باز می شود که انسان خود را هم در مقام مدعی، هم در مقام قاضی و هم در مقام مجری حکم قرار می دهد که در عین حال امکان دفاع را از دیگری سلب می کند. هر خشونتی ناگزیر است به توجیه خود. اما این توجیه عموماً با تحریف واقعیت همراه می شود. هر فرد یا گروه در خشونتی که بر فرد یا گروه دیگر اعمال می کند خود را در موقعیتی بسیار خاص - و باید گفت منحصر به فرد- می یابد که چاره یی جز انجام خشونت گری اش نداشته است. اما این توجیه واقعیت، وجه دادن به واقعیت یا تحریف واقعیت مطابق اراده دلخواه خود است که فقط منافع شخصی خود را دنبال می کند. در نتیجه خشونت جزو لاینفك جنایت است.بنابراین یشگیری از خشونت در جامعه یك مساله مهم و حایز اهمیت محسوب می شود.

این مسئله ریشه‌های مختلفی دارد که از جنبه‌های گوناگون قابل بررسی است اما شاید دو مورد از بقیه بیشتر به چشم بیاید و مهم‌تر باشد.

این خشونت‌ها و پرخاشگری‌ها در درجه اول ریشه در مسائل اجتماعی دارد. اصولا خشونت‌های اجتماعی محصول احساس محرومیت‌های نسبی است.وقتی توقعات در جامعه‌ای بالا برود و در واقع گروه‌های اجتماعی وسایل لازم برای دستیابی به اهداف مورد نظرشان را نداشته باشند، احساس محرومیت غالب می‌شود و تبعاتی به بار می‌آورد.

خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی، فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند. فضای خشونت معرف به بن بست رسیدن یا ناممکن شدن گفت وگو و فضای مدارا و مصالحه است. فضای افراط و تفریط است. قرار گرفتن در این قطبیت یکسان، کار را به خشونت می کشاند

اگر از جنبه دیگری پیشینه و سابقه این افرادی را که خشونت و پرخاشگری را اعمال می‌کنند بررسی کنید، متوجه خواهید شد که این افراد در زندگی‌شان تجربه ناکامی و محرومیت‌ و مورد خشونت واقع شدن را داشته‌اند.

وقتی خوب به این حادثه‌ها نگاه می‌کنیم، پی می‌بریم خیلی از این اتفاقات بدون هیچ گفت‌وگویی بین دو طرف ماجرا اتفاق افتاده است و اصولا گفتگوهایی که در گذشته در بین افراد جامعه‌ ایرانی با این مختصات فرهنگی برقرار بود از بین رفته و این موضوع نتیجه بستری است که جامعه برای آن فراهم می‌کند. پس از آن هنگامی که میزان خشونت‌ها بالا می‌رود، دو نوع برخورد با آن صورت می‌گیرد. یکی مواجهه آزادمنشانه است که در آن لوازم و ابزار گفت‌و‌گو فراهم است و مشکلات با دیالوگ برقرار کردن حل می‌شود.

اما برخورد دیگر اخلال طلبانه است که در آن لوازم خشونت وجود دارد و طرفین بدون هیچ گونه گفت‌و‌گویی به خشونت روی می‌آورند. حالا اگر در جامعه‌ای آزادمنشانه برخورد شود بستر گفت‌وگو مهیاست و طرفین به راحتی مشکل خود را حل می‌کنند اما اگر به سمت رفتاری اخلال‌طلبانه برویم بستر خشونت آمیز می‌شود و نتایجی مثل خشونت‌های اخیر به وجود می‌آید.

خشونت ازخانه تا خیابان

گاهی خشونت توسط فرهنگ ، تایید و یا تشویق می‌شود و حتی توسط خانواده به رسمیت شناخته شده و یك رفتار نرمال تلقی می‌شود. در حالی که مطالعات به عمل آمده درخصوص خشونت اجتماعی نشان می دهد، افرادی كه در کودکی شاهد و یا قربانی خشونت بوده‌اند، در آینده نیز خود خشونت‌گرا می‌شوند و از آنجایی كه كودكان به منزله آینده سازان یك جامعه به شمار می‌روند و سلامت روحی ـ روانی و فیزیكی آنها باعث ارتقای توانایی، كارآیی و بهداشت روانی یك جامعه می‌شود ، شناسایی عواملی كه منجر به كودك آزاری می‌شوند و همچنین تأثیرات روانی آن بركودكان ، می‌تواند به پیشگیری از این پدیده شوم و غیرانسانی كمك شایانی كند.زیرا آن چه اهمیت بیشتری دارد اثرات درازمدت خشونت بر كودك است، که اعتماد به نفس پایین و احساس شرم از مهمترین این تاثیرات است و چنین كودكی در بزرگسالی تبدیل به یك والد مهاجم، خشن و آزاردهنده شده و كودك خود را مورد آسیب قرار می‌دهد.

خشونت اجتماعی چنان ویژگی ها و گستره ای دارد که به نظر می رسد هرگز نتوان آمار و اطلاعات دقیقی از کمیت و کیفیت همه انواع آن در هیچ جامعه ای به دست داد. بالطبع در میان ما، که تقریباً در هیچ زمینه ای دسترسی به آمار و اطلاعات نسبتاً دقیق به آسانی -یا اصلاً - ممکن نیست، نیز نمی توان میزان و گستره خشونت اجتماعی را به دقت مشخص کرد. اما از یک سو، با تامل بر زمینه ها و علل بسط خشونت اجتماعی (مثلاً بالا بودن نرخ بیکاری در حال حاضر) و از سوی دیگر، از طریق مشاهدات، شنیده ها و اخبار مندرج در رسانه های جمعی می توان دریافت که خشونت اجتماعی در ایران کنونی رو به افزایش است. این امر را از جمله در خصوص موارد زیر می توان به طور عینی دریافت؛ افزایش کودک آزاری (چه از سوی والدین یا دیگران یا حتی کودک آزاری های زنجیره ای)، افزایش عملیات باندهای شرور دزدی، اخاذی، گروگان گیری و...، افزایش خشونت های فامیلی (مثلاً به دلیل اختلاف در تقسیم ارث)، افزایش تجاوز به حریم خصوصی زندگی انسان ها و آزارهای جنسی، افزایش قتل در سرقت های مسلحانه، تشدید راهزنی جنایتکارانه از جمله در حمله به رانندگان مسافرکش، افزایش اوباشیگری در مسابقات فوتبال ،رشد بزهکاری های ناشی از گسترش اعتیاد و... اما افزایش خشونت اجتماعی را حتی در رفتارهای روزمره (مثلاً در ترافیک یا در صف ها) می توان دید.

می بایست رویکردها را عوض کرد و از سمت مسائل احساسی به سمت رویکرد عقلانی رفت. این رویکرد باید در ایدئولوژی‌ها و رسانه‌ها و نظام تعلیم و تربیت جا بیفتد. در یک کلمه باید عقلانیت را حاکم کرد. از سوی دیگر برای کنترل خشونت‌ها باید روش‌های عالمانه‌‌تری را پیش گرفت. نباید از روش‌های آزمون و خطا استفاده کرد. ما ایرانی‌ها راهکارهای بسیار خوبی در فرهنگ‌مان داریم که باید از آنها بهره ببریم

در نتیجه می بایست رویکردها را عوض کرد و از سمت مسائل احساسی به سمت رویکرد عقلانی رفت. این رویکرد باید در ایدئولوژی‌ها و رسانه‌ها و نظام تعلیم و تربیت جا بیفتد. در یک کلمه باید عقلانیت را حاکم کرد. از سوی دیگر برای کنترل خشونت‌ها باید روش‌های عالمانه‌‌تری را پیش گرفت. نباید از روش‌های آزمون و خطا استفاده کرد. ما ایرانی‌ها راهکارهای بسیار خوبی در فرهنگ‌مان داریم که باید از آنها بهره ببریم.

در پایان آنچه بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت پیدا می كند آگاهی از آثار مخرب و غیر قابل جبران خشونت بر كودكان و آینده آنان است. اطلاع رسانی در این خصوص بر عهده آموزش و پرورش ، دانشگاه علوم پزشكی ، رسانه ها و..... است تا به این امر مهم كه بخشی جدی از فرهنگ جامعه انسانی است توجه جدی شود. به عبارت دیگر تنها راه مبارزه با این پدیده فرهنگسازی در میان شهروندان است و این مساله بخشی از وظایف دولت محسوب می شود؛ ولی متاسفانه تا کنون اقدام مناسبی جهت فرهنگ سازی و تغییر باورهای نادرست جامعه صورت نگرفته است . زیرا اگر می‌خواهیم جهانی صلح آمیز داشته باشیم باید در قدم نخست ، با روش های خشونت آمیز در خانواده  و جامعه مبارزه كنیم .

فرآوری: فاطمه برادران

بخش اجتماعی تبیان


منابع: خبرآنلاین/ روزنامه نگار/ ویکی پدیا/ ویستا