صفای قلب احمد | |
ای به گوهر ذات پاكت بضعهی خیرُالانام(1) | |
وی مهینه بانوی جنّت ز روی احترام | |
مایه آرام دل نور دو چشم روشنی | |
پیشوایی هر دو عالم را، هزارانت سلام | |
اختر برج رسولی زهرهی زهرا لقب | |
وز طفیل كوكبت این مهد علیا(2)را خَرام | |
بر سپهر عزّتت اولاد مانند نجوم | |
آسمان عصمتی رخسارهات ماه تمام | |
قرّةالعین رسولی وآن دو نور دیدهات، | |
هم ملائك را امین و هم خلایق را امام | |
مهدْ جُنبان تو جبریل و به ذوق خدمتت | |
جنبش این مهدِ والا رفعتِ فیروزه فام | |
مصطفی و مرتضی را قرّةالعین و انیس | |
آن به رویت شادمان و این به وصلت شادكام | |
مهتر خلق خدا را دختری و از شرف | |
ذكر تو خوشتر حدیث و مدح تو بهتر كلام | |
قاسم جنّت(3)تو را زوج و نعیم آخرت | |
دوستانت را حلال و دشمنانت را حرام | |
مهد عصمت چند روزی در جهانت بسته شد | |
آسمان بالا نزد زین روی دامان خیام | |
مریمیت خوانم ولی این مدح كی زیبد ترا | |
مریمت زیبد كنیز و عیسیت شاید غلام | |
حوریان جنّت خُدّام و از روی محل | |
آستانت را شرف بر روضهی دارالسّلام(4) | |
خفتگان خاك را هر جا صبا بویت رساند | |
بر زبان آمد كه سُبحانَ الّذی یُحیِ العِظام(5) | |
طفل بودی كز پی بازیچهی طفلانهات | |
طایرانِ سِدره میبودند در دست تو رام | |
وصف ایمانت چه گویم اصل ایمان چون تویی | |
كز شما باشد به عالم دین یزدان را قوام | |
كی به خوان نعمت دنیا گشاید روزه را، | |
آن كه از جنّت مَلك میآورد او را طعام | |
بر سر آنم كه باشد گر امان از روزگار | |
مدحتت باشد مرا یكچند ورد صبح و شام | |
كعبه كویت كجا و كعبه بیتالحرام | |
نقش پایت را شرفها هست بر ركن و مقام | |
رحمت حق در دو عالم بسته بر مِهر شماست | |
وانكه او را احتیاجی نیست با رحمت كدام | |
گرچه با مِهرت برآرد صبحدم از دل نَفَس | |
كی توانَد كرد هرگز چاره ظلم و ظلام | |
چیست گویم ثابت و سیّاره بر چرخ بلند | |
نور مِهرت میتراود آسمان را از مسام(6) | |
چون خرامی سوی جنّت بس كه شوق خدمتت | |
بهر استقبال، نخل طوبی آید در خرام | |
بر گل و ریحان نسیم خلد هر گه بگذرد | |
طایران سدره(7)را بوی تو آید بر مشام | |
خارجی كی میشناسد فضل آل مصطفی | |
قصه اهل كرم را كس نپرسد از لئام | |
قدر مِهرت را چه داند آن كه شد مفتون جهل | |
نُكهت گل كی شناسد هر كه را باشد زُكام | |
لمعه(8) ای یابد اگر از پرتو لطف شما | |
ماه را دیگر نباشد احتیاج از مِهر، وام | |
من چگویم در ثنایت ای ثنا خوانت خدا(9) | |
مدحتت گیرم توانم گفت عمری بر دوام | |
كافرم در روز و شب جز مدحت آل رسول | |
گر به كار دیگرم باشد هوای اهتمام | |
در هوای مرقدت بر خاك افتم قرعه(10) وار | |
قرعهی این دولتم روزی برآید گر به نام | |
نقش بندد در ضمیرم از تو چون یاد آورم | |
صورت كام دو عالم بر طریق ارتسام(11) | |
در ثنای تو چه باشد خدمت من گاه گاه | |
ای كه جبریلت پی خدمت كمر بسته مدام | |
رحمتی فرما درین درماندگی بر من كه شد | |
عاجز از تدبیر كارم چرخ با این احتشام | |
من كه مدّاح توام خود كی روا باشد چنین | |
گوهر نظم من از تشویش خاطر بینظام | |
شاهباز معنیش كی میتواند رام شد | |
حسرتی هر سو پی صید دلم گسترده دام | |
من كه بهر جرعه آبی جگر میسوزدم | |
حاشَ لِله تشنه مانم با موالات كرام(12) | |
در فغانم هست تأثیری عجب امّا چه سود | |
چون صدای جغد نشناسند از صوت حَمام(13) | |
نیش عقرب میخورم هر دم كه كار من فتاد | |
با گروهی سفله و ناجنس چون جنس هوام(14) | |
خون دل از دیده امشب میرود اما خوشم | |
كاگهست از حال این دلخسته عینلایَنام(15) | |
مرهم از لطف تو خواهم گرچه دارم زین خسان | |
برجگر زخمی كه ممكن نیست او را التیام | |
تا بود رسم غم و شادی درین دیر كهن | |
تا به شكل خم بود گردون و مه باشد چو جام | |
دشمانت در خمار غم ز فوت مدّعا | |
دوستانت را شراب عیش بر لب صبح و شام | |
"عاشق اصفهانی"پانوشتها:1- بضعه خیرالانام: پاره تن رسولالله (ص)، اشاره است به حدیث: فاطمةُ بضعة منّی. 2- مَهد: گاهواره و زمین. مَهد عُلیا: ظاهراً اشاره به آسمان و فلك كه در سه بیت بعد هم بدان اشاره دارد. 3- قاسم جنّت: منظور حضرتعلی(ع) است كه ساقی كوثر و قاسم (قسمتكننده) جنّت و نار میباشد. 4- دارالسلام: بهشت. 5- سبحان الّذی یُحی العِظام: منزّه است خداوندی كه استخوانهای [پوسیده] را دوباره زنده میكند. 6- مَسامّ: (جمع مَسمَّ) سوراخهای بسیار باریك كه در تمام پوست بدن انتهای هر مویی وجود دارد (غیاث). 7- طایران سدره: فرشتگان عالم بالا. 8- لمعه: روشنایی، پرتو. 9- ظاهراً اشاره دارد به: «انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ الیَبتِ و یُطَهِّرَكُم تَطهیراً.» «خدا چنین میخواهد كه رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوّت ببرد و شما را از هر عیب پاك و منزّه گرداند.» (بخشی از آیه 33سوره احزاب). 10- قُرعه: چوب پاره یا آنچه از برنج و رویین سازند كه بدان فال گیرند. ظاهراً قرعه را بر زمین میافكندهاند. 11- اِرتسام: نقش و رسم شدن. 12- مُوالات: دوستی و پیوستگی و پیروی كردن. مُوالات كِرام: دوستی افراد كریم و بخشنده و بزرگوار. 13- حَمام: كبوتر 14- هَوامّ: حشرات 15- عَینٌ لاینام... : ظاهراً اشاره دارد به حدیثی كه از رسول اكرم(ص) منقول است: «تَنامُ عَینایَ ولا یَنام قلبی» ؛ «دو چشمم به خواب میرود ولی قلبم به خواب نمیرود.» (مسند احمد حنبل، ج1، ص 220). این حدیث بدین صورت نیز نقل شده است: «انّا مَعشرالانبیاء تَنامُ اعیننا ولا تنام قُلوبُنا.» (جامع صغیر، ج1، ص 100). |
ای به گوهر ذات پاكت بضعهی خیرُالانام(1) وی مهینه بانوی جنّت ز روی احترام مایه آرام دل نور دو چشم روشنی پیشوایی هر دو عالم را، هزارانت سلام اختر برج رسولی زهرهی زهرا لقب وز طفیل كوكبت این مهد علیا(2)را خَرام بر سپهر عزّتت ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1385/04/24