تبیان، دستیار زندگی
اصحاب ائمه علیهم السلام و روش استنباط فقهی ایشان، قسمت اول
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روش استنباطى اصحاب ائمه (1)

روش استنباطی اصحاب
اصحاب ائمه علیهم السلام و روش استنباط فقهی ایشان، قسمت اول

عنوان «اصحاب ائمه» (علیهم السلام) شامل گروه عظیمى از راویان، فقیهان و مفسران قرن اوّل تا سوم مى شود؛ اما معیار و ملاك صحابه بودن، در كتابهاى رجال و درایه، به روشنی بیان نشده است.

برخی تعریفها، كسانى را كه محضر یك یا چند امام را درك نموده و دورانى را در خدمت ایشان به سر برده باشند، صحابه می داند؛ چنین تعریفی شرط همفكرى با راه و روش ائمه را نادیده گرفته است.

با توجه به اشاره هایى که در جاى جاى سخنان رجال شناسان، وجود دارد؛ می توان چنین تعریفی ارائه نمود:

«عنوان اصحاب ائمه (علیهم السلام) به كسانى اطلاق مى شود كه افزون بر درك حضور و محضر علمى یك یا چند امام و نقل روایت از ایشان، راه و روش امامان (علیهم السلام) را پذیرفته و برآن استوار باشند.»

معروف ترین صحابه ائمه در فقه القرآن

برخی از «اصحاب ائمه» در شمار «اصحاب پیامبر» (صلی الله علیه و آله و سلم) و «تابعان» نیز بوده اند.

این گروه، به دلیل حضور در دو فضاى متفاوت (فضاى حاكم بر صحابه و تابعان بهره مند از مكتب فقهى و تفسیرى اهل بیت، و فضاى صحابه و تابعانى كه جدا از تعالیم ائمه، به برداشت از آیات الاحكام روى آورده بودند) و مقایسه نزدیك و عینى این دو جریان با یكدیگر، آگاهى ژرف ترى نسبت به پیام و مرام معلّمان معصوم یافته و به عنوان پرآوازه ترین افراد در حوزه تفسیر قرآن و فتوا براساس آیات الاحكام، شناخته شده اند.

بعضی از صحابه پیامبر مانند ابن عباس(م: 68) و جابربن عبداللّه انصارى، و برخی از تابعان همچون طاووس بن كیسان یمانى(م: 106)، زید بن اسلم(م: 136)، محمّد بن مسلم زهرى(م: 124)، میثم تمّار(م: 60)، سعید بن جبیر(م: 95)، سعید بن مسیب(م: 92یا95)، سدّى(م: 127)، عطیه بن سعید(م: 111) و جابر بن یزید جعفى، که از اصحاب امام سجّاد یا امام باقر یا امام صادق (علیهم السلام) یا چند تن از آنان هستند؛ [1] از پایه گذاران شهیر فقه قرآنى به شمار مى آیند.

پس از عصر تابعان نیز اشخاصى چون سفیان بن عیینه (م: 196) از اصحاب امام صادق علیه السلام، عبدالرزاق صنعانى(م: 211)، [2] مقاتل بن سلیمان(م: 150 هـ) [3]، سعید بن جبیر، محمّد بن سائب كلبى(م:146) [4] از اصحاب صادقَین علیهما السلام، در ردیف مشهورترین عالمان به قرآن و یا پیشگامان تدوین آیات الاحكام هستند.

آراى همسو و هماهنگ

دلیل روشن بر پایدارى اصحاب ائمه در همه ادوار، براصول ومبانى فقهى شیعه و سر برنتافتن آگاهانه و مغرضانه آنان از فقه اهل بیت این است كه بسیارى از آراى فقهى آنان همسو و هماهنگ با فقه شیعه است و اگر دلبستگى و اعتقاد آنان به مكتب اهل بیت (علیهم السلام) نبود، درآن همه مسائل، راه ایشان را نمى پیمودند و نظر به گونه دیگر ابراز مى داشتند.

مواردى كه آراى اصحاب ائمه (علیهم السلام) بویژه در دوره تابعان، همسو با نظر شیعه بوده، فراوان و یادكرد آنها از مجال این نوشته بیرون است.

اما گاهی تفاوت دیدگاهها و خط مشى در میان اصحاب ائمه مشهود و سؤال انگیز است. مثلا فقیه پاكباخته اى چون «سعید بن جبیر»، از یك سو شهید راه اهل بیت است و ازسوى دیگر آراى فقهى او به گونه اى است كه مورد استناد عالمان اهل سنّت قرار گرفته است.

این درحالى است كه اگر آراى سعید بن جبیر با آراى امامیه تفاوت نمى داشت مورد توجه اهل سنّت قرار نمى گرفت.

در كوتاه سخن مى توان ادّعا كرد كه شاید كمتر آیه اى از آیات الاحكام را بتوان یافت كه همه تابعان ازاصحاب ائمه، نظر واحد و همسانى درباره آن اظهار كرده باشند، بلكه درمیان آراى ایشان مى توان شاهد آرایى بود كه مورد استقبال اهل سنّت قرار گرفته است.

پرسش اول: چرا صحابه تابعى ائمه مورد توجه و اعتماد اهل سنّت قرار داشته اند، ولى در دوره هاى پس از ایشان چنین ارتباط و اتكایى دیده نمى شود؟

پاسخ:

اوّلاً، آن گروه كه از تابعان در شمار اصحاب ائمه بوده اند به دلیل بهره ورى از سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و درس آموزى از مكتب اهل بیت به چنان غنا و رشدى رسیده بودند كه حذف شخصیّت علمى آنان از نظام فقه و معارف اسلامى میّسر نبود.

ثانیاً، به خاطر پراكندگى سنّت پیامبر و مدوّن نبودن بسیارى از آن و دور ماندگى برخى عالمان از مكتب اهل بیت (علیهم السلام) كه مفسّر و مبیّن سنّت بودند، هر كس درصدد شناخت فقه و تفسیر بود، ناگزیر به این شخصیّتهاى علمى شناخته شده مراجعه داشت و از ایشان كسب دانش و نقل حدیث مى كرد.

ثالثاً، در دوره تابعان، هنوز مرزبندى جدّى و تمایز یافته اى میان اصول شیعه و باورهاى اهل سنّت در زمینه مسائل فقهى صورت نگرفته بود و خطوط سیاسى در قلمرو مباحث اعتقادى و عملى، نفوذ گسترده اى نیافته بود و به این دلیل، آنان كه در صدد شناخت معارف دینى بودند از اصحاب دانشمند ائمه نقل حدیث و كسب علم مى كردند.

در دوره هاى بعد همه این شرایط تفاوت یافت و در برابر اصحاب ائمه و اندیشه امامیه صف بندیها صورت پذیرفت و مانع از آن شد كه عالمان اهل سنّت همچون گذشته به آراى اصحاب ائمه رو كنند واز ایشان نقل حدیث كنند.

پرسش دوم: چرا از برخى اصحاب ائمه فتاوایى نقل شده است كه با اصول و ملاكهاى امامیه سازگار نیست؟

پاسخ: روایات ناهمسوی اصحاب ائمه و گاه نامتجانس با آراى امامیه، دلیلهایى دارد كه مى توان ازآن جمله به موارد ذیل اشاره كرد:

1.    تنگناهاى سیاسى و فتاواى تقیه اى

جامعه اسلامى، هراندازه كه از عصر پیامبر فاصله مى گرفت، گرفتار تنگناهاى شدیدتر و اختناقهاى سنگین تر مى شد و بیش از دیگران، ائمه و اصحاب ایشان تحت فشارهاى سیاسى قرار گرفته و به حبس و قتل و شكنجه تهدید مى شدند.

این زمینه ها كار علمى فقها و مفسران پیرو مكتب اهل بیت (علیه السلام) را با مشكل جدى روبه رو مى ساخت، اصحاب ائمه (علیه السلام) دراین دوره ها نیز به عنوان عالمان و فقیهان، مورد سؤال توده مردم قرار داشتند، ولى نمى توانستند آراى شیعه را بى پرده و براى همگان نقل كنند، ازاین رو به تقیّه تمسّك مى جستند.

2.    عدم آگاهى کافی به مكتب فقهى ائمه و یا عدم امكان دسترسى به ایشان

چه بسا برخى از اصحاب ائمه، هنوز آگاهى كامل به همه دیدگاههاى ائمه پیدا نكرده بودند. دلیل این ناآگاهى در دوره تابعان، مى تواند این باشد كه بسیارى از سنّتها و آراى فقهى ائمه به تدریج مى بایست بیان شود و همه آن مواضع، هنوز مبیّن نبوده است.

دلیل ناآگاهى دوره هاى بعد از عصر تابعان، وجود تنگناهاى سیاسى علیه شیعه و جدا ماندن اصحاب ائمه (علیه السلام) از ایشان و عدم امكان دسترسى عالمان شیعى به ائمه خویش در موارد بسیار بوده است. [5]

3.    نسبتهاى نادرست به اصحاب ائمه (علیهم السلام)

در پاره اى از موارد امكان داشته است كه به دلیل شهرت و نیك نامى صحابه تابعى، دروغ پردازان و سازندگان احادیث تقلّبى، آراى خود را به كسانى چون سعید بن مسیّب و سدّى نسبت داده باشند. [6]

خصوصاً با توجه به این كه كتابت ممنوع بوده و كسى از ناقلان حدیث، مدرك نوشتارى نمى طلبیده است.

4.    اشتباه روایتگر یا شنونده

حفظ و نقل نظریات عامه و خاصّه توسط پیشینیان از اصحاب ائمه، بویژه در شرایطى كه نقل و دریافت احادیث، سینه به سینه صورت گرفته و نوشتن و نگارش آن جرم به حساب مى آمده است، زمینه این گونه اشتباه ها را فراهم مى آورده است كه یا راوى حدیث گرفتار اشتباه در نقل شود و نظر غیر امامى را به امامى نسبت دهد و یا شنونده چنین خطایى را مرتكب گردد.

نتیجه: اگر در مواردى آراى اصحاب ائمه با اصول و ملاكها وآراى امامیه، تفاوت دارد، این دلیل جدایى آنان از مكتب اهل بیت نیست و شخصیّت شیعى آنان را نباید مخدوش سازد و یا در هاله ابهام فروبرد، بلكه این ناهماهنگى دلیل دیگرى دارد كه به برخى ازآنها اشارت رفت.

ادامه دارد...


پی نوشت ها:

(1)مامقانى، محمّدحسن، تنقیح المقال، 3/186

(2)ذهبى در تذكرة الحفّا1 صنعانى را از دوستان على (علیه السلام) مى شمارد. ر.ك: تذكرة الحفا1 1/364

(3)داوودى، محمّد بن على بن احمد، طبقات المفسرین، دارالكتب العلمیّة، بیروت، 2/331؛ تهرانى، آغابزرگ ، الذریعة الى تصانیف الشیعة، 4/315؛ شیخ طوسى، محمّدبن حسن، رجال الطوسى/312 و313، جهت توضیح بیشتر در زمینه آنكه افراد یاد شده از اصحاب ائمه (علیهم السلام) بوده اند به بابهاى مختلف رجال طوسى ومامقانى مراجعه كنید. همچنین برخى از آنان در شمار تابعین نیز شمرده شده اند.

(4)ابن ندیم، محمّد، الفهرست، فن سوّم

(5)مامقانى، محمّدحسن، تنقیح المقال، 2/32

(6)همان، 2/34

منبع: اصحاب ائمه و فقه قرآنى، سید ابراهیم سجادى؛ نشریه پژوهشهای قرآنی، ش4

تهیه و فرآوری : گروه حوزه علمیه تبیان ، رهنما