تبیان، دستیار زندگی
) در قسمت قبل گفته شد ... اگر نظریه ‌ی لاپات را بپذیریم، به نظر نمی‌ رسد صرف یافته شدن آثار باستانی پراكنده مربوط به دوران منطبق بر اسكان جمعیت در ملیان گویای آن باشد كه مقر اصلی دولت در آن زمان در شهر انشان قرار داشته است. ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هخامنشی اولین امپراتوری جهانی 2

در قسمت قبل گفته شد ...

اگر نظریه ‌ی لاپات را بپذیریم، به نظر نمی‌ رسد صرف یافته شدن آثار باستانی پراكنده مربوط به دوران منطبق بر اسكان جمعیت در ملیان گویای آن باشد كه مقر اصلی دولت در آن زمان در شهر انشان قرار داشته است. با وجود این، كوزه‌های جام‌ گونه‌ ی یافته شده در ملیان شباهت نزدیكی به ظروف متعلق به ربع پایانی هزاره‌ی دوم پ.م. كه در شوش به دست آمده ‌اند، دارند. شواهد موجود نشان دهنده‌ی آنند كه انشان و شوش در این دوران به لحاظ سیاسی و فرهنگی به هم پیوسته بوده‌اند، اما همین مدارك گویای آنند كه انشان در آن زمان چیزی فراتر از یك اجتماع پاس‌دار سرزمین‌های شرقی ایلام، كه تابع شاهان وقت مقیم در شوش بوده، نبوده است.

تاراج مناطق ایلامی به دست نبوكدنزر یكم بابلی (حدود 1110 پ.م.) نشانه‌ ی پایان عملی فرمانروایی ایلام به عنوان قدرتی مستقل، به مدت 300 سال است. از ایلامیان - تا 821 پ.م. - آن گاه كه با كلدانیان علیه شاه آشور شمشی- ادد پنجم متحد ‌گردیدند، باز چیزی شنیده نمی‌ شود. اگرچه وحدت سیاسی در ایلام در طی دست كم بخشی از این سده‌های «تاریك» حائل ظاهراً حفظ نشده بود، اما سركردگان محلی می ‌بایست بر مناطقی كه سنتاً در آنها دارای قدرت و نفوذ بودند، تا اندازه‌ای سلطه داشته باشند. جرج كمرون بر این باور است كه فرمانروایان محلی در دورترین نقاط شرقی ایلام، یعنی منطقه‌ ی جدید فارس، كه اینك به عنوان انشان شناسایی شده است، احتمالاً نیرومندتر بوده‌اند. با وجود این، حتی اگر این حاكمان چنین وضعیتی داشتند و با وجود دور ماندن آنان از مهاجمان دردسر ساز میان‌رودانی، اهالی انشان سرانجام به ورود سرزده‌ی مهاجران جدید ایرانی فرارسیده از شمال، تن در دادند. این كه آمدن ایرانیان منجر به پشتیبانی ایالت‌های جدا گشته‌ ی ایلام از برآمدن یك قدرت جدید متمركز در جنوب غرب ایران [به رهبری پارس‌ها] شده بود یا نه، پرسشی است كه پاسخی بدان داده نشده است. قضیه هرچه باشد، در حدود 742 پ.م. هومبن- نیكش یكم پادشاه اتحادیه ‌ی دوباره نیرو گرفته ‌ی ایلام شد.

برادر زاده‌ی هومبن- نیكش، شوتروك نهونته‌ ی دوم (699-717 پ.م.) جانشین او شد و لقب كهن «شاه بزرگ انزان و شوش» را اتخاد كرد. پس از آن، كلدانیان جنوب میان‌رودان برضد هم سارگون دوم و هم سناخریب آشوری با شوتروك نهونته متحد شدند. اما این اتحادها بی ‌تأثیر از آب درآمدند چرا كه در این زمان آشوریان بیشتر جنوب میان‌رودان را مورد حمله قرار داده و تصرف كردند. شاه بعدی ایلام، هلّودوش- اینشوشینك (فر. 93-699 پ.م.) به بابلستان حمله برد و به طور موقت آشوریان را از بخشی از این كشور بیرون راند، اما سناخریب سرانجام بیشتر این مناطق را بازگرفت. در این ضمن، هلودوش- اینشوشینك در ایلام خلع و معزول گشت و پسرش كودور- نهونته (فر. 92-693 پ.م.) جانشین او شد. در پی این تغییر رهبری، دیگر هیچ حاكم ایلامی شناخته شده‌ای لقب باستانی «شاه انزان و شوش» را نپذیرفت؛ واگذاری این لقب می‌تواند گویای این حقیقت باشد كه كودور—نهونته یا جانشینان بلافصل‌اش [استیلا بر] دست كم بخش از منطقه‌ی انشان را از دست داده بودند.

سناخریب پس از فتح دوباره‌ ی بابلستان، به سرزمین‌های ایلامی واقع در شمال شوش حمله كرد. این رخداد كودور- ناهونته را به پناه جستن به كوه‌های هیدالو در شرق خوزستان واداشت. سرانجام هومبن- نومنه (87-692 پ.م.) جانشین وی شد و اتحاد سیاسی قدیمی را بابلستان از سر گرفت. شاه جدید در پی جلب یاری نظامی شماری از مناطق همسایه، شامل انزان و پارسواش برآمد. آنچه كه درخور توجهی ویژه است، آن است كه در این گواهی‌‌های اخیر، از انزان به عنوان سرزمینی مستقل و نه مطیع قدرت مركزی ایلام سخن رفته است. به نظر می ‌رسد كه اتحاد و یكپارچگی ایلام به دنبال فرمانروایی هومبن- نمونه تا حد زیادی فروپاشیده باشد، آنگاه كه مدعیان رقیب ِ رهبری مركزی بر بخش‌های مختلف قلمروهای كهن ایلام استیلا یافتند. با وجود این، به ویژه تمپت- هومبن – اینشوشینك شوشی (فر. 53-66 تلاش‌هایی را برای بازسازی و تجدید اتحاد سنتی ایلام انجام داد. اما وی از سپاه آشوربنیپال شكست خورد، و برخی از مناطق ایلام كه مورد حمله قرار گرفته بودند، از آن پس تحت استیلای آن دسته از سرگردگان محلی درآمدند كه پشت آشوریان متكی به آنان بود. اما چنین وفاداری‌هایی چندان نپایید، چرا كه یك سال بعد، هومبن- نیكش سوم، فرماندار دست ‌نشانده‌ ی آشور در منطقه‌ ی ایلامی مَدكتو، از خیزش جدیدی در بابلستان برضد آشوریان پشتیبانی كرد. ایلامی شورشی در ناحیه‌ی Derاز نیروهای آشوری شكست خورد و به مناطق كوهستانی هیدالو گریخت و در پی یاری جستن از مردم آنجا و نیز مردم پارسوماش برآمد. اما در این زمان، بروز شورش در بخشی از ایلام باعث سقوط هومبن- نیكش شد. تَمریتی (فر. 40-651 پ.م.) جانشین او گردید و به مقاومت محلی در مقابل آشوریان ادامه داد. تمریتی پافشارانه مردم هیدالو و منطقه‌ی مجاور پارسوماش را به پشتیبانی از جنبش خود واداشت، كه گویا دستاوردهایی اندكی داشت. تا 649 پ.م. بسیاری از سرزمین‌های ایلامی تا مرزهای پرسوماش مورد هجوم و تاراج آشوریان قرار گرفته بودند. هرچند به نظر می ‌رسد كه ایلامیان در سال‌های بعد دوباره به حدی از استقلال محلی دست یافته بودند، اما سرانجام پیشرفت‌های آشوریان و هخامنشیان به استقلال ایلام پایان داد.

در متنی آشوری كه گویای ویران‌ سازی ایلام به دست آشوربنیپال است، از كورش نامی به عنوان شاه پارسوواش یاد می‌گردد. این كورش همان كورش یكم دودمان هخامنشی دانسته شده است، كه به گفته ‌ی این متن، به آشوربنیپال ابراز فرمانبرداری كرد و برای تضمین وفاداری خود، پسرش را به نینوا، به حضور شاه آشور فرستاد. با این اشاره، خاندان هخامنشی برای نخستین بار به عرصه‌ ی گزارش‌های مكتوب تاریخی راه می ‌یابند.

در متنی بابلی، كورش دوم (بزرگ)، به پدر بزرگش كورش یكم لقب «شاه بزرگ، شاه انشان» را داده است. از این رو به نظر می ‌رسد كه كورش یكم فرمانروای ایالت پیشین ایلامی انشان/ انزان در فارس بود، و نیز حاكم سیاسی پارسوواش. پس این دو سرزمین به یقین یگانه و برهم منطبق‌اند. پارسوماش/ پارسووش تعبیر‌های آشوریِ «پارسه‌»ی ایرانی ‌اند، كه به ویژه به استان فارس راجع است. در عین حال، در جنوب میان‌رودان، انشان به عنوان نام سنتی منطقه‌ی شمالی فارس همچنان در اذهان باقی ماند.

در قطعه ‌ای از گاهنامه‌ ی نبونید، واپسین پادشاه بابل (39-556 پ.م.)، به كورش دوم با عنوان «پادشاه انشان» اشاره می ‌شود. در بندی دیگر، كورش پادشاه «پارسوا»، كه تعبیر اكدی پارسه است، خوانده شده است. بنابراین می‌ توانیم دریابیم كه انشان، چنانكه در مورد اشارات كهن ‌تر به انشان و پارسوواش دیدیم، در دوران بعد نیز، بخشی از استانی كه اینك فارس خوانده می‌ شود، به شمار می ‌آمده است. اسم انشان به عنوان نام محلی این ایالت، در زمانی بسیار زودتر با نام پارس جانشین شده بود، آنگاه كه پارس‌های هخامنشی نام قومی خود، پارس، را به منزلگاه جدیدشان در جنوب منتقل نمودند. اسم مكان انشان، در دوران بعد، تنها در نگارش ایلامی سنگ ‌نبشته‌ی بیستون گواهی شده است، كه در آن، این نام به صورت محلی نامعین در پارسه/ فارس مشخص شده است.


پارسی ها و هخامنشیان

به قدرت رسیدن پارسی ها یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس کردند که دنیای قدیم را به استثنای دو ثلث یونان تحت سلطه خود در آوردند. وقتی هم منقرض شدند از صحنه تاریخ خارج نشدند بلکه در طول ۲۵ قرن متوالی بلندی ها و پستی ها را پیمودند.

پارسی ها مردمانی آریایی نژاد بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمدند. برای نخستین بار در سالنامه آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق.م نام کشور پارسوآ در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شده است. بعضی از محققان مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسوآ همان پارسی ها بوده اند. البته کاملاً محقق نیست که این نظریه درست باشد. تصور می شود اقوام پارسی پیش از این که از میان دره های جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند ؛ در این ناحیه توقف کوتاهی کردند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش؛ روی دامنه های کوه های بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیه ای که جزو کشور ایلام بود؛ مستقر شدند. از کتیبه های آشوری چنین استنباط می شود که در زمان « شلم نصر» ( ۷۳۱-۷۱۳ ق.م) تا زمان سلطنت  «آسارهادون» (۶۲۲ ق.م ) ‌پادشاهان یا امرای پارسوآ؛ تابع آشور بوده اند. پس از آن در زمان فرورتیش ( ۶۵۵-۶۳۳ ق.م ) پادشاه ماد به پارس استیلا یافت و این دولت را تابع دولت ماد نمود. هرودوت می گوید: پارسی ها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شده اند. شش طایفه اول عبارت اند از: پاسارگادیان؛ مرفیان؛ ماسپیان؛ پانتالیان؛ دژوسیان و گرمانیان. چهار طایفه دوم عبارت اند از: داییها ؛ مردها ؛ دروپیک ها و ساگاریت ها. از طوایف مذکور سه طایفه اول بر طوایف دیگر برتری داشته اند و دیگران تابع آنها بوده اند.

طبق نوشته های هرودوت ؛ هخامنشیان از طایفه پاسارگادیان بوده اند که در پارس اقامت داشته اند و سرسلسله آنها هخامنش بوده است. پس از انقراض دولت آشور به دست آشور بانی پال؛ چون مملکت ایلام ناتوان شده بود پارسی ها از اختلافات آشوری ها و مادی ها استفاده کرده و انزان یا انشان را تصرف کردند.

در اینجا این سؤال پیش می آید که در زمان کدام یک از نیاکان کورش بزرگ این واقع روی داده  است. با توجه به بیانیه های کورش در بابل؛ می بینیم که نسب خود را به چیش پش دوم می رساند و او را شاه انزان می خواند. به احتمال زیاد این واقعه تاریخی در زمان چیش پش دوم روی داده است. تصور می شود که انزان همان مسجد سلیمان کنونی است. پس از مرگ چیش پش؛ کشورش میان دو پسرش آریارمنه پادشاه کشور پارس و کورش که بعداً عنوان پادشاه بزرگ پارسوماش؛ به او داده شد تقسیم گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج ترقی بود و کیاکسار در آن حکومت می کرد؛ کشور کوچک جدیدالتاسیس؛ ناچار زیر اطاعت فاتح نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کورش اول؛ دو کشور نامبرده را تحت حکومت واحدی در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل نمود .

موافق نوشته های هرودوت ؛ لوحه نبونید پادشاه بابل ؛ بیانیه ک.رش بزرگ ( استوانه کورش )‌؛ کتیبه بیستون داریوش اول ؛ و کتیبه های اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی ترتیب شاهان این سلسله تا داریوش اول چنین بوده است .

لازم بذکر است درستی این جدول از هخامنش تا کورش بزرگ مورد تردید است .

هخامنش 

چیش پش اول 

کمبوجیه اول 

کورش اول 

چیش پش دوم 

کورش دوم 

آریارمنا 

کمبوجیه دوم 

ارشام 

کورش سوم ( بزرگ) 

ویشتاسب 

کمبوجیه سوم ( فاتح مصر  )

داریوش اول 


http://www.pasargad.info

لینک:

معرفی نقش برجسته ها و آتشكده و برج های تاریخی استان فارس

معرفی محوطه تاریخی نقش رستم

آشنایی با محوطه تاریخی شهر پاسارگاد در استان فارس

آشنایی با كاخ های تخت جمشید

پیشینه ی تاریخی فارس در گذر زمان