تبیان، دستیار زندگی
تازه به دوران رسیده ،بی جنبه و بی ظرفیت این اوصافی در مورد افرادی بکار می رود که تا کمی اوضاع معیشتشان فرق می کند بکلی رفتار و منش آن ها هم فرق می کند به قول معروف دیگر خدا را هم بنده نیستند ،نه جواب سلام کسی را می دهند و نه از رفاقت های و صمیمیت ها گ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تازه به دوران رسیده ها در قرآن


"تازه به دوران رسیده" ،"بی جنبه" و "بی ظرفیت" این اوصافی در مورد افرادی بکار می رود که تا کمی اوضاع معیشتشان فرق می کند بکلی رفتار و منش آن ها هم فرق می کند به قول معروف دیگر خدا را هم بنده نیستند ،نه جواب سلام کسی را می دهند و نه از رفاقت های و صمیمیت ها گذشته اثری می ماند . بعد وصف بی جنبه بودن را در مورد اینان بکار می برند که فلانی جنبه ثروت و شهرت و ... را نداشت .


خودپسندی

وصف افراد بی جنبه در قرآن

انسانهاى کم ظرفیت هنگامى که بجایى رسیدند و برترى مختصرى از نظر مقام و ثروت بر دیگران یافتند، غالبا گرفتار بلاى غرور مى شوند، نخست سعى مى کنند امکانات خود را به رخ دیگران بکشند، و آن را وسیله برترى جویى قرار دهند، جمع شدن مگس صفتان را دور این شیرینى دلیل بر نفوذ خویشتن در دلها قرار دهند، این همان است که قرآن با جمله« أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَرا...»،(کهف34) ؛  من به مال از تو بیشتر و به افراد پیروزترم.

از آن یاد کرده است. خودبینى و خودپسندیشان سبب مى شود که برترى مادى را دلیل بر قرب در درگاه پروردگار بدانند، و براى خویشتن مقام فوق العاده اى نزد او قائل شوند، و بگویند اگر به سوى خدا بازگردیم و معاد و آخرتى در کار باشد جاى ما در آنجا از اینجا هم بهتر است!! «وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیراً مِنْها مُنْقَلَباً» (کهف ،36). خداوند می فرماید: ''نه فقر دلیل ذلت است و نه ثروت دلیل عزت.''

دوستان خدا که روحشان همچون اوقیانوس است و سختترین طوفان ها در آنان اثر نمى کند، چون کوه در مقابل حوادث سخت ایستاده اند و چون کاه در مقابل فرمان خدا، دنیا را به آنها ببخشى دست و پاى خود را گم نمى کنند و جهان را از آنها بگیرى خم به ابرو نمى آورند!

همه انسان ها به نوعی بی جنبه اند

خداوند متعال می فرماید: هنگامى که به انسان نعمت مى بخشیم (از حق) روى مى گرداند، و متکبرانه دور مى شود، و هنگامى که کمترین بدى به او مى رسد (از همه چیز) مأیوس مى گردد. به یکى از ریشه دارترین بیماری هاى اخلاقى" انسانهاى تربیت نایافته" اشاره کرده مى گوید: " هنگامى که به این انسان نعمت مى بخشیم (غرور و استکبار به او دست مى دهد) به پروردگار خود پشت مى کند و با حالت تکبر، دور مى شود" «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ»  (اسراء /83)؛ '' اما هنگامى که نعمت را از او سلب کنیم، و حتى مختصر ناراحتى به او برسد یأس و نومیدى سر تا پاى او را فرا مى گیرد" «وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یؤُسا» (اسرا / 83). انسانهاى بى ایمان و یا ضعیف الایمان به هنگام روى آوردن نعمتها آن چنان مغرور مى شوند که به کلى بخشنده نعمتها را بدست فراموشى مى سپارند، نه تنها فراموشش مى کنند بلکه یک حالت بى اعتنایى و اعتراض و استکبار در برابر او به خود مى گیرند.

ناامید

یعنى آنها بقدرى کم ظرفیتند که با مختصر گرفتارى، دست و پاى خود را گم مى کنند و رشته افکارشان به کلى در هم مى ریزد و ظلمت یأس و نومیدى بر قلبشان سایه مى افکند.

هنگامى که از آن حال سقوط مى کنند یا گرفتار شدائد مى شوند، چنان بیچاره و زبون و دستپاچه و مایوس مى گردند که انسان باور نمى کند اینها همان آدمهاى سابقند! آرى چنین است حال همه افراد کوته فکر، بى ایمان و کم ظرفیت، به عکس دوستان خدا که روحشان همچون اوقیانوس است و سختترین طوفان ها در آنان اثر نمى کند، چون کوه در مقابل حوادث سخت ایستاده اند و چون کاه در مقابل فرمان خدا، دنیا را به آنها ببخشى دست و پاى خود را گم نمى کنند و جهان را از آنها بگیرى خم به ابرو نمى آورند! عجب اینکه این انسانهاى خود باخته کم تحمل که حالاتشان در بسیارى از سوره هاى قرآن آمده است (یونس 12- لقمان 32- فجر- 15 و 16- فصلت 48 و 49) در حال سختى، خداپرست مى شوند و به فطرت الهى، و خویشتن خویش باز مى گردند، اما با فرو نشستن طوفان حادثه، چنان تغییر جهت مى دهند که گویى هرگز نام خدا را نشنیده اند.

این بلاى بزرگى است، زیرا سبب مى شود که هرگز نتوانند در زندگى موضع گیرى مستقل و صحیحى داشته باشند، تنها راه درمان این بیمارى خطرناک بالا بردن سطح فکر در پرتو علم و ایمان، و ترک وابستگى و اسارت در چنگال مادیات، و قبول زهد و پارسایى به معنى سازنده است.

انسانهاى کم ظرفیت هنگامى که بجایى رسیدند و برترى مختصرى از نظر مقام و ثروت بر دیگران یافتند، غالبا گرفتار بلاى غرور مى شوند، نخست سعى مى کنند امکانات خود را به رخ دیگران بکشند، و آن را وسیله برترى جویى قرار دهند، جمع شدن مگس صفتان را دور این شیرینى دلیل بر نفوذ خویشتن در دلها قرار دهند،

جالب توجه اینکه قرآن، تکبر و غرور را که یک خوى خطرناک درونى است مستقیما مورد بحث قرار نداده بلکه روى پدیده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترینش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متکبران و مغروران خودخواه و بى مغز سخن گفته است، اشاره به اینکه تکبر و غرور، حتى در سطح ساده ترین آثارش، مذموم و ناپسند و شرم آور است و نیز اشاره به اینکه صفات درونى انسان، هر چه باشد خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه کردنش، در سخن گفتنش و در همه کارش. به همین دلیل تا به کوچکترین پدیده اى از این صفات در اعمال برخوردیم باید متوجه شویم که خطر نزدیک شده و آن خوى مذموم در روح ما لانه کرده است و فورا به مبارزه با آن برخیزیم. ضمنا از آنچه گفتیم به خوبى مى توان دریافت که هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره لقمان و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) این است که کبر و غرور را به طور کلى، محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن. چرا که غرور سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم کردن راه حق، و پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.

خدایا از تو می خواهیم که به همه بندگانت جنبه عطا کنی تا وقتی به نعمتی رسیدیم غرور وجودمان را نگیرد و هر گاه به ما سختی و رنجی رسید به زانو در نیاییم . آمین

فرآوری : محمدی

بخش قرآن تبیان


منبع :طهور بوک