تبیان، دستیار زندگی
قرآن نیز هستى را به دو بخش تقسیم مى‏كند: عالم غیب (غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است) و عالم شهود. متّقین به كلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مى‏كنند كه برایشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا ر
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصلی ترین ویژگی پرهیزگاران


ایمان به غیب درست نخستین نقطه‏اى است كه مؤمنان را از غیر آنها جدا مى‏سازد و پیروان ادیان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قیامت قرار مى‏دهد و به همین دلیل نخستین ویژگى پرهیزكاران ایمان به غیب ذكر شده است.


پرهیزکار

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (بقره/ 3)

(متّقین) كسانى هستند كه به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى‏دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏كنند.

3 ویژگی متقین:

1ـ ایمان به غیب‏

"غیب و شهود" دو نقطه مقابل یكدیگرند، عالم شهود عالم محسوسات است، و جهان غیب، ماوراء حس، زیرا "غیب" در اصل به معنى چیزى است كه پوشیده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حس ما پوشیده است به آن غیب گفته مى‏شود، در قرآن كریم مى‏خوانیم عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ: "خداوندى كه به غیب و شهود، پنهان و آشكار دانا است و او است خداوند بخشنده و رحیم." (حشر- 22)

ایمان به غیب درست نخستین نقطه‏اى است كه مؤمنان را از غیر آنها جدا مى‏سازد و پیروان ادیان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قیامت قرار مى‏دهد و به همین دلیل نخستین ویژگى پرهیزكاران ایمان به غیب ذكر شده است.

قرآن نیز هستى را به دو بخش تقسیم مى‏كند: عالم غیب (غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است) و عالم شهود. متقین به كلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مى‏كنند كه برایشان محسوس باشد. حتى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببینند و چون نمى‏بینند، نمى‏خواهند به او ایمان آورند. چنان كه برخى به حضرت موسى گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» ( بقره، 55) ما هرگز به تو ایمان نمى‏آوریم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنیم. این افراد درباره‏ى قیامت نیز مى‏گویند: «ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» (جاثیه، 24) جز این دنیا كه ما در آن زندگى مى‏كنیم، دنیاى دیگرى نیست، مى‏میریم و زنده‏ مى‏شویم و این روزگار است كه ما را از بین مى‏برد.

" نماز " كه رمز ارتباط با خدا است، مؤمنانى را كه به جهان ما وراء طبیعت راه یافته‏اند در یك رابطه دائمى و همیشگى با آن مبدء بزرگ آفرینش نگه مى‏دارد آنها تنها در برابر خدا سر تعظیم خم مى‏كنند، و تنها تسلیم آفریننده بزرگ جهان هستى هستند، و به همین دلیل دیگر خضوع در برابر بتها، و یا تسلیم شدن در برابر جباران و ستمگران، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت

چنین افرادى هنوز از مدار حیوانات نگذشته‏اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى‏دانند و مى‏خواهند همه چیز را از طریق حواسّ درك كنند.

اما متّقین نسبت به جهان غیب ایمان دارند، كه البته برتر از علم و فراتر از آن است. (در درونِ ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است، ولى در علم، این مسائل نیست.)

2- ارتباط با خدا

نماز

ویژگى دیگر پرهیزگاران آنست كه:" نماز را بر پا مى‏دارند" (وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ).

"نماز" كه رمز ارتباط با خدا است، مؤمنانى را كه به جهان ماوراء طبیعت راه یافته‏اند در یك رابطه دائمى و همیشگى با آن مبدء بزرگ آفرینش نگه مى‏دارد آنها تنها در برابر خدا سر تعظیم خم مى‏كنند، و تنها تسلیم آفریننده بزرگ جهان هستى هستند، و به همین دلیل دیگر خضوع در برابر بتها، و یا تسلیم شدن در برابر جباران و ستمگران، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت.

چنین انسانى احساس مى‏كند از تمام مخلوقات دیگر فراتر رفته، و ارزش آن را پیدا كرده كه با خدا سخن بگوید، و این بزرگترین عامل تربیت او است.

كسى كه شبانه روز حداقل پنج بار در برابر خداوند قرار مى‏گیرد، و با او به راز و نیاز مى‏پردازد، فكر او، عمل او، گفتار او، همه خدایى مى‏شود، و چنین انسانى چگونه ممكن است بر خلاف خواست او گام بردارد (مشروط بر اینكه راز و نیازش به درگاه حق، از جان و دل سرچشمه گیرد و با تمام قلب رو به درگاهش آورد)

3- ارتباط با انسانها

آنها علاوه بر ارتباط دائم با پروردگار رابطه نزدیك و مستمرى با خلق خدا دارند، و به همین دلیل سومین ویژگى آنها را قرآن چنین بیان مى‏كند:" و از تمام مواهبى كه به آنها روزى داده‏ایم انفاق مى‏كنند" (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).

قابل توجه اینكه قرآن نمى‏گوید: من اموالهم ینفقون (از اموالشان انفاق مى‏كنند) بلكه مى‏گوید"مِمَّا رَزَقْناهُمْ" (از آنچه به آنها روزى دادیم) و به این ترتیب مساله "انفاق" را آن چنان تعمیم مى‏دهد كه تمام مواهب مادى و معنوى را در بر مى‏گیرد.

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانیم كه در تفسیر جمله" وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ" فرمود: ان معناه و مما علمناهم یبثون:" مفهوم آن این است از علوم و دانشهایى كه به آنها تعلیم داده‏ایم نشر مى‏دهند، و به نیازمندان مى‏آموزند

بنابراین مردم پرهیزگار آنها هستند كه نه تنها از اموال خود، بلكه از علم و عقل و دانش و نیروهاى جسمانى و مقام و موقعیت اجتماعى خود، و خلاصه از تمام سرمایه‏هاى خویش به آنها كه نیاز دارند مى‏بخشند، بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشند.

نكته دیگر اینكه:

انفاق یك قانون عمومى در جهان آفرینش و مخصوصا در سازمان بدن هر موجود زنده است، قلب انسان تنها براى خود كار نمى‏كند، بلكه از آنچه دارد به تمام سلولها انفاق مى‏كند، مغز و ریه و سایر دستگاههاى بدن انسان، همه از نتیجه كار خود دائما انفاق مى‏كنند، و اصولا زندگى دسته جمعى بدون انفاق مفهومى ندارد.

انفاق

ارتباط با انسانها در حقیقت نتیجه ارتباط و پیوند با خدا است، انسانى كه به خدا پیوسته و به حكم جمله "مما رزقناهم" همه روزی ها و مواهب را از خدا مى‏داند، نه از ناحیه خودش، عطاى خداوند بزرگى مى‏داند كه چند روزى این امانت را نزد او گذاشته، نه تنها از انفاق و بخشش در راه او ناراحت نمى‏شود، بلكه خوشحال است، چرا كه مال خدا را به بندگان او داده، اما نتائج و بركات مادى و معنویش را براى خود خریده است، این طرز تفكر، روح انسان را از بخل و حسد پاك مى‏كند، و جهان

"تنازع بقا " را به "دنیاى تعاون " تبدیل مى‏سازد دنیایى كه هر كس در آن خود را مدیون مى‏داند كه از مواهبى كه دارد در اختیار همه نیازمندان بگذارد، همچون آفتاب نورافشانى كند بى آنكه انتظار پاداشى داشته باشد.

جالب اینكه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانیم كه در تفسیر جمله "وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ" فرمود: ان معناه و مما علمناهم یبثون: "مفهوم آن این است که از علوم و دانشهایى كه به آنها تعلیم داده‏ایم نشر مى‏دهند، و به نیازمندان مى‏آموزند." (مجمع البیان و نور الثقلین ذیل آیه مورد بحث)

بدیهى است مفهوم این سخن آن نیست كه انفاق مخصوص به علم است، بلكه چون غالباً نظرها در مسأله انفاق متوجه انفاق مالى مى‏شود، امام با ذكر این نوع انفاق معنوى مى‏خواهد گستردگى مفهوم انفاق را روشن سازد.

ضمناً از اینجا به خوبى روشن مى‏شود كه انفاق در آیه مورد بحث خصوص زكات واجب، یا اعم از زكات واجب و مستحبّ نیست، بلكه معنى وسیعى دارد كه هر گونه كمك بلاعوضى را در بر مى‏گیرد.

انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق هر كس را از حلال مقدّر مى‏كند. «رَزَقْناهُمْ» («رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامه‏ى حیات طبق احتیاج داده مى‏شود، اطلاق مى‏گردد و قید تداوم و به اندازه‏ى احتیاج، آن را از مفاهیمِ احسان، اعطاء، نصیب، انعام و حظّ، جدا مى‏كند

پیام‏های آیه:

1ـ  ایمان، از عمل جدا نیست. در كنار ایمان به غیب، وظایف و تكالیف عملى مؤمن بازگو شده است. «یُؤْمِنُونَ»   «یُقِیمُونَ»، «یُنْفِقُونَ»

2ـ اساسى‏ترین اصل در جهان‏بینى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نیست.«یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»

بعد از اصل ایمان، مهم‏ترین اصل عملى، اقامه‏ى نماز و انفاق است. «یُؤْمِنُونَ» («یُقِیمُونَ») («یُنْفِقُونَ») در جامعه‏ى الهى كه حركت و سیر الى اللَّه دارد، اضطراب‏ها و ناهنجارى‏هاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نماز تقویت و درمان مى‏یابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانى‏هاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مى‏گردد.)

4ـ برگزارى نماز، باید دائمى باشد نه موسمى و مقطعى. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ» («یُقِیمُونَ» فعل مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد.)

در انفاق نیز باید میانه‏رو باشیم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» («ممّا»، (مِن ما) است و یكى از معانى «مِن» بعض است. یعنى بعضى از آنچه روزى كرده‏ایم نه همه را انفاق مى‏كنند)

6ـ از هر چه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و) به دیگران انفاق كنیم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (در اینگونه موارد كلمه «ما» در ادبیات عرب به معناى هر چیز است) امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: از آنچه به آنان تعلیم داده‏ایم در جامعه نشر مى‏دهند. (بحار، ج 2، ص 17)

7ـ انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق هر كس را از حلال مقدّر مى‏كند. «رَزَقْناهُمْ» («رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامه‏ى حیات طبق احتیاج داده مى‏شود، اطلاق مى‏گردد و قید تداوم و به اندازه‏ى احتیاج، آن را از مفاهیمِ احسان، اعطاء، نصیب، انعام و حظّ، جدا مى‏كند. التحقیق فى كلمات القرآن، ج 4، ص 114)

8ـ با انفاق كردن مغرور نشویم. اگر باور كنیم كه همه نعمت‏ها از خداست، بهتر مى‏توانیم قسمتى از آن را انفاق كنیم. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1-  تفسیر نورج1

2-  تفسیر نمونه ج1

3-  تفسیرمجمع البیان

4-  تفسیر نور الثقلین

5-  بحار، ج 2

6-  التحقیق فى كلمات القرآن، ج 4