روش فقهی شایسته پیروی
به نام خدا
در نوشتار پیشین با عنوان «نگاهی به روش فقهی رایج حوزه» از زبان استاد شهید مطهری اجمالا با سبک فقهی که بیش از یک قرن است کمابیش در حوزه علمیه جریان دارد، آشنا شدیم.
در ادامه از زبان آیت الله مطهری، با روش فقهی استادش، مرحوم آیت الله بروجردی به عنوان روشی که به عقیده شهید مطهری «باید تعقیب و تكمیل شود» آشنا می شویم، تا تفاوتهای آن را با روش رایج حوزه بدانیم.
...یكى از مزایاى برجسته مرحوم آیت الله بروجردی سبك و روش فقهى ایشان بود كه شایسته است پیروى شود و فراموش نگردد. این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم كه مصادف بود با سالهاى اول ورود معظم له به آن شهر از درسهاى ایشان بهره مند مىشدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم معتقدم كه باید تعقیب و تكمیل شود...
اولًا همان طورى كه اشاره كردم به «تاریخ فقه» آشنا بود و «سبك فكرهاى مختلف قدما و متأخرین» را مىشناخت و بعضى را تأیید و نسبت به بعضى انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه مىدانست.
ثانیاً بر «حدیث» و «رجال» حدیث تسلط كامل داشت، «طبقات روات و محدّثین» را كاملًا مىشناخت و خود یك طبقه بندى مخصوصى كرده بود كه بىسابقه بود. با یك نگاه به سند حدیث اگر خللى در سند آن حدیث وجود داشت درك مىكرد.
ثالثاً بر «فقه سایر فِرَق مسلمین» و روش و مسلك آنها تا اندازهاى محیط بود. كتب حدیث و رجال حدیث [آنها] را مىشناخت.
معرفت رجال حدیث شیعه و سنّى از یك طرف و اطلاع بر فتاوى و فقه سایر فرق اسلامى از طرف دیگر، موجب مىشد كه گاه اتفاق مىافتاد حدیثى طرح مىشد و ابتدا یك معنا و مفهوم از آن به نظر مىرسید، ولى بعد معظم له تشریح مىكرد كه این شخصى كه این سؤال را از امام كرده اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده؛ و در آنجا مردم تابع فتواى فلان فقیه از فقهاى عامه بودهاند و فتواى آن فقیه این بوده است؛ و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده، پس ذهن وى مسبوق به چنان سابقهاى بوده پس مقصود وى از سؤال این بوده كه سؤال كرده و جواب شنیده.
وقتى كه معظم له این جهات را تشریح مىكرد و به اصطلاح روحیه راوى را تحلیل مىكرد، مىدیدیم كه معنى و مفهوم سؤال و جواب عوض مىشود و شكل دیگرى به خود مىگیرد.
و یا كلمهاى در حدیث بود كه در عرف عام امروز یك معناى معین داشت ولى با اظهارات معظم له معلوم مىشد كه این كلمه در محیط خاصى كه در آن وقت محل پرورش سؤال كننده حدیث بوده معنى دیگرى داشته.
با همه تبحرى كه در اصول فقه داشت، كمتر مسائل فقهى را بر مسائل شكى اصولى مبتنى مىكرد و هرگز گرد مسائل فرضى نمىرفت. گاه به طعنه مىگفت كه آقایان طلاب منتظرند كه یك «اصل» را گیر بیاورند و دستاویز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند.
با «قرآن و تفاسیر» آشنایى كامل داشت. قرآن را هرچند بتمامه حافظ نبود، اما نیمه حفظ داشت. «تاریخ اسلامى» را دیده و خوانده و آشنا بود.
در نتیجه همه اینها، جوّ و محیطى را كه آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جوّ و محیطى را كه اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایى كه فقه در آنجاها تدریجاً رشد كرده و پرورش یافته كاملًا مىشناخت، و بدیهى است كه این جهات به وى روشن بینى خاصى داده بود.
سبك و سلیقه معظم له در فكر و سلیقه حوزه علمیه قم زیاد اثر كرد؛ تا حدّ زیادى روشها را عوض كرد و امیدواریم هرچه بیشتر سبك و روش ایشان پیروى شود و تعقیب بلكه تكمیل گردد.
این نكته را هم اضافه كنم كه معظم له مكرر در ضمن اعتراف به پارهاى از محاسن كتاب حدیث معروف «وسائل الشیعة» تألیف شیخ حرّ عاملى، نواقص این كتاب را تذكر مىداد و آرزو مىكرد كه كتابى در حدیث نوشته شود كه محاسن وسائل الشیعه را داشته باشد و اما نواقص آن كتاب را نداشته باشد.
بالاخره این آرزو جامه عمل پوشید و تحت نظر و مراقبت خود معظم له عدهاى از فضلاى طلاب به این كار مشغول شدند و در حدود ده سال طول كشید تا بالاخره در دو سه سال قبل به اتمام رسید و از سال گذشته به طبع آن كتاب آغاز شد.
این كتاب موسوم است به «تهذیب الوسائل». خیلى موجب تأسف خواهد بود اگر خداى نخواسته طبع این كتاب موقوف شود. من شخصاً هنوز موفق به زیارت آن كتاب نشدهام ولى از قرارى كه از اهل اطلاع شنیدهام همان طورى است كه معظم له آرزو مىكرد.
وحدت اسلامى
یكى از مزایاى معظم له توجه و علاقه فراوانى بود كه به مسئله وحدت اسلامى و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت.
این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامى آشنا بود، مىدانست كه سیاست حكام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است، و هم توجه داشت كه در عصر حاضر نیز سیاستهاى استعمارى از این تفرقه حداكثر استفاده را مىكنند و بلكه آن را دامن مىزنند، و هم توجه داشت كه بُعد و دورى شیعه از سایر فرق سبب شده كه آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتى دور از حقیقت بنمایند.
به این جهات بسیار علاقهمند بود كه حسن تفاهمى بین شیعه و سنّى برقرار شود كه از طرفى وحدت اسلامى كه منظور بزرگ این دین مقدس است تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آنطور كه هست به جامعه تسنن كه اكثریت مسلمانان را تشكیل مىدهند معرفى شود.
از حسن تصادف چندسال قبل از زعامت و ریاست معظم له كه هنوز ایشان در بروجرد بودند «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» به همت جمعى از روشنفكران سنّى و شیعه تأسیس شد.
معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممكن با این فكر و با این مؤسسه كمك و همكارى كرد.
براى اولین بار بعد از چندین صد سال بین زعیم روحانى شیعه و زعیم روحانى سنّى «شیخ عبد المجید سلیم» و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال «شیخ محمود شلتوت» مفتى مصر و رئیس جامع ازهر، روابط دوستانهاى برقرار شد و نامهها مبادله گردید.
قطعاً طرز تفكر معظم له و حسن تفاهمى كه بین ایشان و شیخ شلتوت بود مؤثر بود در اینكه آن فتواى تاریخى معروف را در مورد به رسمیت شناختن مذهب شیعه بدهد.
معظم له را نباید گفت نسبت به این مسئله علاقهمند بود، بلكه باید گفت عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش براى این موضوع پر مىزد.
منبع: مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج20، ص152 تا 155
تهیه و تنظیم: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان