تبیان، دستیار زندگی
غیر از زبان عربی، یعنی زبان های غربی و زبانی که بین زبان های غربی به دلایل مختلفی شیوع پیدا کرده است، زبان انگلیسی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یادگیری زبانهای زنده ضروری است؟

آیت الله هادوی
غیر از زبان عربی، یعنی زبان های غربی و زبانی که بین زبان های غربی به دلایل مختلفی شیوع پیدا کرده است، زبان انگلیسی است.

در مورد زبان عربی که در سطح حوزه تدریس می شود و در واقع زبانی است که برای استفاده از متون متعارف حوزه کاربرد دارد، یک ضرورت است. زبانِ عربی در حد مکالمه و ارتباط با جهان معاصر که بسیاری از مردم آن مسلمان هستند و بخش وسیعی از مسلمانان را هم عرب زبان ها تشکیل می دهند.

 به نظر من این یک ضرورت است که با اندکی زحمت قابل تحصیل است.در بعضی از مدارس حوزه هم تلاش های بسیار خوبی برای مکالمه عربی در حال انجام است و آموزش زبان عربی معاصر انجام می گیرد. ولی من احساس می کنم که طلبه ها خوب استفاده نمی کنند.

در صورتی که بسیاری از مراکز زحمت می کشند و هزینه می نمایند تا این که طلبه ها را با این زبان آشنا کنند.

امّا غیر از زبان عربی، یعنی زبان های غربی و زبانی که بین زبان های غربی به دلایل مختلفی شیوع پیدا کرده است، زبان انگلیسی است. به خصوص پس از گسترش کامپیوتر این شیوع بیش از پیش شده است؛ یعنی اکنون زبان کامپیوتر و زبان شبکه های اطلاع رسانی عمدتا انگلیسی است.

شاید بتوان گفت، در بعضی از موارد برای بعضی از افراد، این زبان هم ضرورت دارد.

آشنایی با زبان هم مراتبی دارد؛ یعنی از مکالمه عادی شروع می شود و به زبان تخصصی می رسد. به خصوص برای کسی که می خواهد در بعضی از رشته ها وارد بشود، به زبان نیاز بیشتری دارد؛ مثلاً اگر کسی بخواهد وارد فلسفه بشود و بخواهد در حوزه مباحث فلسفی به مباحث فلسفی جدید توجه بیشتری داشته باشد، به نظر من، لازم است این زبان را بیاموزد، چون کسی که وارد بحث فلسفی می شود و یا با این بحث ارتباط بیشتری دارد، قهرا نیازمند ارتباط با کتاب های آنها است. او یک حداقلی از زبان انگلیسی را باید بداند تا بتواند از آن ها استفاده نماید.

اما این که از چه زمانی یک طلبه باید یادگیری زبان را شروع کند، در این جا به قول معروف، با یک پارادوکس روبرو می شویم؛ یعنی نیاز طلبه به زبان در ابتدا کم است و باگذشت ایام این نیاز افزایش می یابد.

هر چند که اگر طلبه امکان آموزش زبان را در ابتدا پیدا کند، بهتر است، چون هر چه انسان زبان را در دوران جوانی و نوجوانی یاد بگیرد، هم سریع تر یاد می گیرد و هم ماندگار است، و هر چه دیرتر یاد بگیرد، هم زحمت بیشتری دارد و هم بقا و استمرار کمتری دارد.

در این جهت بعضی از مراکز حوزوی وجود دارد که کار خوبی را شروع کرده اند؛ مثلاً برای طلاب سال های دوم و سوم برنامه مکالمه عربی گذاشته اند و برای طلاب چهارم و پنجم، برنامه زبان انگلیسی دارند.

البته باید به گونه ای برنامه ریزی کنند که به درس های دیگر صدمه نخورد. اگر کسی واقعا علاقه داشته باشد، می تواند از زمان فراغت خود برای این امور استفاده کند.

«حضرت آیت الله حسن زاده» می فرمودند:

«آموختن زبان فرانسه، حاصل ساعت های فراغت من بود، وقتی از تحصیل و مطالعه علمی خسته می شدم، برای تفریح مشغول آموختن زبان فرانسه می شدم». همین کار تفریحی او موجب شد که کم کم به آن زبان مسلط بشود.

به اعتقاد من، در وضعیت موجود حوزه، خوب است که در دوره های میانی حوزه، یعنی سال های 5،6 و 7، تحصیلات به زبان خارجی آغاز شود؛ به خصوص کسی که دیپلم دارد، راحت تر می تواند به آن بپردازد.

اگر کسی بتواند به طور خاص از فراغت خود خوب استفاده نماید، زودتر از این هم می تواند این کار را شروع کند. به هر حال آموزش و تسلط به زبان خارجی به زمان نیاز دارد و آموختن آن یک ضرورت است؛ یعنی ما زبان را برای ارتباط با جهان معاصر نیاز داریم؛ یعنی وقتی شما پای خود را از مرز ایران بیرون می گذارید، باید یا به عربی و یا به انگلیسی با مردم صحبت کنید. به لحاظ دانش ها هم به آن نیاز داریم؛

یعنی اگر امروز بخواهیم از علوم روز مطلع باشیم باید با زبان عربی معاصر و یا یک زبان غربی مثل انگلیسی آشنایی داشته باشیم تا بتوانیم از کتب و منابع فلسفی، کلامی و تاریخی حتی فقهی و اصولی که حالا در جهان عرب به صورت خاص نوشته می شود و احیانا از مراکز غربی نیز تحقیقاتی در این زمینه انجام می شود و یا تحقیقات حقوقی ای که صورت می گیرد و مشابه کارهای حقوقی ای است که ما در فقه داریم، مطلع شویم، نیازمند این زبان ها هستیم.

یکی از دیگر علوم، علوم سیاسی است. وظیفه طلبه نسبت به آشنایی با علوم سیاسی چگونه است، یا به صورت خاص، سیاسی شدن طلبه را چگونه ارزیابی می کنید.

و در پیش شما چه جایگاهی دارد؛ اساسا آیا طلبه باید از آن اجتناب کند؟

ببینید ما علمی به نام علم سیاست داریم، مانند سایر علوم انسانی که یک تخصص است. به نظر من، اگر طلبه در حد کلیات علم سیاست آشنایی داشته باشد، کافی است؛ یعنی از این باب با آن دانش آشنا شود تا بتواند بفهمد که در آن دانش چه مسایلی مطرح است و اگر احیانا مورد نیازش شد، باید به کجا مراجعه کند، و نیز ببیند که آیا خودش در آن زمینه علاقه دارد یا خیر!

اما سیاست به این معنا که از وضعیت سیاسی کشور خودمان و جهان آگاه باشیم، به عنوان یک انسان مسلمان مسئول، ضرورت دارد که چنین آشنایی ای را داشته باشیم.

 طلبه نمی تواند بیگانه با جهان خود تحصیل کند. زمانی یکی از علما فرموده بود:

«من تا وقتی که مجتهد شدم، سر از کتاب برنداشتم و به هیچ کار سیاسی و هیچ مطلبی کاری نداشتم.» من معتقدم، شخصی که چنین حالتی دارد که به هیچ کاری کار نداشته باشد، وقتی مجتهد بشود هم کارآیی چندانی نخواهد داشت، چون به هر حال او می خواهد، دانش خود را در این جهان و با این مردم استفاده کند.

اگر ما می خواهیم عالم به زمان باشیم باید در عین این که علوم اسلامی را خوب یاد می گیریم، زمان خود و زبان زمان خود را نیز خوب بشناسیم. با فرهنگ آن نیز آشنا باشیم.

یک بخش مهمی از این فرهنگ تحت تأثیر مسایل سیاسی است.

بنابراین طلبه نباید با مسایل سیاسی بیگانه باشد و باید در جریان مسایل سیاسی باشد و در جاهایی که اصل نظام به خطر می افتد و یا تهدیدی نسبت به آن وجود دارد همه مسلمانان مسئولند از اصل نظام حفاظت کنند او هم به عنوان یک مسلمان مسئول است از کیان نظام حفاظت کند.

در حد یک طلبه، به عنوان یک شخص تحصیل کرده و در حال تحصیل، و به عنوان یک قشر فرهیخته در جامعه، مردم نیز از او توقع دارند که در سطحی بالاتر از آگاهی های سیاسی عمومی باشد.

اما این که طلبه ضرورتا در کارهای سیاسی و فعالیت های سیاسی فراتر از اندازه، مشارکت داشته باشد، به نظر من ضرورتی ندارد؛ به خصوص برای طلبه ای که در دوران تحصیل است.

هر چند که باید اطلاعات و بینش سیاسی داشته باشد و در بعضی مواردی که ضرورت اقتضا می کند، حتما در امور سیاسی مشارکت داشته باشد.

اما فراتر از این که مثلاً در یک حزب هم عضو باشد یا برای یک جریان یا جناح هم تبلیغ کند، به نظر من؛ ضرورت ندارد؛ به خصوص در دوران طلبگی که برای این شخص تحصیل اولویت دارد و باید به تحصیل بپردازد.

 طلبه باید طوری باشد که انشاء الله در انتهای تحصیلات، در عین این که یک عالم است، یک شخصیتی باشد که توانایی های خوبی داشته باشد و یک انسان آگاه و بصیر هم باشد؛ چون معلوم نیست که عالم بدون بصیرت فایده چندانی داشته باشد، چه بسا به دلیل نداشتن بصیرت، بازیچه دست دیگران هم می شود و به هر حال از او سوء استفاده می کنند و حتی به او صدمه هم می زنند.


بخشی از سخنان آیت الله هادوی

تهیه و تنظیم: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان