تبیان، دستیار زندگی
فقاهت، همواره با دگردیسی ها و نوآوری ها در آمیخته بوده است. گسترش یافتن دامنه فقه از چارچوب كتابهایى چون «مقنع» و «مقنعه» به ساحت فراخ و بحثهاى پرشاخ و برگ و فرعهاى گسترده و پردامنه، كه در كتابهایى بسان جواهر و مكاسب نمود یافته، گواه این سخن است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دگرگونى در روش اجتهاد، چرا؟

حوزه علمیه
فقاهت، همواره با دگردیسی ها و نوآوری ها در آمیخته بوده است. گسترش یافتن دامنه فقه از چارچوب كتابهایى چون «مقنع» و «مقنعه» به ساحت فراخ و بحثهاى پرشاخ و برگ و فرعهاى گسترده و پردامنه، كه در كتابهایى بسان جواهر و مكاسب نمود یافته، گواه این سخن است.
بسم الله الرحمن الرحیم

در هر برهه اى كه فقیهى ژرف اندیش و زمان شناس، دست به ابتكار و نوآورى در شیوه استنباط زده است، بر ژرفا افزوده و در ساحت مقدس فقه، بالندگى و پویندگى به وجود آورده است و گاه، تلاش او در ساحت فقاهت، نقطه عطفی براى سیر تكاملى فقه گشته است.

نیازهاى روز افزون و مسائل نوپیدا در گردونه زندگى، بایستگى دگرگونى در ساحت فقاهت را بیش از هر زمانى،در كانون توجه ها قرار داده است و هنوز راههاى نرفته بسیار است و پرسشهاى بى پاسخ، انبوه.

حال، جاى این پرسش است كه گره كار كجاست؟ آیا فقه ناتوان است، یا فقیهان و یا فقاهت؟

از آموزه هاى اسلامى بر مى آید که فقه دارای برنامه زندگى از گهواره تا گور است؛ درباره توانایى فقیهان باید گفت: از كارنامه، تلاش و تكاپو، شور و نشاط آنان به دست مى آید. فقیهان این توان را دارند که شكوه بیافرینند و بى خستگى و رخوت، كار را به فرجام برسانند.

پس گره كار، در ناتوانى نیست، بلكه در درست كار نكردن و توان و نیرو را در مسیر ثمرده و راه گشا، به كار نبردن است.

اگر فقاهت، سازوار با دگرگونیهاى زمان، تحول بیابد، بى گمان، فقه، به بسیارى از پرسشها پاسخ خواهد داد.

معمار انقلاب، با تجربه علمى و عملى كه داشت، بن بست شكنى و راه گشایى را در دگرگونى در فقاهت و اجتهاد اعلام كرد:

«اجتهاد مصطلح، براى اداره جامعه كافى نیست.» (1)

البته، بن بست شكنى و بیرون آمدن از دایره اجتهاد مصطلح، خود به خود براى فقیه به دست نمى آید. با رویارویى با دشواریها، گرفتاریهاى مردم و جامعه و اندیشه و تلاش و درنگ براى حلّ آنهاست كه ناكارآمدى اجتهاد مصطلح، خود را مى نمایاند، از این روى، امام خمینى خطاب به عالمان دین و حوزه هاى دینى مى گوید:

«روحانیت، تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمى تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح، براى اداره جامعه كافى نیست.» (2)

امام (ره) با سالیان سال اندیشه و تلاش، درگیر شدن با دشواریها و گرفتاریهاى مردم و جامعه، و آگاهى ژرف از نیازهای زمان، درك كرده بود كه اجتهاد مصطلح كارآمد نیست؛ اما به هیچ روى، پا از چهارچوب اجتهاد جواهرى و معیارها و ترازهاى دقیق اجتهادى بیرون نمى گذاشت.

تلاش وى روى این مدار مى چرخید كه به اجتهاد جواهرى پویایى و تكامل بخشد. اجتهاد جواهرى كه او مى شناخت و الگوى راه خویش قرار داده بود، پویا بود و فقه پویا را با حفظ معیارهاى سنتى، به صحنه مى آورد و حاكم مى كرد.

او براى پویایى و تكامل اجتهاد جواهرى، راههایى را فرا روى حوزویان و پاسخ گویان به نیازهاى فقهى جامعه، قرار مى دهد، راههایى كه اگر دقیق به كار بسته شوند، در همان چهارچوب فقه سنتى، پویایى را به ارمغان مى آورند:

«این جانب، معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلّف از آن را جایز نمى دانم. اجتهاد، به همان سبك صحیح است، ولى این بدان معنى نیست كه فقه اسلام، پویا نیست. زمان و مكان، دو عنصر تعیین كننده در اجتهادند.» (3)

افزون بر در نظر گرفتن آن دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد، توجه به عناصرى چون حفظ اسلام و مصلحت نظام را از امورى مى داند كه در تكامل و توانایى فقاهت و روش اجتهاد، نقش اساسى دارند.

مقام معظم رهبری نیز با شناخت زمان خود و حضور در عرصه هاى نظام اسلامى، به مسائل و مشكلات آشنایى داشته و براى پاسخ گویى و حل مسائل و مشكلات، دگرگونى در فقاهت را بایسته و ضرورى مى داند و بر این باور است كه رشد و بالندگى فقه و توانمندى آن در پاسخ گویى به نیازهاى حكومتى و اجتماعى، بسته به پدیدآوردن دگرگونى ژرف و همه سویه در فقاهت است:

«فقاهت، یك شیوه و روش براى استنباط آن چیزى است كه ما اسمش را فقه مى گذاریم… فقاهت، یعنى شیوه استنباط. خود این هم به پیشرفت نیاز دارد… فقاهت، در دوره هاى متعدد، تكامل پیدا كرده است… چه دلیلى دارد كه فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر این شیوه بیافزایند و آن را كامل كنند.

اى بسا، خیلى از مسائل، مسائل دیگرى را در بر بگیرد و خیلى از نتایج، عوض گردد و خیلى از روشها دگرگون شود. روشها كه عوض شد، جوابهاى مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه طور دیگرى مى شود. این از جمله كارهایى است كه باید بشود.» (4)

نیاز به روش شناسى

حال كه بالندگى و رشد فقه و كامیابى آن در پاسخ گویى به نیازهاى زمان، در گرو دگرگونى در روش اجتهاد و استنباط است، باید مقوله «روش شناسى استنباط» در درجه نخست اهمیت قرار گیرد؛ هم در نظام آموزشى، واحد درسى بدان اختصاص یابد و در كنار دیگر درسهاى عالى حوزوى جایگاه ویژه پیدا کند، هم در نظام پژوهشى از پایگاه ارجمندى برخوردار شود و هم به عرصه تبادل اندیشه ها و تضارب آراء كشانده شود.

در كتابها و مجلّه ها به این مهم پرداخته شود و نشستهاى علمى ویژه آن برگذار گردد، تا همراه شناسایى سبكهاى گوناگون و نوآوران عرصه فقاهت، بررسیها و ارزیابیهاى كارشناسانه اى انجام پذیرد، تا راه براى رسیدن به یك روش اجتهادى كارآمد، مبتنی بر معیارهاى علمى، هموار گردد و از این رهگذر، دگردیسى ژرف و همه سویه  در پژوهشهاى فقهى پدید آید. (5)


پی نوشت ها:

(1)  صحیفه نور، رهنمودهاى امام خمینى، ج21، ص100

(2)  همان

(3)  صحیفه نور، رهنمودهاى امام خمینى، ج21، ص98

(4)  سخنان مقام معظم رهبرى، فیضیه، آذر1374

(5)  منبع: نوآورى در فقاهت، نیاز زمان؛ محمدحسن نجفى، مجله فقه كاوشى نو در فقه اسلامى، ج 25-26

تهیه و تنظیم: رهنما، گروه حوزه علمیه