تبیان، دستیار زندگی
سرقت ادبی به هر حال چه از نظر اخلاقی و چه از نظر خلاقیت ادبی مذموم است
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سارق ادب

گفت و گوی اختصاصی تبیان با محمد‌صادق رحمانی


سرقت ادبی به هر حال چه از نظر اخلاقی و چه از نظر خلاقیت ادبی مذموم است.


سارق ادب

محمد صادق رحمانی شاعر مجموعه‌های انار و باد گیر، سبزها و قرمزها،زنی به نام زینب است. گفتگو درباره سرقت ادبی است که در زیر می‌خوانید.

آقای رحمانی به نظر شما سرقت ادبی چیست و آیا اساسا سرقت ادبی معنایی دارد؟

سرقت ادبی به هر حال چه از نظر اخلاقی و چه از نظر خلاقیت ادبی مذموم است. ممکن است بعد از سال‌ها انباشت معنایی و پژوهش چیزی در ذهن خلق شود که مهر و امضای آن نویسنده یا هر هنرمند دیگری را پای خود داشته باشد حال اگر توسط دیگری بخشی از آن کلیت به سرقت برود کاری مذموم حساب می‌شود.

‌با توجه به این که سوژه‌ها بسیار محدود هستند و تجربه‌های احساسی انسان‌ها مشترک، ممکن است بسیاری از ایده‌ها هم زمان در دو ذهن شکل بگیرند و شباهت‌هایی با هم پیدا کنند. این شباهت‌ها جزو سرقت ادبی محسوب می‌شود؟‌

ما در قرون گذشته هم این را داشته‌ایم. مثلا در بسیاری از آثار و اشعارحافظ ردپایی از سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی  می‌بینیم و کسانی که آثار حافظ را با شاعران دیگر تطبیق داده‌اند این موضوع را تایید می‌کنند اما حافظ در این آثار مضمون شاعران دیگر را در شعر خود ارتقا داده و متعالی کرده است.اگر شاعر یا نویسنده‌ای بتواند مضامین و سطرهای دیگر شاعران را در کار خود ارتقا دهد دیگر سرقت ادبی صورت نگرفته است بلکه نویسنده و شاعر از نظر آرایه‌های ادبی، ایهام و استعاره به گونه‌ای از سطر نویسنده‌های دیگر استفاده کرده‌اند که باعث ایجاد تاویل‌های تازه شده است و این دیگر مذموم نیست بلکه یک نوع تکامل است. اینجا سوژه در کار نویسنده تکامل پیدا کرده است.

اگر محکمه‌ای برای سرقت ادبی در نظر گرفته شود آیا می‌توان برای سرقت ادبی و دیگر برداشت‌های آزاد، مرز مشخصی تعیین کرد تا بر اساس آن بتوان در این دادگاه منصفانه به قضاوت نشست؟‌

اگر سطری از نظر لفظی عینا برداشت شود مرز آن هم مشخص است و دیگر جای هیچ شکی باقی نمی‌ماند اما گاهی توارد یا بحث وارداتی مطرح است که به ذهن و زبان دو شاعر و نویسنده می‌آید و چون مقوله کیفیات مطرح است ممکن است مرز مشخصی هم نتوان برای آن تشخیص داد. شاعر وقتی یک اثر را تولید می‌کند باید امضاء او پای اثر باشد تا همه بدانند او به یک سبک مشخص دست پیدا کرده است و شاعران دیگری که از او پیروی می‌کنند در واقع از او اقتباس می‌کنند نه سرقت. آتشی بر پا شده است که هر کس پاره یا جرقه‌ای از آن را می‌گیرد ودر کار خود استفاده می‌کند.

گاهی سطری از شاعر یا نویسنده‌ای به عمد در متن اثر گنجانیده می‌شود تنها به این دلیل که متن قبلی را فراخوان کند و ذهن را به سمت متن پیش از خود بکشاند. یعنی یک جور فضای بینامتنیت به وجود می‌آید درباره این موضوع توضیح بدهید.

آوردن عین به عین یک سطر یا مضمون از یک متن به من دیگر راه کارهایی دارد. مثلا این که باید در پاورقی توضیح داده شود که این سطر و این مضمون از فلان کتاب و فلان نویسنده یا شاعر است. یا باید با استفاده ازعلائم سجاوندی این را نشان داد. اما به هر حال اگر یک سطر و مضمون دارای شهرت باشد، یعنی همه بدانند مثلا این سطر از حافظ یا سعدی است خیلی هم نیاز به پاورقی و علائم ندارد و خود به خود نشان مولفش را با خود همراه می‌آورد.

وقتی سطری از یک شاعر است و ما آن را در یک بافت دیگر استفاده می‌کنیم باز به مولف خود تعلق دارد و باید حق کپی رایت آن برای شاعر یا نویسنده محفوظ بماند.

گاهی سطری را از جایی به عینه برداشت می‌کنیم و در اثر دیگری قرار می‌دهیم. سطر و یا مضمون همان است اما نحو چیدمان آن در لابه لای اثر باعث می‌شود فضای دیگر گونه‌ای تولید بشود آیا اینجا باز بحث سرقت ادبی مطرح است؟‌

وقتی سطری از یک شاعر است و ما آن را در یک بافت دیگر استفاده می‌کنیم باز به مولف خود تعلق دارد و باید حق کپی رایت آن برای شاعر یا نویسنده محفوظ بماند.

ولی سطر و مضمون در یک بافت تازه و فضای تازه، معنای تازه‌ای به خود گرفته است و این معنای جدید دیگر از آن نویسنده قبلی‌اش نیست.

در چنین صورتی هم باید باز این موضع در موخره یا مقدمه آورده شود.

اگر بخواهیم نام نویسنده را ذکر کنیم ذهن مخاطب به شعر نویسنده اول رجوع می‌کند و ممکن است معنا و فضاسازی جدید در اثر تازه مخدوش شود.

حرف شما را متوجه هستم اما مثل این است که ما نقاشی مونالیزا را بخواهیم با استفاده از کولاژ شکل تازه‌ای بدهیم و اثر جدید خلق کنیم. می‌بیند که مخاطب چون نقاشی مونالیزا را بارها دیده است باز به هنرمند اولیه‌اش رجوع می‌کند.

حالا فرض که مخاطب اثر را نشناسد آیا باید درموخره و مقدمه او را به نویسنده رجوع داد؟‌

حافظ هم خیلی از سطرها را از دیگران آورده و ذکر هم نکرده است این سطر از کدام شاعر است اما چون آن را ارتقا داده در واقع به آن شخصیت تازه بخشیده است. به هر حال مرز سرقت ادبی، اقتباس و برداشت آزاد مخدوش است و خیلی وقت‌ها نمی‌توانیم منصفانه بگوییم که سرقت ادبی صورت گرفته است یا خیر.

محمد‌صادق رحمانی

 در گذشته چون خیلی از اشعار شکل مکتوب نداشت تکرار یک سطر درخشان امتیاز این را می‌گرفت که به شهرت لازم برسد اما امروزه این تکرارها دیگر امتیاز محسوب نمی‌شود و نام سرقت ادبی به خود می‌گیرد انگار تعاریف ما از موضوع عوض شده است. خاستگاه بحث سرقت ادبی به چه تاریخی بر می‌گردد؟

درکتاب معیارالاشعار خواجه نصیر طوسی و کتاب المعانی چند گونه از سرقت ادبی توضیح داده شده است. یکی از آنها انتحال است. یعنی یک سطر و مضمون در یک اثر دیگر حل می‌شود و به یک شعر تازه تبدیل می‌گردد. بحث استقبال یا اقتباس نیز آورده شده است که هر کدام درجه بندی دارد. حتی قصه‌ای هم داریم به این مضمون که روزی سنایی غزنوی در شهری می‌گشته، شاعری را در حال شعر خواندن می‌بیند می‌پرسد این شعر از کیست که می‌خوانی؟ می‌گوید از سنایی. می‌گوید سنایی کیست؟ ‌می‌گوید خودم. جواب می‌دهد تا حالا شنیده بویدم شعر می‌دزدند اما امروز شاعر دزدی را هم دیدیم. آن روزها به دلیل این که دسترسی‌ها کم بود و بیشتر کتاب‌ها نسخه‌های خطی بودند نمی‌شد تشخیص داد سرقت ادبی کجا اتفاق افتاده است اما امروزه با توجه به تنوع رسانه‌ها همه چیز رصد می‌شود و خیلی زود می‌شود تشخیص داد خاستگاه یک اثر کجاست و چه کسی اول بار یک موضوع یا سطری را خلق کرده است. این را هم بگویم که گاهی شاعری سبکی را به وجود می‌آورد که بسیاری از شاعران دیگراز او تقلید می‌کنند. مثلا احمد عزیزی سبکی در مثنوی پیدا کرد که خیلی‌ها سعی کردند شبیه او بنویسند. یا حسین منزوی در غزل سبکی به وجود آورد که بسیاری به سیاق او رفتند. طوری که اگر نام نویسنده را از پای اثر بر داریم دیگر نمی‌شود تشخیص داد این اثر از آن کیست. این یک جریان شعری است که بسیاری از آن پیروی می‌کنند.

کار تازه‌ای در دست دارید؟‌

فعلا خیر اما در صدد هستم نوعی شعر قصه را به وجود بیاورم. مثلا شعری را که پیش از این نوشته‌ام، شان نزولش را هم به صورت یک قصه بنویسم. مثل گلستان سعدی که مجموعه‌ای از نظم و نثر است.

کار در چه مرحله‌ای است؟‌

یک تعدادی از غزلیات و شعرهای نیمایی‌ام را آماده کرده‌ام و شان نزولشان را به صورت قصه در آورده‌ام. به بعضی دوستان هم نشان داده‌ام و گفته‌اند حس خوبی دارد اما هنوز کار در مرحله اولیه است و امیدوارم شکل تکمیل‌تری به خود بگیرد.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان