تبیان، دستیار زندگی
بنده اگر در زندگى خود در هر زمینه اى توفیقاتى داشته ام، وقتى محاسبه مى كنم به نظرم مى رسد كه این توفیقات باید از یك كارنیكى كه من نسبت به یكى از والدینم انجام داده ام باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صورت حوری یا کف پای مادر 2

مقام معظم رهبری
بنده اگر در زندگى خود در هر زمینه اى توفیقاتى داشته ام، وقتى محاسبه مى كنم به نظرم مى رسد كه این توفیقات باید از یك كارنیكى كه من نسبت به یكى از والدینم انجام داده ام باشد.

(برکات بزرگ نیکی به والدین، با توجه به سیره علما؛ قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

در بخش اول این نوشتار با توجه به برخی روایات بیان شد که حتی اگر احسان به پدر و مادر احیانا سختی هایی داشته باشد، در مقابل برکات آن در دنیا و آخرت چیزی نیست. وجود پدر و مادر نعمتی بزرگ است که باید قدرش را دانست و برای کسب رضای خداوند متعال، در خدمت به والدین کوشید. در این باره حکایاتی خواندنی از علما خواندیم.

در این قسمت نیز پس از خواندن چند روایت زیبا، داستانهای دیگری را از زندگی علما و صالحان خواهیم دید. در نوشته های بعدی به اثر فوق العاده «دعای والدین» در سعادت انسان و اثر «بدی به آن دو» در شقاوت او خواهییم پرداخت.

عبادتی به سادگی یک نگاه

در روایتی زیبا که از امام موسی بن جعفر علیه السلام تا امیر المؤمنین علیه السلام آن را رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده اند آمده است که ایشان فرمودند:

«نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَى وَالِدَیْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَةٌ»؛ نگاه همراه با محبت فرزند به پدر و مادر عبادت است. (1‏)

مادرت، مادرت، مادرت... پدرت

از امام صادق (علیه السلام) روایت است كه مردى نزد پیغمبر آمد و گفت: یا رسول اللَّه، به چه کسی احسان كنم؟

فرمود: به مادرت.

[آن مرد برای بار دوم] گفت: سپس به به چه کسی؟ فرمود: به مادرت.

[برای بار سوم] گفت: پس از آن به چه کسی؟ فرمود: به مادرت.

[برای بار چهارم] گفت: سپس چه کسی؟ فرمود: به پدرت. (2)

خدمت امروز، بهشت فردا

عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ أَبِی قَدْ كَبِرَ جِدّاً وَ ضَعُفَ فَنَحْنُ نَحْمِلُهُ إِذَا أَرَادَ الْحَاجَةَ فَقَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِیَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقِّمْهُ بِیَدِكَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً (3)

ابراهیم بن شعیب گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: پدرم بى‏اندازه پیر و ناتوان شده و براى قضاى حاجت او را به دوش مى‏بریم.

در پاسخ فرمود: اگر توانى این كار را بكن و به دست خود لقمه به دهانش گذار، زیرا این خدمت تو به وى براى تو در فردا بهشت است. (براى تو فردا سپر [از دوزخ] است.‏) (4)

توضیح: کلمه «جنّة» را در عبارت «فَإِنَّهُ جنّة لَكَ غَداً» هم ممکن است به صورت «جَنَّة» به معنای بهشت بخوانیم و هم به صورت «جُنََة» به معنای سپر.

حکایاتی درس آموز از علما (2)

خداوند مى تواند دنیا و آخرتت را از قم به مشهد منتقل كند

از «مقام معظم رهبرى» نقل شده است كه ایشان درباره رمز موفقیت خود می گویند:

بنده اگر در زندگى خود در هر زمینه اى توفیقاتى داشته ام، وقتى محاسبه مى كنم به نظرم مى رسد كه این توفیقات باید از یك كارنیكى كه من نسبت به یكى از والدینم انجام داده ام باشد.

سپس خاطره اى را نقل مى کنند كه به نظر ایشان مى تواند رمز موفقیتشان حساب شود، و ما به اختصار آن را نقل مى كنیم:

پدرم در سنین پیرى - بیست و چند سال قبل از فوت - به بیمارى آب چشم كه موجب نابینائى مى شود مبتلا شد بنده در آن موقع در قم مشغول تحصیل و تدریس بودم، از قم مكررا به مشهد مى آمدم و ایشان را به دكتر مى بردم ، و دوباره باز مى گشتم تا اینكه در سال 1343 هجرى شمسى به ناچار براى معالجه، ایشان را به تهران آوردم؛ اطباء در ابتدأ ما را مأیوس ‍ كردند، گرچه بعد از دو سه سال یك چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم می دید، اما آن زمان مطلقا نمى توانست با چشمهایش جائى را ببیند و باید دستشات را مى گرفتیم.

و این براى من یك غصه شده بود، زیرا اگر به قم مى آمدم، ایشان مجبور بود در گوشه اى از خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ كارى نبود، و انس و الفتى هم كه با من داشت با دیگر برادران نداشت،

با من به دكتر مى رفت ولى همراه شدن با دیگران و رفتن به دكتر برایش آسان نبود، وقتى بنده نزد ایشان بودم برایشان كتاب مى خواندم و با هم بحث علمى مى كردیم و از این رو با من مأنوس بود، به هر حال احساس كردم اگر ایشان را در مشهد مقدس تنها رها كنم و به قم برگردم، ایشان به یك موجود معطل و از كار افتاد تبدیل مى شود كه براى خود ایشان بسیار سخت بود، براى من نیز خیلى ناگوار بود از طرفى دورى از قم نیز براى من غیر قابل تحمل بود، زیرا كه من با قم انس داشتم و تصمیم گرفته بودم كه تا آخر عمر در قم بمانم.

بر سر دو راهى گیر كرده بودم، این مسأله در ایامى بود كه ما براى معالجه پدرم در تهران بودیم، روزهاى سختى را در حال تردید گذارندم.

عصر تابستانى بود كه سراغ یكى بزرگان و دوستانم در چهار راه حسن آباد تهران رفتم او اهل معنا و آدم با معرفتى بود، جریان ایشان تعریف كردم، در ضمن گفتم: من دنیا و آخرت خودم را در قم مى بینم، اگر اهل دنیا باشم دنیاى من در قم است و اگر اهل آخرت هم باشم آخرت من در قم است، خلاصه من باید از دنیا و آخرت خودم بگذرم كه با پدرم به مشهد بروم و در آنجا بمانم!

آن بزرگوار تأمل مختصرى كرد و فرمود: شما براى خدا از قم دست بكش و به مشهد برو، خداوند متعال مى تواند دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل كند.

من در سخنان ایشان تأملى كردم: عجب حرفى است! انسان مى تواند با خداوند معامله كند، با خودم گفتم براى خاطر خدا، پدرم را به مشهد مى برم و همانجا مى مانم، خداوند هم اگر اراده فرمود، مى تواند دنیا و آخرت مرا از شهر قم به مشهد مقدس بیاورد، تصمیم خود را گرفتم، دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم؛ یعنى كاملا راحت شدم و با حالت بشاش و آسودگى خاطر به منزل آمدم.

والدین من كه چند روزى بود كه مرا ناراحت می دیدند، از بشاش بودن من تعجب كردند به آنها گفتم: من تصمیم گرفتم با شما به مشهد بیایم و آنجا بمانم، آنها اول باورشان نمى شد كه من از قم دست بكشم.

با آنها به مشهد قدس رفتم و آنجا ماندم و خداوند متعال بعد از آن، توفیقات زیادى به ما داد و به هر حال به دنبال كار و وظیفه خود رفتم.

اگر بنده در زندگى خود توفیقى داشتم اعتقادم این است كه ناشى از همان بر و نیكى است به پدر و مادرم انجام داده ام. (5)

راز خیر و برکت زندگی استاد

استاد «شهید آیت اللّه مطهرى» در مورد یكى از عوامل توفیقات خویش چنین مى‏گوید: گاهى كه به اسرار وجودى خود و كارهایم مى‏اندیشم، احساس مى‏كنم یكى از مسائلى كه باعث خیر و بركت در زندگى‏ام شده و همواره عنایت و لطف الهى را شامل حال من كرده است، احترام و نیكى فراوانى بوده است كه به والدین خود به ویژه در دوران پیرى و هنگام بیمارى كرده‏ام.

علاوه بر توجّه معنوى و عاطفى، تا آن جا كه توانائیم اجازه مى‏داد با وجود فقر مالى و مشكلات مادى در زندگى‏ام، از نظر هزینه و مخارج زندگى به آنان كمك و مساعدت كرده‏ام.

یكى از فرزندان شهید مطهرى(ره) مى‏گوید: هرگاه به فریمان(زادگاه آقاى مطهرى) سفر مى‏كردیم، پدرم تأكید خاص داشتند كه ابتدا به منزل پدر و مادرشان برویم.

پس از آن اقوامى را كه براى دیدن ایشان و خانواده به منزل حاج شیخ مى‏آمدند مى‏پذیرفتند در موقع روبرو شدن با پدر و مادر دست آنان را مى‏بوسیدند و به ما نیز توصیه مى‏كردند كه دست ایشان را ببوسیم. (6)

ادامه دارد...


پی نوشت ها:

(1)    بحارالأنوار، ج71، ص80، باب 2- بر الوالدین و الأولاد و حقوق‏؛ مستدرك‏الوسائل، ج9، ص152، باب استحباب النظر إلى الوالدین

(2)    اصول كافى - ترجمه كمره‏اى، ج4، ص471، باب احسان به پدر و مادر

(3)    الكافی، ج2، ص162، باب البر بالوالدین

(4)    اصول كافى - ترجمه كمره‏اى، ج4، ص477، باب احسان به پدر و مادر

(5)    aviny.com به نقل از مجله فیض

(6)    رمز موفقیت بزرگان

فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان