راه مستقیم چه راهی است ؟
نمونهى عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود دربارهى تمام مسائل زندگى از قبیل كار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروى سفارش كردهاند.
راه وسوسههاى شیطان یا راه خدا
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (حمد6) (خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما.
پس از اظهار تسلیم در برابر پروردگار و وصول به مرحله عبودیت و استعانت و استمداد از ذات پاك او نخستین تقاضاى بنده این است كه او را به راه راست، راه پاكى و نیكى، راه عدل و داد، و راه ایمان و عمل صالح هدایت فرماید، تا خدایى كه همه نعمتها را به او ارزانى داشته، نعمت هدایت را نیز بر آن بیفزاید.
امیر مؤمنان على (علیه السلام) در تفسیر جمله اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ مىفرمایند:ادم لنا توفیقك الذى اطعناك به فى ماضى ایامنا، حتى نطیعك كذلك فى مستقبل اعمارنا:
" خداوندا توفیقاتى را كه در گذشته بر ما ارزانى داشتى و به بركت آن تو را اطاعت كردیم، هم چنان ادامه ده تا در آینده عمرمان نیز تو را اطاعت كنیم" (معانى الاخبار و تفسیر امام حسن عسكرى طبق نقل تفسیر صافى ذیل آیه فوق)
امام صادق (علیه السلام) نیز مىفرمایند: ارشدنا للزوم الطریق المؤدى الى محبتك، و المبلغ الى جنتك، و المانع من ان نتبع اهوائنا فنعطب، او ان ناخذ بآرائنا فنهلك
«خداوندا ما را بر راهى كه به محبت تو مىرسد و به بهشت واصل مىگردد، و مانع از پیروى هوسهای كشنده و آراء انحرافى و هلاك كننده است، ثابت بدار.» (معانى الاخبار و تفسیر امام حسن عسكرى، طبق نقل تفسیر صافى)
در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:
الف: هدایت تكوینى، نظیر هدایت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایى پرندگان در مهاجرتهاى زمستانى و تابستانى. آنجا كه قرآن مىفرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه، 50) بیانگر این نوع از هدایت است.
ب: هدایت تشریعى كه همان فرستادن انبیاى الهى و كتب آسمانى براى هدایت بشر است.
كلمهى «صراط» بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فكرى صحیح، نشانهى شخصیت انسان است.
راههاى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه او باید یكى را انتخاب كند:
راه خواستهها و هوسهاى خود.
راه انتظارات و هوسهاى مردم.
راه وسوسههاى شیطان.
راه طاغوتها.
راه نیاكان و پیشینیان.
راه خدا و اولیاى خدا.
انسان مؤمن، راه خداوند و اولیاى او را انتخاب مىكند كه بر دیگر راهها امتیازاتى دارد:
الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راههاى طاغوتها و هوسهاى مردم و هوسهاى شخصى كه هر روز تغییر مىكنند.
ب: یك راه بیشتر نیست، در حالى كه راههاى دیگر متعدّد و پراكندهاند.
ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د: در پیمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (هود، 56) راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (یس، 3 4) راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (یس، 61) راه مستقیم، توكّل و تكیه بر خداست. «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (آل عمران، 101) راه مستقیم، یكتاپرستى و تنها یارى خواستن از اوست. (بنا بر اینكه الف و لام در «الصراط» اشاره به همان راه یكتاپرستى در آیه قبل باشد.)
راه مستقیم، كتاب خداوند است. (بنا بر روایتى در تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 58)
راه مستقیم، راه فطرت سالم است. (بنا بر روایتى از امام صادق علیه السلام در تفسیر صافى، ج 1، ص 86)
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا كمك بگیرد مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مىگیرد.
در راه مستقیم بودن، تنها خواستهاى است كه هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مىكند، حتّى رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را مىخواهند.
راه مستقیم مراتب و مراحلى دارد. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولیاى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زیاد شدن نورِ هدایت، دعا كنند.
راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است كه حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطى هى الجادّة» (بحار، ج 87، ص 3) انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جادهى هدایت است.
راه مستقیم یعنى میانهروى و اعتدال و احتراز از هر نوع افراط و تفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یكى در عقاید از راه خارج مىشود و دیگرى در عمل و اخلاق. یكى همه كارها را به خدا نسبت مىدهد، گویا انسان هیچ نقشى در سرنوشت خویش ندارد و دیگرى خود را همه كاره و فعّال ما یشاء دانسته و دست خدا را بسته مىداند.
یكى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مىكند و دیگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مىپندارد. یكى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مىداند و دیگرى حتّى به درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان مىبندد. یكى اقتصاد را زیر بنا مىداند و دیگرى، دنیا و امورات آن را نادیده مىانگارد.
در عمل نیز یكى غیرت نابجا دارد و دیگرى همسرش را بى حجاب به كوچه و بازار مىفرستد. یكى بخل مىورزد و دیگرى بىحساب سخاوت به خرج مىدهد. یكى از خلق جدا مىشود و دیگرى حقّ را فداى خلق مىكند.
اینگونه رفتار و كردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا و استوار خود را، راه مستقیم معرّفى مىكند. (قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» انعام، 161)
در روایات آمده است كه امامان معصوم علیهم السلام مىفرمودند: راه مستقیم، ما هستیم. ( تفسیر نور الثقلین، ج 1 ص 20)
یعنى نمونهى عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود دربارهى تمام مسائل زندگى از قبیل كار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و... ، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروى سفارش كردهاند. (در این باره مىتوان به كتاب اصول كافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود)
جالب آنكه ابلیس در همین صراطِ مستقیم به كمین مىنشیند. ( شیطان به خدا گفت: ( «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِیمَ» اعراف، 16)
در قرآن و روایات، نمونههاى زیادى آمده كه در آنها به جنبهى اعتدال، تأكید و از افراط و تفریط نهى شده است. به موارد ذیل توجّه كنید:
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف، 31) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نكنید.
«لا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» (اسراء، 29) در انفاق، نه دست بر گردن قفل كن دست بسته باش و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى.
«الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ كانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان، 67) مؤمنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلكه میانهرو هستند.
«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلًا» (اسراء، 110) نماز را نه بلند بخوان و نه آهسته، بلكه با صداى معتدل نماز بخوان.
نسبت به والدین احسان كن«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره، 83) امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِی» ) («فَلا تُطِعْهُما» ( لقمان، 15)
پیامبر هم رسالت عمومى دارد «وَ كانَ رَسُولًا نَبِیًّا» (مریم، 51) و هم خانواده خویش را دعوت مىكند. «وَ كانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ» (مریم، 15) اسلام هم نماز را سفارش مىكند كه ارتباط با خالق است «أَقِیمُوا الصَّلاةَ» و هم زكات را توصیه مىكند كه ارتباط با مردم است. «آتُوا الزَّكاةَ» ( بقره، 43) نه محبتها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد«شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ» (نساء، 135) و نه دشمنىها شما را از عدالت دور كند.«وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ» (مائده، 8) مؤمنین هم دافعه دارند«أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» و هم جاذبه دارند. «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح، 9) هم ایمان و باور قلبى لازم است «آمَنُوا» و هم عمل صالح. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (بقره، 25) هم اشك و دعا و درخواست پیروزى از خدا لازم است «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» (بقره، 250) و هم صبورى و پایدارى در سختىها.«عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال، 65) شب عاشورا امام حسین علیه السلام هم مناجات مىكرد و هم شمشیر تیز مىكرد.
اسلام مالكیّت را مىپذیرد، «الناس مسلّطون على اموالهم» (بحار، ج 2، ص 272) ولى اجازه ضرر زدن به دیگرى را نمىدهد و آن را محدود مىسازد.«لا ضَرر و لا ضِرار» (كافى، ج 5، ص 28)
آرى، اسلام دین یك بعدى نیست كه تنها به جنبهاى توجّه كند و جوانب دیگر را فراموش كند، بلكه در هر كارى اعتدال و میانهروى و راه مستقیم را سفارش مىكند.
پیامهای آیه:
1ـ همهى هستى، در مسیرى كه خداوند اراده كرده در حركتند. خدایا! ما را نیز در راهى كه خود دوست دارى قرار بده. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»2ـ درخواست هدایت به راه مستقیم، مهمترین خواستهى یكتاپرستان است.
( «إِیَّاكَ نَعْبُدُ» ) ( «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» )
3ـ براى دستیابى به راه مستقیم، باید دعا نمود. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
4ـ ابتدا ستایش، آن گاه استمداد و دعا. («الْحَمْدُ لِلَّهِ») ( «اهْدِنَا»)
5ـ بهترین نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقیم است. «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ، ج1
2- تفسیر نمونه ، ج1
3- معانى الاخبار و تفسیر امام حسن عسكرى
4- تفسیر مجمع البیان ، ج 1
5- تفسیر صافى ، ج 1
6- بحار، ج 87
7- تفسیر نور الثقلین، ج 1
8- بحار، ج 2
9- كافى، ج 5