تبیان، دستیار زندگی
جنگ هشت ساله هر مقدار که از زمان وقوعش فاصله می گیرد به عوض اینکه نقاط و زوایای پنهان و تاریکش برای مردم و نسل جدید روشنتر شود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سایه شک بر سینمای جنگ!

چرا سینمای دفاع مقدس در سالهای اخیر کمرنگ شده؟


جنگ هشت ساله هر مقدار که از زمان وقوعش فاصله می گیرد به عوض اینکه نقاط و زوایای پنهان و تاریکش برای مردم و نسل جدید روشنتر شود و تجلی بیشتری بیابد و هنر هفتم بار بازنمایی آن را بهتر از قبل به دوش بکشد با گذشت زمان بر ابهام و تیرگی آن برای نسل جدید افزوده شده و فیلمهای اخیر تولید شده شاهدی روشن بر این ادعاست!


سینمای جنگ

پرسش مهمی که در مورد سینمای دفاع مقدس به ذهن می رسد این است که چرا باید فیلمی با این مضمون ساخت؟ پاسخ می تواند این باشد که سینمای جنگ سینمایی آرمانی است. اوج مقاومت و خود باوری و تحرک توده ها در این دوران بازتاب یافته و با وجود گذر بیش از دو دهه از پایان آن هنوز ناگفته های بسیاری را در دل خود جای داده است. دیگر اینکه برای آنها که برایشان غرب و سلوک جوامعش الگویی بی نقص بوده و هست ساخت دهها فیلم پر هزینه در مورد جنگ های جهانی اول و دوم و منازعات داخلی کشور آمریکا که تاریخ و هویتش با جنگ آغاز شده است می تواند دلیل محکمی برای رویکرد به سمت تهیه آثار جنگی باشد. آثار متأخری همچون "پیانیست"، "فهرست شیندلر"، "نجات سرباز رایان" و "سقوط شاهین سیاه" که اغلب پروپاگانداهایی هستند برای توجیه جنگ پیشدستانه یا مظلوم نمایی یک قوم در مقطعی از زمان مثالهای روشنی از این نوع هستند.

سینمای غرب هزینه گزافی برای تولید چنین فیلمهایی متقبل شده و به وضوح می توان در بازبینی آثار تولیدی در غرب به اهمیت و وفور ژانر جنگی پی برد. اغلب فیلمهای مشهوری که در جهان در مورد جنگ ساخته شده مربوط است به پس از پایان دوران جنگ و کشور ما که درگیر طولانی ترین جنگ قرن پس از نزاع دوم جهانی بوده هنوز در مورد این اتفاق بزرگ که ناگفته های منحصر به فردی را در خود جای داده یک اثر سینمایی فاخر و عظیم که بتواند مقداری از حق مطلب را ادا کند تولید نکرده است. در اینکه چرا در مقطع کوتاهی پس از پایان جنگ چند اثر جنگی شاخص ساخته شد که توانست گوشه ای از اقیانوس ارزشهای آن زمان را منتقل کند و بعد از آن همه چیز کمرنگ شد باید گفت که آدمهایی به خلق این آثار دست یازیدند که هنوز از حال و هوای آن روزها و اعتقادات موازی با آن دوران که یکی از اصلی ترین عناصر خلق یک اثر بزرگ جنگی است تهی نشده بودند. (یاد آوری مصاحبه «استیون اسپیلبرگ» که گفته بود در بسیاری از بخشهای تولید فیلم "فهرست شیندلر" همراه با صحنه های متاثر کننده فیلم گریسته است شاید برای فهم مطلب راه گشا باشد.) "دیده بان"، "مهاجر"، "هور در آتش" و "سفر به چزابه" آثاری هستند که سازندگان آنها هنوز در تناقضات و پیچیدگی های گیج کننده دوران پس از جنگ متحیر و پریشان نشده بودند.

حالا فیلمساز متعهد با جامعه ای روبروست که رویکرد کارگزارانش، مردم و به خصوص نسل جوانی که هیچ سابقه ذهنی از زمان جنگ ندارند ،حالا دیگر ، ،بی عدالتی، اشرافیگری و حرص اجتماعی برای مصرف و تبعات طبیعی آن یعنی فقر،بیکاری، شکاف طبقاتی و ناهنجاریهای اجتماعی است که رخ می نماید و چالش برانگیز است...

نکته دیگر اینکه در دوران پس از جنگ آنقدر جامعه ما مبتلا به امراض و مشکلات و گرفتاری های گوناگون شد که دغدغه بازنمایی حماسه دفاع مقدس دیگر جزو اولویتهای سینماگران ما نبود و به حکم وظیفه مسائل مبتلابه روز همچون ناعدالتیها و نارساییهای اجتماعی نزد اهل تکلیف در حوزه سینما نسبت به جنگ ارجحیت می یافت. ابراهیم حاتمی کیا از جمله فیلمسازان مطرح این ژانر سینمایی است که به عینه نشان داده دوست دارد مرد زمان خویش بوده و در زمان حال غرق در رشادت های نوستالژیک جنگ به فیلمسازی مشغول نباشد و اینچنین هم می شود.  هرچند گاه و بی گاه در گوشه و کنار مدعی کمبود امکانات برای پرداختن به این نوع از سینما باشد اما صادقانه تر این است که ابراهیم در فضای جنگ متوقف نشده و تکلیف خویش را در دیده بانی جامعه ای که در آن در حال زیست است می یابد. فیلمسازان دیگری همچون زنده یاد رسول ملاقلی پور هم همین شیوه را در پیش می گیرند و در مسیر فیلمسازی خود بیشتر به نقد تناقضات پس از جنگ در جامعه پرداخته و انگشت اتهام را به سمت کارگزارانی می گیرند که به زعم آنها شیوه های اداره جامعه در دوران جدید را متفاوت با زمان جنگ ارزیابی می کنند و در این بین چیزی که به خوبی حس می شود فراموشی آن مقطع برای ورود به روزگار نویی است که تکنوکراتها داعیه دار آن بوده و ترک تازی این قشر پر مدعای بریده از آرمانها، اولین اثرش را بر روح جامعه رو به گذاری می گذارد که می بایست با مشکلات عدیده اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به روزتری دست و پنجه نرم کند.

سینمای جنگ

فیلمسازی در این زمان به قول ابراهیم حاتمی کیا روز به روز سخت تر می شود چرا که چالشهای دوران جنگ، بازنمایی دفاع در برابر متجاوز و مظلومیت مدافعین ایرانی در برابر تهاجم دشمن بود. اما حالا فیلمساز متعهد با جامعه ای روبروست که پیچیدگی های بسیاری نسبت به دوران دفاع مقدس دارد. او در جامعه ای زندگی می کند که رویکرد کارگزارانش، مردم و به خصوص نسل جوانی که هیچ سابقه ذهنی از زمان جنگ ندارند را به سمت بریدن از روح حماسی آن دوران سوق داده است. حالا دیگر ، ،بی عدالتی، اشرافیگری و حرص اجتماعی برای مصرف و تبعات طبیعی آن یعنی فقر،بیکاری، شکاف طبقاتی و ناهنجاریهای اجتماعی است که رخ می نماید و چالش برانگیز است و فکر و ذهن فیلمساز را درگیر خود می کند و به تحرک وامی دارد. اینجاست که فیلمساز می خواهد با زمان پیش رود و بعضی از او متوقعند که از حماسه ها فیلم جنگی تولید کند. بماند که برخی هم در این وانفسا از ادا و اطوار روشنفکری بر حذر نمانده و سینمای ضد جنگ را بر می گزینند. و مثل روز روشن است که این شیوه در نمی گیرد و راه به جایی نمی برد چرا که هیچ سنخیتی وجود ندارد میان نزاع متکبرانه دو ابرقدرت در کشور ثالثی چون ویتنام و تولید آثار زنجیره ای "ضد جنگ" از کارگردانان مطرحی چون «الیور استون»، «استنلی کوبریک» و «فرانسیس فورد کاپولا»، با جنگ مدافعانه رزمندگان ما با رژیم قرون وسطایی صدام.

سینمای جنگ

سینمای جنگ بیش از امکانات سخت افزاری به باور و شناخت نیاز دارد. فیلمهای جنگی تولید شده در دهه 80 را که مرور می کنیم به فیلمهایی بر می خوریم که به رغم هزینه های بالایی که برای ساختشان صرف شده در ادای کوچکی از حق مطلب عاجز بوده اند. فیلم "روز سوم" نمونه خوبی است از ناکامی یک پروژه عظیم در تصویر کردن برهه ای مهم و بزرگ از جنگ یعنی دفاع از سقوط شهر "خرمشهر" که کارگردان در این اثر حتی در بازنمایی چهره مدافعین "خرمشهر" وفادار نبوده و آدمهایی را به نمایش می گذارد که به لحاظ ظاهری در مقایسه با تصاویر به جا مانده از آن دوران فاصله ای معنی دار دارند و معلوم نیست چرا فیلمساز با ناشیگری تخیلات خود را در فیلم دخالت داده است.

جنگ هشت ساله هر مقدار که از زمان وقوعش فاصله می گیرد به عوض اینکه نقاط و زوایای پنهان و تاریکش برای مردم ونسل جدید روشنتر شود و تجلی بیشتری بیابد و هنر هفتم بار بازنمایی آنرا بهتر از قبل به دوش بکشد با گذشت زمان بر ابهام و تیرگی آن برای نسل جدید افزوده شده و فیلمهای اخیر تولید شده شاهدی روشن بر این ادعاست و تدریجا باید به این واقعیت تلخ خو کرد که دیگر نباید امیدی به تولید آثاری فاخر که با حقیقت جنگ همخوانی داشته باشد داشت چرا که نه نسل جدیدی که آن دوران را درک نکرده رویکردی از سر تکلیف به این نوع از سینما دارد و نه آدمهای آن دوران را امیدی به چنین رویکردی است.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:شبکه ایران / جواد محرمی