تبیان، دستیار زندگی

سـروی در سـروستان شیراز

« دنیا را بقا نیست و خلق را وفا نیست » سعدی علیه الرحمه آنقدر در بی ثباتی دنیا می گوید که ای صاحب عقل و خرد که خود می دانی دنیا محل کوچ است و خانه نساختی و خیمه بر پا کردی هوش دار‍! که وقت کوبیدن میخ خیمه نیست.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مینا بای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سعدی

شاید خیلی ها شهر شیراز را بیشتر از همه شهر های عالم دوست داشته باشند وارادت خاصی به این شهر داشته باشند؛ به گمان خیلی ها قطعه ای  ازبهشت برین خداست که در این جهان است، از هوای مطبوع آن گرفته واماکن متبرکه و باغ های با صفای آنجا ونسیم فرح بخش این شهر زبانزد عالم و آدم است. خلاصه اینکه شیراز شهر شعر و ادب، هنر، ایمان و اخلاص است. اما تمام نعمت های خدا دادی به این شهر یک مقام و منزلت دارند وجایگاه رفیع شاعر شیرین سخن سعدی شیرازی یک مقام ومنزلت و برکت خاصی دیگر. او به راستی لیله القدر شیراز است.  البته هنوز هم زود است که سعدی را آنطور که هست بشناسیم. او همه چیز هست، استاد اخلاق، جامعه شناس، روان شناس، شاعر، عارف، صوفی، جهانگرد، پژوهشگر، مشاور، ادیب و سخنور، نویسنده، گوینده، مفسر قرآن، عبد صالح خدا، واع1 مصلح و... .

سعدی را همگان به عنوان یک شاعر بلند آوازه قرن هفتم می شناسند، در حالیکه مقام ومنزلت سعدی علیه الرحمه فراتر از یک شاعر است.

سعدی در خانواده مذهبی اهل سنت در قرن هفتم در شهر شیراز متولد شد و برای فراگیری علوم زمانه خود عازم نظامیه بغداد که یکی از مراکز بزرگ دانشگاهی در آن روزگار بود، شد. پس از فراگیری علوم نظری وعقلی خود سالها در آنجا علاوه بر تحصیل به تدریس نیز مشغول گردید، سپس عازم سفر طولانی خود شد که این سفر سالیان دراز به طول کشید. این سفر شامل شامات، سوریه، طرابلس، مصر، عدن، یمن، عربستان، و برخی دیگر از بلاد اسلامی در قرن هفتم بود، می بایست اوضاع و احوال و نحوه زندگی مردم ایران و سایر کشورهای اسلامی و کشورهای اروپایی مقارن زمان زیست سعدی با دقت مطالعه گردد این موضوع بسیار حائز اهمیت است.

نحوه نگارش سعدی دارای سبک ویژه ای در نظم و نثر است و خود سعدی بنیانگذار سبک خاصی است که تا به امروز در نظم و نثر خیلی ها از او تقلید نمودند، لیکن تاکنون احدی موفق نشده در ریزه کاریها و شاهکاری کلامی هنر نگارش به رقابت با اوبپردازند، سعدی کلامش را به صورت ایجاز یعنی خلاصه نویسی تؤام با فصاحت توسعه داده و نحوه نگارش او در گلستان به تقلید از کلام الله مجید می باشد؛ یعنی کلمات کوتاه و دارای نوعی وزن است که به قرینه سجع به کار برده و کلامش را به سخنان حکیمانه و پند و مؤعظه پرداخته و هدفی خاصی را دنبال می کرده. این وحدت طولی و وحدت رویه در همه جا رعایت شده است. سعدی علیه الرحمه استاد مسلم نظم و نثر بوده و در هر دو زمینه نهایت مهارت و استادی خود را بارها به ثبوت رسانده، آگاهی کامل به ادبیات عرب دارد و اشعار فراوانی نیز به عربی سروده، آشنایی کامل به علما، نویسندگان، شاعران، فلاسفه گذشته و هم عصر خود در بلاد اسلامی دارد، نام مکان ها و محل ها را به خوبی به خاطر دارد و از آن ها یاد می کند، اهل تحقیق و تدبر در امور  وژرف نگری است، عاقبت اندیش و عافیت طلب است، انسانی پخته و عاقل و صاحب خرد است و خود باخته و جاه طلب نیست، پابند دین است و در دین خود مقید است، از ریاکاری و فریب مردم به شدت متنفر است، زود باور و ساده لوح و کج خیال نیست، در علوم کلامی و عقلی صاحب رای است  و کاملا سیطره دارد، اساساً شاعر نیست بلکه این شیوه را جهت ترویج دین و تبلیغ دیانت انجام داده، پادشاهان و امراء کشور و بزرگان از محضر او استفاده نمودند. آگاهانه عمل می کرد ه و اهل منبر و مسجد و موعظه است و خود پای بند اصول و اساس اسلام است، اسلام او عاریتی نیست، تعبد و تلمذ در پوست و خون او وارد شده، به قبر و قیامت و واقعه آنجا بسیار توجه داشته و لحظات عمر را عاریتی می دانسته و می گوید:

« دنیا را بقا نیست و خلق را وفا نیست » سعدی علیه الرحمه آنقدر در بی ثباتی دنیا می گوید که ای صاحب عقل و خرد که خودمی دانی دنیا محل کوچ است و خانه نساختی و خیمه بر پا کردی هوش دار ‍ ! که وقت کوبیدن میخ خیمه نیست.

سعدی نگاه عمیق به آیات قرآن کریم داشته و با آوردن حکایات مختلف در گلستان و بوستان و کلیاتش به خواننده می آموزد که تنها خواندن آیات قرآن کافی نیست بلکه بایست در آن با دیدن تأمل و تدبیرو تدبر نگریست .

«مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم»

معلم اخلاق است واسطوره عاقبت اندیشی واسوه تقوی و خودآگانه و از روی خرد واندیشه سخن می گوید:

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

می داند که عمر را مجالی نیست تا بتواند به ابنای بشر پند و مؤعظه نماید؛ با ابداع بوستان و گلستان و کلیاتش موفق شد به این اندیشه خردمندانه جامه عمل بپوشاند؛ اما مهمترین معیار سعدی این است که فریفته و خود باخته و بی خود از خود نشده باهمگان بوده و صفات غیرانسانی و غیر اسلامی را بخود نگرفته و تقلید کورکورانه از احدی نکرده بنده و برده و جیره خوار کسی  نیست، رفتار و منش خود را وسیله پیشرفت دنیای مادی خود نکرده بلکه وسیله پیشرفت دین و رفاه آن  نموده، تار و پود او را ایمان به خدا و اخلاص در عمل صالح و سفارش به مردم در پایداری به حق و حقانیت است.

ما نصیحت به جای خود کردیم/  روزگاری در این سرا بردیم

سعدی نیاید بگوش رغبت کس/ بر رسولان پیام باشد وبس

سعدی نگاه عمیق به آیات قرآن کریم داشته و با آوردن حکایات مختلف در گلستان و بوستان و کلیاتش به خواننده می آموزد که تنها خواندن آیات قرآن کافی نیست بلکه بایست در آن با دیدن تأمل و تدبیرو تدبر نگریست . سعدی ادیب گراسنگ و دانشورگرانمایه و درد آشنا؛ در ابعاد مختلف شخصیت او، زمان او، مکان او، نحوه دیدگاه او و نماد و اختصاصات لغوی نظم ونثر او را  بایست موشکافانه مورد بررسی قرار داد به قول ادیب معاصر محمد علی فروغی در مورد ایجاز سخن سعدی چنین می نویسد : که..... (ایجاز او در حد اعجاز است )   این گفته مبالغه و تحسین نیست یک حقیقت عینی است.

سعدی شیرازی بی شک در گلستانش از قرآن تقلیدی هنرمندانه و شاهکاری بی همتا نموده، و سخنش کوتاه است اما معنای بلند و ژرف نگر دارد و کلام را دستخوش بازیچه و رنگ آمیزی حروف بی معنا قرار نداده. در حکایات سعدی علیه الرحمه یک طرف قضیه خواه وزیر باشد یا درویش یا کنیز و غلام اهل تفکر و تدبیر و صاحب عقل است و طرف دیگر اهل هوای نفس و غفلت و بی خبر و عصیان گری، عقلی که سعدی از آن یاد می کند عقل صرفاً مادی و معاشی نیست عقل عاقبت اندیشی است، گاهی ستیزه عقل معاشی با عقل معادی است و آخر الامر عقل، عقل معادی بر عقل معاشی غلبه می کند، سعدی از ، زاهد زهد فروش، تهیدست گناهکار، پادشاه ظالم،  عالم بی عمل، کار بی ثمر، فاضل بی فضل، پیر هوسباز، جوان عیاش، توانگر بخیل، زنبور بی عسل و ... در گلستانش به عنوان نماد و سنبل بدی یاد کرده، خواندن کلیات سعدی ملال انگیز و کسل آور و اتلاف کننده وقت نیست، کلیات او به منزله محکی است برای محک زدن عیار زر تا سره از ناسره، غور و تفکر در کلیات سعدی نوعی دارویی است که وجدان را در آدمی بیدار نگه می دارد و از خواب غفلت باز می دارد، نیروی اخلاص را زنده می کند و تقویت می نماید، بی قرار و آشفتگی خیال را می زداید و آرامش خیال و دیده بصیرت نگر می دهد.

به نظر می رسد چنانچه هر روز کتاب کلیات شیخ سعدی مورد مطالعه دقیق قرار گیرد اثرات درمانی آن در روح و جسم خواننده کاملاً محسوس خواهد بود.

خصوصیات و خلقیات و روش و منش شیخ اجل سعدی شیرازی را می توان به خوبی در کلیات او مشاهده کرد او هرگز از روزگار غدار شکایت و گله نکرده چون اهل صبر، قناعت، تعبد، شکر، رضا، تواضع بوده و خود در باب سوم در فضیلت قناعت چنین می نگارد : ....... که هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت، سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم

سعدی

شایان ذکر است برخی از ضرب المثل های ما که در سخنان روزمره به کار می گیریم نخستین بار در گلستان سعدی بکار رفته لیکن خودمان اطلاع از این امر کمتر داریم، شیوه و نگاش گلستان به سبک خاصی است در ابتدای هر حکایت متن آموزنده ای به صورت نثر موزون به کار رفته و سپس چند بیت در همان ارتباط مطرح گردیده، اکثر حکایات سعدی علیه الرحمه در باب های هشت گانه گلستان به صورت کوتاه است و در چند جمله خلاصه شده و تعداد محدودی نیز دارای متن طولانی تری می باشد، سبک بیان و شرح حکایات در گلستان به نحوه بیان شده که خواننده احساس خستگی نمی کند در برخی حکایات موضوع واقعه شرح حال خود سعدی است که در قالب یک حکایت کوتاه بیان کرده و در پایان یک نتیجه اخلاقی گرفته و در برخی روایات نیز از قول دیگران موضوعی را بازگو کرده. در تمام متون نگارش شده توسط سعدی ما شاهد یک وجدان بیدار هستیم که به صورت نامرئی ما را هدایت می کند و پنداری روح آن بزرگوار همه جا همراه ماست. سبک و نگارش سعدی از سایر نویسندگان و شاعران کاملاً قابل شناسایی است سبک خاص خود را دارد.

بعید به نظر می رسد سعدی مثل و مانندی داشته باشد، ابعاد شخصیتی و ظرفیت ذاتی و پتانسیل هنری و مقام این عارف به قدری بالا است که او را از دیگران ممتاز نموده، معیار و ملاک او جهانی است و ارزش ها نزد او فراتر از مرز جغرافیایی است آن جا که می فر ماید:

بنی آدم اعضاء یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار

سعدی کلیات خود را همانند سفره برای همگان از فقیر و توانگر، مرید و مرشد، مصلح و ملحد، عالم و جاهل گسترده و هر کس به اندازه بضاعت و خرد خود از آن بهره می گیرد.

اکنون نیز آن گنبد لاجوردی مقبره او، آدمی را به یاد مساجد و قداست آن می اندازد و سادگی قبرش همانند خانقاه و زندگی درویش مسلکان او می باشد، و آن گنبد لاجوردی که بر مزار آن بزرگوار سعدی شیرازی ساختند مانند نگین انگشتری ست بر شهر شیراز که بر تارک این شهر شعر پرور می درخشد.


شهرام ابهری

بخش ادبیات تبیان