لطیفه های کوچولو موچولو
لجن
به یکی می گن با لجن جمله بساز؟
میگه:همه تو خونه با من لجن!
اختراع دستمال
معلم:اولین کسی که دستمال را اختراع کرد که بود؟
شاگرد:اولین کسی ک سرما خورده بود.
سفر به خورشید
اولی:می خواهم به خورشید سفر کنم.
دومی:خورشید که خیلی داغ است!
اولی:فکرش را کرده ام، شب سفر می کنم!
تعداد دنده ها
معلم: تو چند دنده داری؟
دانش آموز: درست نمی دانم آقا، آنقدر قلقلکی هستم که تا به حال نتوانستم بشمارم!
آب بازی
سعید: رضا میای بریم توی آب بازی کنیم؟
رضا: نه نمیام.
سعید:چرا؟
رضا:چون اگر غرق شوم مامانم دعوام می کنه!
آرزوی شاگرد تنبل
دو شاگرد تنبل در کلاس با هم صحبت می کردن یکی از آنها گفت:
ای کاش معلم ها هم مثل بقال ها بودن و بالای سرشان می نوشتند، درسی که داده می شود، پس گرفته نمی شود.
چین
معلم جغرافی: چین در کجا قرار دارد؟
شاگرد: اجازه آقا! در پیشانی مادربزرگ من!
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:کتاب لطیفه های خنده دار