تبیان، دستیار زندگی
بعدازكودتای سوم اسفند 1299 رضاخان پله های قدرت را یكی پس ازدیگری ونسبتاً با سرعت پشت سرگذاشت. او بلافاصله پس ازكودتا با لقب جدید سردارسپه شروع به كاركرد؛ به فاصله كمترازسه ماه پست وزارت جنگ را ازچنگ مسعودخان كیهان به درآورد؛ كمترازسه سال بعد برجایگاه سیاس
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

4سال طلایی برای رضاخان!

رضاخان ازكودتا تا پادشاهی (1304-1299)


بعدازكودتای سوم اسفند 1299 رضاخان پله های قدرت را یكی پس ازدیگری ونسبتاً با سرعت پشت سرگذاشت.


مخالفان رضاخان چه کسانی بودند؟
او بلافاصله پس ازكودتا با لقب جدید سردارسپه شروع به كاركرد؛ به فاصله كمترازسه ماه پست وزارت جنگ را از چنگ مسعودخان كیهان به درآورد؛ كمتراز سه سال بعد برجایگاه سیاستمداران كاركاشته ای چون قوام و مشیرالدوله تكیه زد و به نخست وزیری رسید؛ سپس درسال 1303 مقام فرماندهی كل قوا را كه از القاب و مناصب خاص پادشاه بود، ازمجلس گرفت وسرانجام درسال 1304 با برچیدن سلسله قاجار، پادشاهی پهلوی را برقراركرد.

طی كردن پله های قدرت با این سرعت، به ویژه از آن جهت جالب توجه است كه بدانیم او به كلی فاقد پشتوانه ایلی وطایفه ای بود. و تا آن زمان، هیچ گونه ارتباطی نسبی یا سببی نیز با خانواده ها و فامیل های بزرگ و قدرتمندآن روزگار نداشت. درحالی كه ساخت قدرت درجامعه ایران به گونه ای تاریخی با روابط ایلی، عشیره ای وفامیلی پیوند خورده بود، به ویژه تا آن زمان كمتر سابقه داشت كه فردی بتواند بدون تكیه بر قدرت نظامی ایل و طایفه خود، حكومت تشكیل دهد؛ به گونه ای كه به گفته بسیاری ازمنابع تاریخی، نزدیك به 80 درصد ادوارحكمرانی ایران درطول تاریخ – ازمادها تا قاجاریان – دارای منشاء ایلاتی و عشایری بوده است.

در چنین اوضاع و احوال، رضاخان توانست با تكیه بر برخی اهرم های داخلی وخارجی قدرت و متمركزكردن نیروهای نظامی اعم از قزاق، ژاندارمری وشهربانی درتحت فرمان خود، سركوب گرایش های گریزاز مركز در نواحی مرزی اعم از نهضت جنگل وقیام های كلنل محمدتقی خان پسیان وشیخ محمدخیابانی، و اقوام كرد، ترك ، تركمن، بلوچ، عرب ، بختیاری وقشقایی و... ونیز ساكت كردن رجال سیاسی و روزنامه های مخالف، تمامی موانع را از سر راه به قدرت رسیدن خود بردارد.

اما همه اینها شرط های لازم برای كسب قدرت بودند نه شرط كافی به گفته آبراهامیان، رضاخان با تكیه صرف برنیروی نظامی شاید می توانست پایتخت را تسخیركند وقدرت خود را به لحاظ صوری برجامعه تحمیل نماید، اما هیچ گاه موفق نمی شد به صورت قانونی و صلح آمیز بر تخت سلطنت بنشیند و اكثریت حقیقی مجلس را به دست آورد. بنابراین، باید دید كه او با تكیه برچه پایگاه های اجتماعی موفق شدكه پایه های قدرتش را درجامعه مستحكم سازد.

از منظر جامعه شناسی سیاسی، هیچ حكومتی فقط با تكیه بر زور و اجبار آشكار نمی تواند به حیات خود تداوم بخشد و ناچار است كه بر اساس نوع فرهنگ سیاسی جامعه اش، برای خود فلسفه وجودی ای دست و پا كند و برمبنای باورها، گرایش ها وشناخت ها و ارزشها و هنجارهای جامعه لازم و مفید بودن وجود خویش و سیاست هایش را به مردم بباوراند.

درچنین اوضاع واحوال، رضاخان توانست با تكیه بر برخی اهرم های داخلی وخارجی قدرت ومتمركزكردن نیروهای نظامی اعم ازقزاق، ژاندارمری وشهربانی درتحت فرمان خود، سركوب گرایش های گریزازمركزدرنواحی مرزی اعم از نهضت جنگل وقیام های كلنل محمدتقی خان پسیان وشیخ محمدخیابانی، و اقوام كرد، ترك ، تركمن، بلوچ، عرب ، بختیاری وقشقایی و... ونیز ساكت كردن رجال سیاسی و روزنامه های مخالف، تمامی موانع را از سر راه به قدرت رسیدن خود بردارد

یكی از راه های رسیدن به این هدف، یافتن بخش هایی ازجامعه است كه ازنظرفرهنگی واجتماعی با او احساس هم سنخی كنند و نظام سیاسی بتواند برآنها تكیه نماید. به این بخش ازجامعه " پایگاه اجتماعی " گفته می شود.

براین اساس،‌ می توان گفت كه رضاخان دردوره اول به قدرت رسیدنش – یعنی ازكودتا تا انقراض سلسله قاجاریه – به تدریج دوپایگاه عمده اجتماعی برای خویش دست وپاكرد:

الف) روشنفكران:

درفضای آكنده از یاس و سرخوردگی پیش از حدجامعه ایران ازناكام ماندن انقلاب مشروطیت، بیشتر روشنفكران وفعالان سیاسی احساس می كردند، نه فقط به آرمان ها واهداف نهضت ( ازجمله آزادی ، عدالت ، حاكمیت قانون ومحدود كردن قدرت حاكم ) نرسیده اند، كه اندك امنیت سیاسی واجتماعی قبل از مشروطه را نیز از دست داده اند. جامعه دستخوش آشوب شده ودیگر، دولت ضعیف برجای مانده ازكشاكش ها ودرگیری های پس ازمشروطیت، توان برقراری حداقل امنیت و آسایش سیاسی – اجتماعی را نیز ندارد ؛ تاچه برسد به تامین خواست های بالای جامعه .

به همین دلیل، عمده روشنفكرانی كه برای رسیدن به پیشرفت وترقی و به دست آوردن آزادی، عدالت ، قانون و مشروطه تلاش كرده بودند، به تدریج به این نتیجه رسیدند كه درجامعه ایران رسیدن به تجدد و پیشرفت از راه آزادی ودموكراسی وحكومت قانون غیرممكن است وكشور باید با زور و اجبار به سمت تجدد و ترقی سوق داده شود.

از اینجا شاهد پیدایش نظریه " دیكتاتوری مصلح " هستیم؛ نظریه ای كه براساس آن، عده ای معتقد شدند كه یگانه راه برون رفت جامعه ایران از بحران كنونی و رسیدن به پیشرفت و ترقی، به قدرت رسیدن یك فرد قلدرودیكتاتوراست ؛ تا این ملت را با زور و جبر هم كه شده، به سوی پیشرفت وسعادت سوق دهد و در این راه به مخالفت های آنها و دلبستگی شان به نسبت هایی كه مانع پیشرفت است نیز، اعتنا نكند.

شعارحزب تجدد – ازحامیان اصلی رضاخان – مبنی بر" تجدد آمرانه با یك دیكتاتوری انقلابی " ازدل این شیوه تفكر و استدلال برآمده و معنا یافت. بدین سان، شاهد چرخشی آشكار در اهداف و آرمان ها و شعارهای این گروه از تحصیل كردگان و روشنفكران هستیم؛ كسانی كه در راه تبیین آرمان های مشروطیت و قبولاندن مطلوبیت مفاهیمی نظیرآزادی، مساوات، قانون و... به علما وافراد جامعه، كوشش ها كرده بودند، به فاصله كمتر از دو دهه مدافع تئوریك استبداد و قلدرمآبی شدند وبرای آن نظریه پردازی كردند.

بدین ترتیب ، این گروه از تحصیل كردگان و روشنفكران سطحی نگر رضاخان را با كمال اخلاص و وفاداری پشتیبانی كردند وهر زمان كه او با مقاومت مجلس و برخی سیاستمداران مستقل نظیرمدرس و مصدق روبه رو شد به یاری اش شتافتند، تا اینكه او را دراوج قله قدرت دیدند ؛ آنها زمانی به اشتباه خود پی بردند كه دیگر دیرشده بود. بیشتراقدامات سركوبگرانه رضاخان چه درباره جنبش های آزادی خواهانه واستقلال طلبانه گوشه وكناركشور و چه درباره روزنامه ها وسیاستمداران مستقل وآزادی خواه، كه متوجه خیزبرداشتن وی به سوی دستیابی به قدرت مطلق وخودكامه شده بودند، با حمایت كامل این روشنفكران صورت گرفت.

ب) توده های مردم :

اما رضا خان آن قدر زیرك وسیاس بود كه بداند فقط با پشتیبانی چند روشنفكر و فعال سیاسی – حزبی نمی تواند برجامعه مسلط شود وبه اهداف بلند پروازانه اش كه همانا قبضه تمام وكمال قدرت بود، دست یابد. از این رو، دركنار برخورداری ازحمایت روشنفكران تجددخوه ، ارتباط خود را با جامعه نیز از یاد نبرد و كوشید تا با به رخ كشیدن توانمندی های منحصر به فرد خویش در تامین امنیت و سركوب یاغیان در ذهن و ضمیر جامعه به صورت فردی قدرتمند و كارآمد ودرعین حال، مومن و متدین جلوه گر شود.

بدین ترتیب ، رضاخان تاپیش ازرسیدن به سلطنت، كوشید تابه گونه ای پشتیبانی توده های مردم ونیزنیروهای فكری وفرهنگی جامعه – اعم ازروشنفكران وروحانیان – را جلب كند تا بتواند با اتكا بر این حمایت مردمی، به قلع و قمع مخالفان بپردازد وبه تدریج، آنان را ازسر راه به قدرت مطلق رسیدن خود حذف كند

مردآهنینی كه با وجود توانایی های نظامی خویش، دربرابر باورهای مذهبی مردم خاضع است وبه اولیای دین و ائمه معصومین عشق می ورزد. چكمه پوشی كه به رغم بیرحمی درمیدان نبرد، به هنگام عزاداری برای سالارشهیدان، ب اپای برهنه در پیشاپیش دسته عزاداری قزاق برسر و سینه می زند!!

او علاوه برتلاش برای ایجاد تصویری مطلوب ازخویش درمیان توده های شهری، از ارتباط با رهبران معنوی آنان – یعنی علما و مراجع – نیزغافل نبود. البته باید توجه داشت كه هدف ازاین گونه ارتباطات نه اطلاع ازنظرات مراجع و به كار بستن آنها ، بلكه ساكت و منفعل نگهداشتن ایشان بود.

بدین ترتیب ، رضاخان تا پیش از رسیدن به سلطنت، كوشید تابه گونه ای پشتیبانی توده های مردم و نیز نیروهای فكری و فرهنگی جامعه – اعم ازروشنفكران وروحانیان – را جلب كند تا بتواند با اتكا بر این حمایت مردمی، به قلع و قمع مخالفان بپردازد و به تدریج، آنان را ازسر راه به قدرت مطلق رسیدن خود حذف كند.

فهرست منابع :

1- رحیم رئوفت ، مبانی اقتدارو سامان سیاسی درایران معاصر، تهران: دفترنشرمعارف، 1385.

2- رضا شعبانی، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، تهران : قومس ، 1371.

3-یروانه آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب ، ترجمه احمدگل محمدی ومحمد ابراهیم فتاحی، تهران : نشرنی ، 1377.

علی جان مرادی جو

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان