تبیان، دستیار زندگی
جاده موازی ورزش و سیاست
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جاده موازی ورزش و سیاست


آیا می توان ورزش فوتبال را از سیاست جدا کرد؟ آیا فوتبال صرفا یک ورزش است؟

درباره نسبت فوتبال و سیاست بحث های زیادی انجام شده است. عده ای فوتبال را کاملا سیاسی تفسیر می کنند و معتقدند که در تمام دنیا فوتبال به عنوان ورزشی سیاسی تعریف  می شود. در مقابل عده ای به فوتبال به عنوان پدیده ای مطلقا جدا از سیاست نگاه می کنند و معتقدند تجلیات سیاسی نباید در آن بروز و ظهور یابد. در فوتبال ایران این بحث بسیار پررنگ تر و حساس تر است. حضور پررنگ سیاستمداران، نظامیان  و دولتمردان در عرصه فوتبال ایران این پرسش را مطرح کرده است که  چرا تا این حد سیاسیون علاقه مند به حضور در فوتبال هستند.به نظر می رسد اگر چه ورزش فوتبال ظاهری غیر سیاسی دارد اما به انحای مختلف تحت تاثیر فاکتور های سیاسی قرار می گیرد. در این مجال به دنبال بحث و مداقه درباره این پرسش ها هستیم.

جاده موازی ورزش و سیاست

1- در بسیاری از مناطق جهان ،با  تمرکز زدایی و رشد متوازن شهر ها و مناطق مسکونی که ثروت به نسبت، متعادل در آن توزیع شده است،  فوتبال نمادی از رقابت های بین منطقه ای است. هر شهر و یا منطقه دارای تیم فوتبال خاص خود و با اسکلت به نسبت بومی است و این تیم ، نماد هویت اجتماعی و سیاسی منطقه خود به حساب می آید. برای مثال، توازن شهرها در انگلستان، تیم های رقیب از مناطق مختلف با حامیان بومی را فراهم کرده و در واقع تیم ها ،دارای زمینه اجتماعی خود هستند. شهرهای  لیورپول، منچستر، نیو کاسل  یا لندن هر کدام دارای تیم های خاص خود هستند و حامیان بومی دو آتشه بر مبنای هویت اجتماعی منطقه ای از تیم های خود حمایت می کنند.  جامعه ایران با مشکل عدم توازن در جمعیت شهری روبرو است.  تهران شهری 10 میلیون نفری است در حالی که دومین شهر بزرگ کشور یعنی اصفهان و مشهد حدود 3 تا 4 میلیون جمعیت دارند. این شکل جمعیت بیانگر بیماری سیستم و بحران شهرنشینی در کشور است. تهران مانند سری بزرگ است که بر روی بدنی لاغر و نحیف قرار گرفته و هر روز نیز این سر بزرگتر و این بدن لاغرتر می‌شود. این تمرکز گرایی در شهر مهاجر پذیر تهران به تمرکز منابع مالی و اقتصادی منجر شده است. مدها، لهجه تکلم و حتی ارزشهای شهری تهران مورد پذیرش و پیروی سایر ساکنان کشور قرار می گیرد. این امر تاثیر مستقیم بر ورزش فوتبال گذاشته است. در حالی از دو  تیم پایتخت نشین استقلال و پیروزی در خلا هویت ها و تشکل های بومی و منطقه ای درسراسر کشور حمایت می شود که تیم هایی مانند نفت، راه آهن و یا سایپا بدون زمینه اجتماعی به حیات حداقلی خود بدون ارتباط با ساکنین تهران ادامه حیات می دهند.

همواره مسابقه فوتبال انگلیس و آلمان دارای حساسیت خاصی است که فراتر از زمین فوتبال  می باشد. اگرچه سال های زیادی ازدو جنگ جهانی می گذرد اما هم چنان برای بسیاری نبرد آلمان و انگلیس یاد آور اختلافات و تعارضهای سیاسی نیمه قرن بیستم است.

2- به نظر می رسد فوتبال علاوه بر این ،بازنمایی تضادها و تعارضهای سیاسی است. در اسپانیا تعارض کاتالونیا و مادریدی ها  که ریشه تاریخی و سیاسی دارد به شکل گیری دو قطب رئال مادرید و  بارسلونا منجر شده است.  تعارض تاریخی در تشکیل کشور اسپانیا و اختلافات تاریخی سابقه دار این دو منطقه که پیش از این در قالب جنگ های داخلی متجلی می شد، هم اکنون در چارچوب  زمین فوتبال دنبال می شود.

یا همواره مسابقه فوتبال انگلیس و آلمان دارای حساسیت خاصی است که فراتر از زمین فوتبال  می باشد. اگرچه سال های زیادی ازدو جنگ جهانی می گذرد اما هم چنان برای بسیاری نبرد آلمان و انگلیس یاد آور اختلافات و تعارضهای سیاسی نیمه قرن بیستم است. در عرصه فوتبال منطقه ای مسابقه ایران و عراق، ایران و عربستان و ژاپن و چین دارای حساسیت های این گونه است. در سطح فوتبال داخلی در برخی مواقع گرایش های مشابهی در حمایت از برخی تیم های شهرستانی به وجود می آید.

3- مدیریت فوتبال در جهان به صورت ناخودآگاه برآمده از ارزشهای نظام سرمایه داری  است.  طبق اصول فیفا یکی از مسائل مهم غیر دولتی بودن فوتبال است. خوب یا بد  این اصل در تناظر کامل با نظریات لیبرالیسم براساس وظایف حداقلی دولت است. این اصل به این معناست که دولت جز در اداره امنیت کشور و فراهم آوردن حداقل امکانات  برای شهروندان دارای وظیفه ای نیست .دولت به هیچ وجه حق ورود به بنگاه داری اقتصادی را ندارد. دولت بدترین بازرگان است و نمی تواند به فعالیت های تجاری بپردازد. از این منظر باشگاههای ورزشی یک بنگاه تجاری انتفاعی با هدف تحصیل سود به حساب می آیند. در جوامع غربی باشگاهها بنگاه های اقتصادی هستند که به شکل سهامی عام یا خاص اداره می شوند. لذا  سرمایه گذاری و برنامه ریزی در این باشگاهها به صورت بلند مدت بوده که سود زایی را را برای سهام داران دنبال می کنند. اما در ایران عملا بخش خصوصی دارای قدرت زیادی نیست. حضور بخش های دولتی و شبه دولتی در عرصه اقتصادی زمینه را برای بخش خصوصی محدود تر کرده است. از لحاظ نظری هم زمینه حضور بیشتری برای دولت در ایران متصور است که یکی از حوزه آن ورزش می باشد. اگرچه طبق قانون اساسی سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی می باید پایاپای به فعالیت بپردازند و دولت صرفا در زمینه های زیربنایی باید وارد عمل شود اما در عمل اقتصاد و مدیریت کشور بسیار بیشتر از حد معمول تحت تاثیر بخش دولتی است.  اگرچه سیاست های اصل 44 ابلاغ و اجرایی شده است اما عملا این سیاستها زمینه رشد شبه دولتی ها را در عرصه اقتصاد فراهم کرده است. با این اوصاف به نظر می رسد با توجه به کنترل بخش عظیمی از منابع اقتصادی کشور توسط دولت و نهادهای شبه دولتی نمی توان به شنا کردن خلاف آب و خصوصی کردن واقعی فوتبال چندان خوشبین بود.

یوسف قاضی زاده

بخش ورزشی تبیان