عابد ساده دل و آرزوی خر برای خدا
همانا مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزایر دریا که سبز و خرم و پر آب و درخت بود عبادت خدا میکرد یکی از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض کرد پروردگارا مقدار پاداش این بندهات را به من بنما خداوند به او نشان داد و ...
ما در دنیایی پر از تضادها زندگی میکنیم ، تضادهایی که همدیگر را معنا میکنند و نبود یکی به دیگری هستی میبخشد وقتی که نور نباشد تاریکی رخ مینماید و نبودن ارتفاع پستی را پدیدار میکند . و این تضاد در همه عرصههای زندگی بشر اصلی اجتناب ناپذیر است چه در خصال انسانی و چه در جهانی که انسانها را در آغوش دارد .
و این انسان که خود دنیایی پر رمز و راز است و در گستره به عرش رسیده وجودش از سویی و به فرش رسیدهاش از سویی دیگر در کشاکش بایستهها و نابایسته در تلاطم است و ضمیر وجودش آوردگاه سپاهیان نور و تاریکی است که ابدیت بشر بسته به سرنوشت این نبرد بزرگ دارد .
نبرد سپاهیان عقل و جهل .!
جهل: مقصود از جهل یا شیطان است و یا همان قوهای که انسان را بکار زشت و گناه دعوت میکند و وسوسه مینماید خصلتی که انسان دارد و در وجود هیچ فرشتهای نیست .
عقل : قوهایست که انسان را به فضائل و کارهای نیک وامیدارد و لشکریان او هم در برابر لشکریان جهل صف کشیده و همیشه نفس انسان میدان معرکه و محل زد و خورد و کارزار این دو صف میباشد .
اما این سپاهایان گاه در سلک هم در میآیند و تشخیص آنها از یکدیگر مشکل میشود و این بر سختی نبرد میافزاید .
گاه ما خصلتی را خوب و پسندیده و از جمیع عقولان میپنداریم در حالی که جهلی است تیره و یا بر عکس و هر که کدام به اندازه خود گمراه کننده است .
عقل و هوش از نوع معاویه ای
یکی از این خصوصیات که اتفاقاً در دنیای مدرنیته برگ برنده ایست که هر کس به کار گیرد گوی سبقت را از دیگران خواهد ربود سیاست بازی و داشتن راهکارهای زیرکانه برای پیشبرد اهداف است که از آن به هوش و عقل و ذکاوت یاد میشود. ابزاری برای استعمار و به استثمار کشیدن دیگران البته اسم عقل و درایت بر آنچه که اینان انجام میدهند جای سؤال دارد .
گفتیم که عقل فرمانده سپاه نور است آیا این همه امر قبیح و ناپسند از او سر میزند؟
شخصی از امام ششم علیهالسلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزیست که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست . (اصول الکافی / ترجمه مصطفوی، ج1، ص: 12)
پس آن چه را که گاه ما با عنوان عقل میستایم در واقع عقل نیست اعمالی است زشت و قبیح در لباس عقل ، اگر عقل بود این همه تضاد و ویرانی در دنیای ما به وجود نمیآمد .
مثالی دیگر :
در دنیایی که اعتماد بنی آدم نسبت به هم کم است و اغلب مردم تصور میکنند دیگری قصد فریبشان را دارد ، ساده دلی و یا ساده لوح بودن عدهای میشود ارزش و ما آن را میستایم که فلانی خیلی آدم خوبی است خیلی ساده است و این را ارزشی می شماریم که به بقیه ابعاد شخصیتی وی رنگی برای مقبولیت میزند در صورتی که برخی سادگیها یعنی بی عقلی یعنی بکار نگرفتن عقل و بی ثمر و یا کم ثمر بودن هر عملی .
سلیمان دیلمی گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنانست فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نمیدانم، فرمود، پاداش به اندازه عقل است،همانا مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزایر دریا که سبز و خرم و پر آب و درخت بود عبادت خدا میکرد یکی از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض کرد پروردگارا مقدار پاداش این بندهات را به من بنما خداوند به او نشان داد و او آن مقدار را کوچک شمرد، خدا به او وحی کرد همراه او باش پس آن فرشته به صورت انسانی نزد او آمد عابد گفت تو کیستی؟ گفت مردی عابدم چون از مقام و عبادت تو در این مکان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا کنم پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته به او گفت: جای پاکیزهای داری و فقط برای عبادت خوبست. عابد گفت: اینجا یک عیب دارد. فرشته گفت، چه عیبی؟ عابد گفت: خدای ما چهارپائی ندارد، اگر او خری میداشت در اینجا می چراندیمش به راستی این علف از بین میرود! فرشته گفت: پروردگار که خر ندارد، عابد گفت: اگر خری میداشت چنین علفی تباه نمیشد، پس خدا به فرشته وحی کرد: همانا او را به اندازه عقلش پاداش میدهم (یعنی حال این عابد مانند مستضعفین و کودکان است که چون سخنش از روی ساده دلی و ضعف خرد است مشرک و کافر نیست لیکن عبادتش هم پاداش عبادت عالم خداشناس را ندارد. ) (اصول الکافی / ترجمه مصطفوی، ج1، ص: 13)
امام صادق علیهالسلام از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل میکند که: چون خوبی حال مردی (مانند نماز و روزه بسیارش) به شما رسید، در خوبی عقلش بنگرید زیرا به میزان عقلش پاداش مییابد.
ابن سنان گوید به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم: مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز میباشد: فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان میکند؟ گفتم: چگونه فرمان شیطان میبرد؟فرمود از او بپرس وسوسهای که به او دست میدهد از چیست؟ قطعاً به تو خواهد گفت از عمل شیطانست .( أصول الکافی / ترجمه مصطفوی، ج1، ص: 14)
در ضمن روایت مفصل جنود عقل جهل موارد زیادی است که در تشخیص آنها ممکن است امر بر ما مشتبه شود و یکی را به جای دیگری را برگزینیم مثل :
- طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن .
- خرمی و شادابی و ضد آن سستی و کسالت.
- و خوشدلی و ضد آن اندوهگینی .
- مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن .
- و سخاوت و ضد آن بخیل بودن .
امام صادق علیهالسلام فرمود ای مفضل کسی که تعقل نکند رستگار نگردد و تعقل نکند کسی که نداند، کسی که بفهمد نجیب میشود، کسی که صبر کند پیروز شود، دانش سپر بدبختی است و راستی عزت است و نادانی ذلت، فهمیدن بزرگواری و سخاوت کامیابی و خوش خلقی دوستی آورنده است، کسی که به اوضاع زمانش آگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیارد، دوراندیشی همان بدبینی است واسطه بین انسان و رسیدن به حقیقت نعمت وجود عالم است و نادان در این میان بدبخت است، خدا دوست کسی است که او را شناخت و دشمن آنکه خود سرانه خویش را در زحمت شناسائیش انداخت خردمند عیب پوش است و نادان فریبنده اگر خواهی بزرگوار شوی ملایم باش و اگر خواهی خوار شوی درشتی کن. شریف طینت نرم دل است بد اصل سخت دل کسی که کوتاهی کند به پرتگاه افتد و کسی که از عاقبت بیم کند از نسنجیده کاری سالم ماند، کسی که ندانسته و ناگاه بکاری در آید بینی خود را بریده است (خود را به نهایت خواری و مذلت انداخته است). هر که نداند نفهمد و هر که نفهمد سالم نماند و آنکه سالم نماند عزیز نگردد و هر که عزیز نگردد خرد شود و آنکه خرد شود سرزنش شود و هر کس چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوی، ج1، ص: 32)
در این معارف والا دقت بفرمایید و بعد مقایسهای داشته باشید با آنچه که امروزه در جامعه ما به عنوان ارزش مطرح است که حاصل این مقایسه به ما خواهد فهماند که این همه ایراد و گرفتاریهای فردی و اجتماعی ریشهاش کجاست.
فاطمه محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان