تبیان، دستیار زندگی
همه انسان ها در زندگی خویش با ناکامی هایی روبه رو می شوند و نیازهای برآورده نشده ای دارند و به دلایلی باید از خواسته های فراوانی چشم بپوشند. در چنین شرایطی، بهترین راه چاره، والایش خواسته های برآورده نشده و تغییر مسیر آن به سوی کارهایی است که عقل، عرف و ش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مولوی و روان شناسی ـ تربیتی


همه انسان ها در زندگی خویش با ناکامی هایی روبه رو می شوند و نیازهای برآورده نشده ای دارند و به دلایلی باید از خواسته های فراوانی چشم بپوشند. در چنین شرایطی، بهترین راه چاره، والایش خواسته های برآورده نشده و تغییر مسیر آن به سوی کارهایی است که عقل، عرف و شرع آن را می پذیرد و می پسندد


مولوی و روان شناسی ـ تربیتی
سازگاری با محیط

سازگاری با محیط، یکی از نشانه های یک شخصیت سالم و بهنجار است. برخی افراد که به دلیل سازگاری نداشتن با جامعه، محیط زندگی خویش را تیره و تار می بینند، چاره کار را در فرار از محیط جست وجو می کنند، غافل از آنکه فرار از مشکلات، بدترین شکل مبارزه با آن است و آدمی هر جا قدم بگذارد، باز هم آنجا را به طور کامل، دلخواه و موافق میل خویش نخواهد دید. مولانا درباره این نکته هشدار داده است و می گوید کسی که در حقیقت، مشکلات او در درون اوست و نه در جهان بیرونی و در واقع، خود، دشمن خویش است، به هر جا که بگریزد و پناه آورد، باز هم احساس ایمنی نخواهد کرد:

نه به هند است ایمن و نه در خُتَنآن که خصم اوست، سایه خویشتن
گر گریزی بر امید راحتی ز آن طرف هم پیشت آید آفتی
هیج کُنجی، بی دد و بی دام نیستجز به خلوت گاه حق، آرام نیست

فرافکنی

برخی انسان ها همواره برای گرفتاری ها و عقب ماندگی هایشان، دیگران را سرزنش می کنند و آنها را مقصّر می دانند و هرگز خطاهای خود را نمی بینند. این گونه انسان ها که به دلیل تنبلی، نداشتن تدبیر صحیح در زندگی، جدّی نگرفتن مسئولیت ها و افراط در تفریح و سرگرمی ها، از قافله زندگی عقب ماندند و با نوعی شکست روبه رو شدند. همین نکته بیانگر آن است که افراد باید ریشه عقب ماندگی هایشان را در خطاهایی که خود انجام داده اند و در غفلت هایشان جست و جو کنند و زبان به سرزنش دیگران نگشایند.

مولانا نیز با توجه به این حقیقت که آدمی باید ریشه گرفتاری ها و بدبختی ها و شکست های خود را در وجود خویش جست وجو کند، نه در عملکرد دیگران، چنین می سراید:

جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِههوش و گوش خود بدین پاداش ده
جُرم برخود نِه که تو خود کاشتیبا جزا و عدل حق کن آشتی
رنج را باشد سبب بد کردنیبد ز فعل خود شناس، از بخت، نی
متهم کن نفسِ خود را ای فتا متهم کم کن جزای عدل را
چون بکاری جَو نروید غیر جَوقرض تو کردی ز که خواهی گرو

راه لذت از درون دان نز برون

مولانا، خوشی و لذت واقعی را برآمده از دل می داند و اینکه آدمی در صورتی می تواند از زندگی خویش لذت برد که قلب او با پرورش درست، سرچشمه شادی و لذت شود. مولانا در این باره می گوید:

راه لذت از درون دان نَز برونابلهی دان جسُتن از قصر و حصون
آن یکی در کنج زندان، مست و شاد     و ان دگر در باغ، ترش و بی مراد
لطف شیر و انگبین، عکس دل استهر خوشی را آن خوش از دل حاصل است

والایش

همه انسان ها در زندگی خویش با ناکامی هایی روبه رو می شوند و نیازهای برآورده نشده ای دارند و به دلایلی باید از خواسته های فراوانی چشم بپوشند. در چنین شرایطی، بهترین راه چاره، والایش خواسته های برآورده نشده و تغییر مسیر آن به سوی کارهایی است که عقل، عرف و شرع آن را می پذیرد و می پسندد تا بدین گونه انرژی های تخلیه نشده خویش را در مسیری درست تخلیه کند و در نتیجه، از خطر عقده های روحی و افسردگی در امان بماند.

دل بستگی به عبادت و دعا و نیایش و رو آوردن به کارهای هنری و علمی، همانند تحصیل و تدریس و مطالعه کتاب های آموزنده، از بهترین مصداق های والایش و مقابله با ناکامی ها و تلخی نیازهای فروخفته است.

مولانا نیز در مثنوی خویش به موضوع والایش اشاره کرده و از مواردی نام برده است که مقصود شخص، برآوردن نیازهای نفسانی خویش بوده، ولی خواسته های او والایش شده و در مسیری والاتر قرار گرفته است. و در نتیجه، او را به موهبت های ارزشمندی رسانده است. وی در این باره چنین می سراید:

تا بدینجا بهر دینار آمدم  چون رسیدم، مست دیدار آمدم
 بهر نان، شخصی سوی نانوا دویدداد جان، چون حسن نانبا را بدید
بهر فُرجه شد یکی تا گلِستان فُرجه او شد، جمال باغبان
همچو اعرابی که آب از چَه کشید آب حیوان از رخ یوسف چشید
رفت موسی کاتش آرد او به دستآتشی دید او که از آتش برست
جست عیسی تا رهد از دشمنان بردش آن جَستن به چارم آسمان

دل بستگی به عبادت و دعا و نیایش و رو آوردن به کارهای هنری و علمی، همانند تحصیل و تدریس و مطالعه کتاب های آموزنده، از بهترین مصداق های والایش و مقابله با ناکامی ها و تلخی نیازهای فروخفته است.

نعمت غم و اندوه

غم و اندوه، یکی از پدیده های طبیعی روحی است که بر روح و جسم انسان آثار ناگواری برجای می گذارد. البته گاهی نیز غم و اندوه در صورتی که به افراط نیانجامد ـ همان گونه که مولانا در مثنوی خویش اشاره کرده است ـ می تواند عامل شگرفی برای تعادل روحی و شخصیتی انسان باشد. به تعبیر مولانا، گاهی غم همچون باغبان، شاخه های شادی های فرسوده و زاید را که بر تنه درخت روح سنگینی می کند، هَرَس می کند. در نگاه مولانا برخی وقت ها، غم، همچون ابر سیاه و سنگین بار است که با ریزش باران، گیاهان خشکیده را جان دوباره می بخشد. وی در این باره، می سراید:

فکر غم گر راه شادی می زندکارسازی های شادی می کند
خانه می روبد به تندی او ز غیر  تا درآید شادی نو ز اصل خیر
می فشاند برگ زرد از شاخ دل    تا بروید برگ سبز متصل
غم ز دل هر چه بریزد یا بَرَد در عوض حقّا که بهتر آورد
قند شادی، میوه باغ غم است  این فرح، زخم است و آن غم، مرهم است

مولوی و روان شناسی ـ تربیتی
شخصیت راستین، شخصیت دروغین

بهره مندی از شخصیت و اعتبار اجتماعی، کم و بیش مطلوب همه انسان هاست. هر انسانی دوست دارد از شأن و جایگاهی شایسته در جامعه بهره مند و مورد ستایش دیگران باشد. نکته قابل توجه این است که شیوه های دست یابی به شخصیت متفاوت است. برخی انسان ها چون از راه های نادرست به دنبال کسب شخصیت می روند، در نتیجه به شخصیتی دروغین دست می یابند. اینکه شخص به واسطه نسبت دادن خویش به شخصیت های اجتماعی و با گردآوری ثروت و مکنت دنیوی و به سبب ریاکاری و تزویر، عزت و شخصیت به دست آورد، در حقیقت، به شخصیتی دروغین روی آورده است و حال آنکه شخصیت واقعی و راستین، برآمده از درون مایه های خودِ شخص و جوشیده از دست مایه های علمی و معنوی خود انسان است. به تعبیر مولانا:

شاه آن باشد که از خود شه بود نی به مخزن ها و لشکر شه شود
   تا بماند شاهی او سرمدیهمچو عزّ مُلک دین احمدی

روان شناسی انتقاد و عیب جویی

نقد و عیب جویی، در صورتی که از سر دل سوزی و از روی آگاهی و به انگیزه اصلاح صورت پذیرد، یکی از اصلی ترین ابزار اصلاح شخص و جامعه به شمار می آید. مولانا نیز در بیت زیر، به این حقیقت اشاره کرده است:

زان حدیث تلخ می گویم تو راکه ز تلخی ها فرو شویم تو را

وی در این باره تعبیر زیبای دیگری نیز دارد:

ناسزا گفتن آن دلبر شیرین عجب است ناسزا گفت که تا دل به سزایی برسد

مولانا در بیان روان شناسی افرادی که با انگیزه های ناصواب و از روی غرض ورزی به نقد دیگران می نشینند، چنین زیبا سروده است:

ای بسا ظلمی که بینی از کسانخوی تو باشد در ایشان ای فلان
اندر ایشان تافته هستیّ تواز نفاق و ظلم و بد مستیّ تو
چون به قعر خوی خود اندر رسیپس بدانی کز تو بود آن ناکَسی

 بخش ادبیات تبیان


منبع: پایگاه حوزه