تبیان، دستیار زندگی
عامل دیگری كه در شیوه دوم تفسیر مرحوم طبرسی بسیار كاربرد دارد و شناخت بهتری از پدید آورنده متن فراهم می سازد سیاق آیات است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
منطق تفسیر در نگاه طبرسی2

تفسیر دستوری و تفسیر فنی

مرحوم طبرسی دو نوع تفسیر از آیات قرآن ارائه می دهد؛ در یك نوع به مشخصات و ویژگیهای زبان عربی توجه می كند و تفسیر وی بیشتر جنبه زبان شناختی به خود می گیرد و در این نوع از تفسیر، مفسّر به گوینده متن و ویژگیهای آن توجه ندارد و تنها از طریق واژگان به تفسیر می پردازد. مباحثی كه مرحوم طبرسی با عنوان «اللغة»، «القراءة»، «الاعراب» و «المعنی» می آورد بیشتر در راستای این نوع از تفسیر است.

این نگاه ایشان، به تفسیر مجمع البیان، جنبه معنی شناسی داده است و می توان ادعا كرد مرحوم طبرسی با رویكردی معنی شناسانه به آیات قرآن نظر داشته است؛ هر چند نشانه هایی از هرمنوتیك دستوری نیز در خود دارد.

شیوه دوم مرحوم طبرسی در تفسیر آیات قرآن، با نظرداشت صاحب متن انجام گرفته است در این روش، ایشان نخست با نگاهی برون متنی به شناخت صاحب متن می پردازد و صفات ثبوتی و سلبی خداوند را به بحث می نشیند، پس از آن به درون آیات باز می گردد و آیات را در پرتو خداشناسی خویش به فهم می آورد، و از تفسیر قرآن به قرآن كه یكی ازمتدهای تفسیر آیات قرآن است در تأیید نظریه تفسیری خود سود می جوید.

ایشان در مباحث خداشناسی جسمانیت خداوند را منكر است و دلایل استواری بر جسم نبودن خداوند می آورد. در نتیجه وقتی به آیاتی كه به ظاهر نشان از جسمانیت خداوند دارد می رسد این گونه آیات را در پرتو خداشناسی خود تفسیر می كند.

برای نمونه در آیه شریفه «وجوه یومئذ ناضرة. إلی ربّها ناظرة»(قیامة/22ـ23) واژه «ناظرة» ظهور در رؤیت خداوند با چشم دارد و ماده آن یعنی «النظر» چنان كه مرحوم طبرسی می گوید به معنای گرداندن حدقه به سمت و سوی هدف برای دیدن آن است.

مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه شریفه تحت تأثیر باورهای مذهبی خود قرار می گیرد و با كمك شناختی كه از پدیدآورندگان قرآن پیدا كرده است آیه را تفسیر می كند. او نخست ذیل عنوان «اللغة» معانی دیگری برای ناظرة ذكر می كند و آن معانی را با آیات قرآن و اشعار عربی تأیید می كند:

«والنظر تقلیب الحدقة الصحیحة نحو المرئی طلباً لرؤیته. و یكون النظر بمعنی الانتظار، كما قال عزّ شأنه: "وإنّی مرسلة إلیهم بهدیة فناظرة" ای منتظرة، و قال الشاعر:

وجوه یوم بدر ناظرات * * * الی الرحمن تنتظر الفلاحا

ثمّ یستعمل فی الفكر، فیقال نظرت فی هذه المسألة؛ ای تفكّرت. و منه المناظرة و تكون من المقابلة؛ یقال دور بنی فلان تتناظر، ای تتقابل.»

پس ازبحث در واژگان آیه شریفه كه به عنوان پیش درآمدی بر نتیجه است، مرحوم طبرسی با عنوان «المعنی» به تبیین مراد خداوند از جمله «الی ربّها ناظرة» می نشیند و چندین اشكال بر نظریه كسانی كه نظر را به معنای رؤیت می دانند وارد می كند. او در نقد این نظریه می نویسد:

«و هذا لایجوز لأنّ كلّ منظور الیه بالعین مشارالیه بالحدقة و اللحا1 و الله یتعالی عن أن یشار الیه بالعین، كما یجلّ سبحانه عن أن یشار الیه بالأصابع. و أیضاً فإنّ الرؤیة بالحاسة لاتتمّ الاّ بالمقابلة و التوجه، و الله یتعالی عن ذلك بالاتفاق، و ایضاً فانّّ الرؤیة بالحاسّة لاتتمّ الاّ باتصال الشعاع بالمرئی، و الله منزه عن اتّصال الشعاع به. علی أن النظر لایفید الرؤیة فی اللغة، فإنّه اذا علق بالعین أفاد طلب الرؤیة كما أنّه إذا علّق بالقلب أفاد طلب المعرفة بدلالة قولهم نظرت الی الهلال فلم أره. فلو أفاد النظر الرؤیة لكان هذا القول ساقطاً متناقضاً. و قولهم مازلت أنظر الیه حتّی رأیته، و الشیء لایجعل غایة لنفسه فلایقال مازلت أراه حتّی رأیته. و لأنّا نعلم الناظر ناظراً بالضرورة و لانعلمه رائیاً بالضرورة، بدلالة أنّا نسأله: هل رأیت أم لا.»

اینكه نظر به معنای دیدن باشد ممكن نیست، زیرا هر آنچه با چشم بدان نگریسته شود با حدقه چشم و سمت و سوی نگاه بدان اشاره می شود و خدا از این برتر است كه بدو با چشم اشاره شود، چنان كه از این والاتر است كه با انگشتان بدو اشاره شود. نیز دیدن با عضو بینایی ممكن نخواهد شد، جز با روكردن به سوی چیزی، و خدا از این برتر است به اتفاق همگان.

نیز دیدن با چشم جز با اتصال شعاع نور با آنچه دیده می شود نخواهد بود كه خدا از این نیز منزّه است. افزون بر اینكه نگاه در لغت به معنای دیدن نیست، زیرا نگاه با چشم، تمنای دیدن را می رساند، چنان كه نگاه با دل، تمنای شناختن را. شاهد آن این است كه می گویند به هلال نگریستم اما آن را ندیدم، كه اگر نگریستن به معنای دیدن بود این سخن تناقض داشت و باطل بود. یا اینكه می گویند این قدر او را نگاه كردم تا آن كه دیدمش؛ چگونه می شود چیزی سرانجام خود باشد؛ آیا می توان گفت همواره آن را دیدم تا آن كه آن را دیدم. دیگر اینكه ما نظر كننده را قطعاً نظر كننده می دانیم، اما لزوماً او را بیننده نمی خوانیم، زیرا وقتی او در چیزی می نگر به او می گوییم: آیا دیدی یا ندیدی.

به باور مرحوم طبرسی ماده ناظرة اگر به معنای رؤیت باشد مراد نظر به نعمتهای بهشت است نه به خداوند، و اگر به معنای انتظار باشد در معنای انتظار اختلاف است؛ برخی ناظرة را به معنی «منتظرة لثواب ربها» و گروهی به معنای «مؤملة لتجدید الكرامة» و عده ای به «انّهم قطعوا آمالهم و اطماعهم عن كلّ شیء سوی الله تعالی» معنی می كنند.

درهمین راستا وقتی مرحوم طبرسی آیات به ظاهر ناسازگار با صفات خداوند را تفسیر می كند فهم او بیشتر تحت تأثیر شناخت ایشان از پدید آورنده قرآن قرار می گیرد.

ایشان در تفسیر آیه «قال ربّ أرنی أنظر إلیك» كه به ظاهر بر امكان رؤیت خداوند دلالت دارد، دو احتمال ذكر می كند كه هیچ یك از دو احتمال با ظاهر آیه همخوانی ندارد؛ اما با شناخت مرحوم طبرسی از خداوند و صفات واجب الوجود سازگار است.

احتمال اول:

«ما قاله الجمهور و هو الأقوی أنّه لم یسأل الرؤیة لنفسه، و انّما سألها لقومه حین قالوا له لن نؤمن لك حتی نری الله جهرة.»

احتمال دوم:

«انّه(ع) لم یسأل الرؤیة بالبصر، و لكن سأله أن یعلمه لنفسه ضرورة بإظهار بعض الأعلام الآخرة التی تضطره الی المعرفة، فتزول عنه الدواعی و الشكوك و یستغنی عن الاستدلال فخفّف المحنة علیه.»

احتمال اول: جمهور می گویند برای خودش درخواست رؤیت نكرد، بلكه برای قوم خویش درخواست كرد، زیرا آنها می گفتند تا خدا را آشكار ننگریم به تو ایمان نمی آوریم.

احتمال دوم: منظور موسی این نبود كه خدا را با چشم بنگرد، بلكه می خواست پاره ای از نشانه های آخرت به او نشان داده شود، تا معرفت كامل حاصل شود و شك وتردیدها از میان برود و نیازی نداشته باشد كه برای قوم بنی اسرائیل استدلال كند و آنها انكار كنند.

شیوه دوم تفسیر مرحوم طبرسی نشانه هایی از هرمنوتیك فنی را با خود دارد؛ هر چند از جهت نظری و عملی تفاوتهایی دارند. در این روش مرحوم طبرسی ناگزیر از پیروی از واژگان آیات و محدودسازی خود به مدلول الفاظ نیست، بلكه می تواند ازمعانی متعارف و شایع الفاظ گذر كند و معانی دیگر الفاظ را با تأیید آیات و روایات و اشعار عربی، به عنوان مراد خداوند بیان كند در صورتی كه در روش نخست، واژگان نقش اصلی را در شكل دادن تفسیر بر عهده دارند و مفسّر نمی تواند از باورها و اندیشه های خویش در كشف مراد خداوند سود جوید.

نقش سیاق در تفسیر

عامل دیگری كه در شیوه دوم تفسیر مرحوم طبرسی بسیار كاربرد دارد و شناخت بهتری از پدید آورنده متن فراهم می سازد سیاق آیات است. توجه به سیاق بستر مناسب برای فهم آیه و آیات را فراهم می سازد و مفسّر را با افق پهن تری از موضوع آشنا می سازد. افق جدید، فهم مفسر را دقیق و احتمال اشتباه را بسیار كاهش می دهد. مفسّر با این رویكرد خود را در دور هرمنوتیكی قرار می دهد و از افق محدود به افق پهن تر و از افق بزرگ تر به افق كوچك تر می رود تا سرانجام به فهم مراد خداوند دست یابد. در مرحله نخست وقتی مفسر در پی كشف مراد خداوند است به واژگان آیه می نگرد برای هر واژه معنایی می آورد، سپس این معانی را با معانی دیگر واژه های آیه مقایسه می كند و معنای آیه را كشف می كند، آن گاه معنای آیه را با معنای سیاق پیشین و پسینی به مقایسه می گیرد. این دور را هم چنان ادامه می دهد، از لفظ به واژگان، و از واژگان به آیه، و از آیه به واژگان آیات دیگر و… می رود تا آن كه سرانجام به مراد خداوند دست یابد.

مرحوم طبرسی در مجمع البیان به واژگان آیات پسینی و پیشینی بسیار توجه دارد و از سیاق آیه یا آیات به مراد آیات پل می زند. برای نمونه در تفسیر آیه «وقطّعن أیدیهنّ»(یوسف/31) از سیاق آیه در گزینش یكی از احتمالات سود برده می نویسد:

«و قال آخرون: هذا تنزیه له من شبه البشر لفرط جماله، و یدلّ علی هذا سیاق الآیة ما هذا بشراً إن هذا إلاّ ملك كریم.»

در مواردی نویسنده مجمع البیان از سیاق در نقد و بررسی نظریات تفسیری سود می برد و با كاهش احتمالات، خود را به مراد خداوند نزدیك تر می سازد. برای نمونه در تفسیر آیه «فنظر نظرة فی النجوم فقال إنّی سقیم»(صافات/88) چند معنی برای آیه شریفه نقل می كند و در نقد و بررسی نظریه سوم از سیاق در اثبات ضعف معنای سوم بهره می جوید.

ثالثها:) ان معناه نظر فی النجوم نظر تفكر فاستدلّ بها كما قصد الله تعالی فی سورة الأنعام فی كونها محدثة غیرقدیمة و لا آلهة. و أشار بقوله إنّی سقیم علی انّه فی حال سهلة النظر و لیس علی یقین من الأمر و لاشفاء من العلم… و هذا الوجه ضعیف، لأنّ سیاق الآیة یمنع منه.»

فرهنگ زمانه و فهم قرآن

یكی از اصول مهم فهم متن كه در شیوه دوم مرحوم طبرسی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است شناخت فرهنگ و آداب و رسوم عصر شكل گیری متن است. این شناخت، مخاطب متن را قادر می سازد از صاحب متن تصویر بهتر و شفاف تری داشته باشد و با زمینه های بیشتری از ذهنیت او آشنا شود. در نتیجه رسیدن به مراد خداوند آسان تر گردد و امكان بازشناسی مراد از غیر مراد فراهم آید.

نقش اسباب نزول در تفسیر

اسباب نزول آیات در تفسیر مجمع البیان نقش بسیار مهمی در فهم بهینه آیات دارد. در جای جای این تفسیر از سبب نزول برای رسیدن به مراد خداوند بهره برداری شده است. یكی از مباحث مهم مرحوم طبرسی ذیل برخی از آیات بحث اسباب نزول است كه با عنوان «النزول» آورده می شود.

یكی از فواید اسباب نزول در تفسیر مجمع البیان، فهم بهینه آیات است.

فرهنگ زبانی اعراب در مجمع البیان

جلوه دیگر فرهنگ زمانه در تفسیر مجمع البیان اشعار و ادبیات عرب جاهلی و مسلمانان صدر اسلام است.

در جای جای تفسیر مجمع از اشعار و فرهنگ زبانی اعراب در راستای رسیدن به مراد خداوند بهره برداری شده است. هر چند در موارد بسیاری نیز از اشعار در كشف معنای لغوی واژگان آیات استفاده شده است.

باورهای عرب جاهلی در مجمع البیان

جلوه سوم فرهنگ زمانه، در بهره وری مرحوم طبرسی از باورها، اعتقادات و سنتهای عربی جاهلی نمود می یابد. نویسنده مجمع البیان در راستای شناخت بهتر زمینه های نزول وحی و كاهش احتمال اشتباه در كشف مراد خداوند به فرهنگ عرب جاهلی و مسلمانان صدر اسلام بسیار توجه دارد. ایشان در جای جای تفسیر مجمع البیان در پرتو فرهنگ مردم عصر نزول آیات را به فهم می آورد.


منبع: سایت فرهنگ و معارف قرآن

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه