تبیان، دستیار زندگی
گزارشی از آخرین روزهای تمرین گروه نمایش فدک برای اجرای تئاتر «پنجره فولاد»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد صابری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عبدی مقابل «پنجره فولاد»

گزارشی از آخرین روزهای تمرین گروه نمایش فدک به کارگردانی سیدجواد هاشمی

24 شهریور ساعت 19:30

 «پنجره فولاد»

هوا داشت کم کم تاریک می شد و چراغ اتوبان ها روشن شده بود. از دور می شد سر در فرهنگسرای خاوران را دید. ورودی فرهنگسرا را با چراغ های چشمک زن آزین کرده بودند. برای بار آخر اطلاعاتم درباره تئاتر را مرور کردم. فرهنگسرا در یکی از مناطق جنوبی تهران واقع شده و مساحت بسیار بزرگی را به خودش اختصاص داده است. فضای سبز فرهنگسرا زیاد به چشم نمی آمد شاید چون شب بود! از نگهبانی محل اجرای نمایش را سوال کردم و با دست به تنها سالن روباز فرهنگسرا اشاره کرد؛ دور تا دور آن را بچه های تئاتر بسته بودند و عده ای هم مشغول نصب داربستی در گوشه سالن بودند(بعدا متوجه شدم قراره گیشه بلیط باشه) برای تهیه گزارش از پشت صحنه و گفت و گو با سید جواد هاشمی (کارگردان) و اکبر عبدی (بازیگر) درباره نمایش "پنجره فولاد " آماده بودم. نمایش "پنجره فولاد" که به سفارش مدیریت فرهنگی هنری منطقه 15 از سوی موسسه فرهنگی فدک تولید شده است، با بازی اکبر عبدی به مدت 30 شب از 24 شهریور تا 20 مهر میزبان علاقه مندان به تئاتر خواهد بود که در تالار سوم خرداد فرهنگسرای خاوران به روی صحنه می‌رود. این نمایش که یکی از پرجاذبه‌ترین نمایش‌های مذهبی است، نوع نگاه خاصی به آداب زیارت وحاجت خواهی زائران  دارد که این وجه تمایز آن با سایر آثار نمایشی با مضمون مذهبی است. ین اثر نوشته مهدی متوسلی است که با بازی اکبر عبدی، حمید ابراهیمی، عطیه غبیشاوی، محمود راسخ فر، اسدالله بابایی مهدی مهدیون، مرتضی وکیلیان و محمد سراج و به کارگردانی سیدجواد هاشمی  و آهنگ سازی سعید ذهیمی (نوازنده سنتور) همراه است و با موضوع زیارت امام رضا (ع) (تمامی اتفاقات این نمایش در صحن حضرت امام رضا (ع) رخ می‌دهد) که در ایام ولادت حضرت معصومه (س) به صحنه خواهد رفت و تا سالروز ولادت امام هشتم (ع) ادامه خواهد داشت.

ساعت 20:00

گوشه سالن روباز که محل تمرین بچه های تئاتر بود نشسته بودم و مشغول تماشای چگونگی تمرین؛ نحوه بازی‌ها و... بودم؛ صدای سیدجواد هاشمی هر از چند گاهی بلند می شد و تذکری را به بازیگران می داد. منتظر آقای فردوس مسئول روابط عمومی گروه تئاتر فدک بودم تا کمی گپ بزنیم، بعد از 10 دقیقه انتظار آقای فردوس پیش من بود و چه استقبال گرمی. در انتهای سالن نشسته بودیم و از مشکلات کار می گفت؛ «امروز آخرین تمرین گروه بعد از15 روز تمرین بود و تقریبا همه چیز مهیا شده بود تا از فردا نمایش اجرا شود. تیم نمایش در این مدت تمرین، سخت مشغول کار بوده چرا که سالن استانداردهای کافی را نداشته و بچه های فنی کار های صداگذاری و نور پردازی  مناسب را برای سالن که مجهز به این سیستم ها نبود انجام داده بودند و حتا اتاقکی کوچک برای فروش بلیط ساخته بودند که قبل از ورود به سالن قرار گرفته بود.» گروه تاتر فدک با سابقه ی اجرای چندین اثر موفق نظیر زخم مدینه، خورشید کاروان، خاک تا افلاک و حضور در جشنواره رضوی و نیز سابقه طولانی در عرصه نمایش های مذهبی، این بار به سفارش فرهنگسرای خاوران نمایش "پنجره فولاد" را که نمایش برگزیده چهارمین جشنواره تئاتر رضوی است بار دیگر به صحنه می برد. طراح دکور صحنه نیز بسیار جالب بود صحن حرم امام رضا (ع) و ضریح پنجره فولاد که با چوب ساخته شده بود. در پشت آن عکسی بزرگ از گنبد امام رضا(ع) به چشم می خورد و نوری سفید به آن تابیده می شد. فضای کار گروه بسیار صمیمی بود و تمام بچه ها با دقت کار خودشان را می کردند. نکته جالب توجه حضور تعداد زیادی از اهالی محل در سالن بود که آرام تمرین را زیر نظر داشتند.

فضای کار گروه بسیار صمیمی بود و تمام بچه ها با دقت کار خودشان را می کردند. نکته جالب توجه حضور تعداد زیادی از اهالی محل در سالن بود که آرام تمرین را زیر نظر داشتند

ساعت 20:30

بعد از حدود دو ساعت تمرین جواد هاشمی فرصت استراحتی به بچه ها داد و پذیرایی مختصری صورت گرفت. آقای فردوس صدایم کرد و گفت می توانم با سید جواد هاشمی مصاحبه کنم. قلم و کاغذ و هر چیزی که لازم بود برداشتم. گفتگوی ما بیشتر از 15 دقیقه طول نکشید. سیدجواد هاشمی شمرده و دقیق حرف می زدند و در حین صحبت ها لبخند همیشگی اش هم را هم بر لب داشت. از نمایش نامه و چگونگی انتخاب بازیگران و همکاری با تئاتر فدک گفت تا نحوه تمرین و حال و هوای این روزهای « پنجره فولاد».

درباره نویسنده نمایش

مهدی متوسلی از نمایشنامه نویسانی است که بیشتر فعالیت او در عرصه نگارش نمایشنامه های مذهبی و دفاع مقدس متمرکز شده است. نگارش نمایشنامه های "اذان صبح" و "خورشید کاروان" از شاخص ترین فعالیت های اوست. نمایش پنجره فولاد علاوه بر اینکه بر تم مذهبی استوار است اما ته مایه ای از طنز هم در آن گنجانده شده است که در قالب لهجه های متفاوت در نمایش به چشم می خورد، که برداشت از آن با توجه به اینکه، زوار حرم امام رضا(ع) از همه جای ایران هستند، الهام گرفته شده که علاوه بر طنز بر جنبه رئال بودن هم تاکید می کند. بنابراین همه لهجه ها در آن جا دیده می شود. با توجه به طراحی صحنه و نمایشنامه که درون مایه رئال دارد، گویش های مختلف باعث می شد که همذات پنداری مخاطب را تشدید کند و تماشاگر را به راحتی در این فضا قرار دهد. یکی از شخصیت های کلیدی داستان «ابراهیم» است که بازخورد اثرات بعد از جنگ را در جامعه نمایندگی می کند. همه انسان های جامعه امروز  پیشینه ای در جنگ دارند؛ یا در جنگ حضور داشته یا اثرات جنگ بر وجودشان سیطره انداخته است.

 «پنجره فولاد»

در حقیقت کمتر خانواده ای داریم که با این مقوله بی ارتباط باشند. اما خیلی ها نسبت به شرایط موجود منتقد هستند و همواره فکر می کنند امکانات پس از جنگ را دیگران برده اند. ابراهیم هم از همان دسته است و همین تفکر را دارد، در حالی که یکی از آن آدم ها در مقابل او قرار می گیرد که در شرایط بدی به سر می برد (برخلاف آنچه ابراهیم می پندارد). متن نمایشنامه بر این موضوع تاکید دارد که همیشه احساسی در جامعه هست که می پندارد دیگرانی هستند که حق دیگران را خورده اند، اما هنگامی که کنکاش می کنیم، با خلاف آن روبه رو می شویم. از دیگر نقاط قابل توجه نمایش صحنه پایانی نمایش است که اشاره به واقعه انفجار حرم امام رضا (ع) دارد. این صحنه از تاثیرگذاری بالایی برخوردار است و شاید کمتر تماشاگری منتظر وقوع چنین رویدادی باشد. این صحنه از نقاط قوت نمایش است. بعد از مصاحبه دوباره رفتم یک گوشه نشستم ,منتظر اکبر عبدی بودم که قرار بود برای تمرین آخر خودش را برساند. نظمی خاص در تمرین حاکم بود و کسی در کار دیگری دخالت نداشت زمان استراحت ها وتمرین ها مشخص بود. فضای کار طوری بود که اصلا احساس نمی کردم ادم های روی سن بازیگر هستند. نزدیکی نقش به حقایق جامعه شاید علتش بود. در کل حدود 25 نفر در حال کار و فعالیت بودند که همگی جوان های بین 25 تا 30 ساله بودند.

ساعت 21:00

همچنان منتظر اکبر عبدی بودم و تقریبا همه کارهایی که باید می‌کردم انجام داده بودم الا مصاحبه با این بازیگر دوست داشتنی تئاتر، سینما و تلویزیون. دور سالن حرکت می کردم و از اجرا عکس می گرفتم  و نکته مهم دیگری که به چشم خورد این بود که صدای بازیگرها به انتهای سالن نمی رسید (باز بودن فضای سالن) و سیدجواد هاشمی هر 15 دقیقه یکبار این موضوع را متوجه بچه ها می‌کرد. رفتم پیش آقای فردوس تا خبری از اکبر عبدی بگیرم. گویا امدن ایشان قطعی نبود و آقای فردوس پیشنهاد کرد تا نیم ساعت دیگر منتظر بمانم. بعد از مدتی وقتی آقای هاشمی اعلام کردند که اکبر عبدی حضور نخواهد داشت تصمیم به بازگشت گرفتم. ولی قبل از آن رفتم تا علت را جویا شوم؛ گویا اکبر عبدی این روزها بدلیل کسالت کمتر فعالیت می کنند و امروز هم حال خوشی نداشته بود و به تمرین نخواهد آمد. نکته جلب دیگر اینکه بازیگرها بدون حضور اکبر عبدی و خالی بودن نقشش بسیار خوب تمرین می کردند گویا آمادگی آن را داشتند.

ساعت 21:30

وسایلم که پخش و پلا بود را جمع کردم و اماده رفتن شدم، بچه ها مشغول تمرین اخرین روز بودند و قرار بود تا ساعت 23 شب ادامه داشته باشد؛ آقای هاشمی هم همین طور، برای همین فرصت خداحافظی پیدا نکردم و فقط آقای فردوس بود که تا سر در فرهنگسرا مرا همراهی کرد و انجا از هم خداحافظی کردیم. پیاده روها هم مثل اتوبان روشن بود چراغ‌های سردر فرهنگسرا هنوز چشمک می‌زدند و من زیر تیر چراغ برقی در حال گرفتن تاکسی به سمت میدان خراسان بودم.

بابک طالقانی

بخش سینما و تلویزیون تبیان