تبیان، دستیار زندگی
اگر به او تنها چند دقیقه هم درس بدهم نمى گوید كم است و اگر چند ساعت هم درس بدهم نمى گوید كافى است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رفقای ما امسال به حج نروند

رفقای ما امسال به حج نروند

تا کنون کرامات زیادی از اولیا و علمای  بزرگ ما بیان شده است. در  این میان، از امام خمینی و کرامات این عارف کبیر کمتر سخن به میان آمده است. شاید علت این مساله تحت  الشعاع قرار گرفتن کرامات نسبت به انقلاب بزرگ اسلامی باشد.

به هر حال جالب است  بدانید شخصیت برجسته و پیچیده آن امام همام، این زاویه را نیز در خود گنجانده است.

به نمونه هایی از این وقایع اشاره میکنیم.

آیت الله شاه آبادى در مورد حضرت امام مى فرمودند: من شاگردى دارم به نام آقا روح الله كه اگر به او تنها چند دقیقه هم درس بدهم نمى گوید كم است و اگر چند ساعت هم درس بدهم نمى گوید كافى است .

تو كه در علم خود زبون باشى              عارف كردگار چون باشى

خبر از غیب

حجه الاسلام و المسلمین سید محمد سجادى مى فرمودند: كه آن روزها ورود پول به عراق خیلى سخت بود یكى از علماى اصفهان گفت : من یك مبلغى آوردم شام و از طریق شام وارد بغداد شدم . در فردگاه دیدم همه جا را مى گردند. خیلى مضطرب و ناراحت شدم و متوسل به حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) شدم گفتم آقا! من این مبلغ را دارم براى فرزند شما (حضرت امام) مى آورم و شما به دادم برسید در این حین یك شخصى از همان ایادى دولت عراق آمد و من را صدا كرد و مرخصم كرد.

بعد كه من وارد نجف شدم و خدمت امام شدم ، نشستم و سلام كردم ، امام تبسم كردند و فرمودند: شما در فرودگاه مسئله اى داشتید و متوسل به موسى بن جعفر (علیه السلام) شدید.

غلام همت رندان بى سر و پایم                   كه هر دو كون نیرزد پیششان یك كاه

سفر حج

حجه السلام و مسلمین سجادى تعریف مى كند كه ما در یك سالى حدود ده ، دوازده نفر از رفقا مهیا بودیم كه به سفر حج برویم . شب از طرف امام پیغام آوردند كه (( رفقاى ما امسال به حج نروند )) با اینكه این برایمان غیر منتظر بود لكن چون فرمان امام بود، اطاعت امرشان را كرده و به حج نرفتیم ، كه همان سال آن آتش سوزى عظیم اتفاق افتاد.

سر خدا كه عارف سالك به كس نگفت         در حیرتم كه باده فروش از كجا شنید

آب در بیابان

شهید محراب آیت الله صدوقى مى فرمودند: در یك سفر كه با حضرت امام داشتیم (( روسها )) در بین راه جلو ما را گرفتند و از ماشین پیاده كردند، امام كه مراقب نماز شب بودند و این عمل صد در صد از ایشان ترك نشده ، بعد از پیاده شدن خواستند كه نماز شب بخوانند، آنجا كه وسط بیابان بود و آبى وجود نداشت . یك وقت نگاه كردیم كه آبى جارى شده ، ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت . بعد نفهمیدیم كه تا ایشان نمازش تمام شد آب بود یا نه .

گفت جبریلا بیا اندر پیم                       گفت رو رو من حریف تو نیم

پیش بینى انقلاب

آیت الله حاج شیخ عباس قوچانى (قدس سره) وصى مرحوم آقا سید على قاضى (ره) مى فرمود: در نجف اشرف با مرحوم قاضى جلساتى داشتیم و اغلب افراد با هماهنگى وارد جلسه مى شدند و همدیگر را هم مى شناختند. در یك جلسه ناگهان دیدیم سید جوانى وارد شدند مرحوم قاضى بحث را قطع كردند و احترام زیاد به این سید جوان نمودند و خطاب به او فرمودند آقا سید روح الله ! در مقابل سلطان جور و دولت ظلم باید ایستاد و مقاومت كرد، باید با جهل مبارزه كرد. این در حالى بود كه هنوز زمزمه اى از انقلاب امام نبود. مرحوم آیت الله قوچانى فرموده بودند كه ما خیلى آن روز تعجب كردیم ولى بعد از سالهاى زیاد و پس از انقلاب فهمیدیم كه مرحوم قاضى آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام اداى احترام كرد.

دست از طلب ندارم تا كام دل برآید             یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بى نظیر

آیت الله بهاء الدینى اسوه تقواى قرن مى فرمودند: (( بعد از انبیاء و اولیاء، كره زمین شخصیتى مثل امام ندیده بود. ))

دل ز دنیاى شما بركنده ام تا نپندارى اسیرى خاكى ام


منبع: داستانهای عارفانه

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین