تبیان، دستیار زندگی
خطبه دوازدهم نهج‌البلاغه امام علی(ع) مهم‌ترین پیوند در میان مؤمنان را پیوند مکتب می‌شمرد که از هر پیوند دیگری (نژاد، زبان، منافع اجتماعی، ایده‌های حزبی و مانند آن) برتر و والاترست و شعاع این پیوند الهی تمام زمان‌ها و مکان‌ها را فرا می‌گیرد و همه انسان‌های
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تآثیر اعمال گذشتگان بر آیندگان


در خطبه دوازدهم نهج‌البلاغه امام علی(ع) مهم‌ترین پیوند در میان مؤمنان را پیوند مکتب می‌شمرد که از هر پیوند دیگری (نژاد، زبان، منافع اجتماعی، ایده‌های حزبی و مانند آن) برتر و والاترست و شعاع این پیوند الهی تمام زمان‌ها و مکان‌ها را فرا می‌گیرد و همه انسان‌های گذشته و امروز و آینده را در یک مجموعه الهی و روحانی گردآوری می‌کند.


نهج البلاغه

می‌فرماید: تمام مؤمنان امروز، و آن‌ها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند یا کسانی که قرن‌ها بعد از این از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ می‌شوند، در میدان جنگ «جمل» حضور داشته‌اند! چرا که این یک مبارزه شخصی بر سر قدرت نبود، بلکه پیکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و این دو صف همچون رگه‌های آب شیرین و شور تا «نفخ صور» جریان دارد و مؤمنان راستین در هر زمان و مکان در مسیر جریان حق و در برابر جریان باطل به مبارزه می‌خیزند و همه در نتایج مبارزات یکدیگر و افتخارات و برکات و پاداش‌های آن سهیم اند.

دلیل آن هم روشن است و آن این که همه یک حقیقت را می‌جویند و یک مطلب را می‌طلبند و در یک مسیر گام بر می‌دارند و برای یک هدف شمشیر می‌زنند و به خاطر جلب رضای خداوند یکتا تلاش و کوشش می‌کنند.

در قرآن مجید در داستان قوم «ثمود» می‌فرماید: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّیها»; (پس آن‌ها پیامبرشان (صالح) را تکذیب کردند و ناقه ای را که معجزه الهی بود پی نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نیز آن‌ها و سرزمینشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبید و با خاک یکسان کرد

با توجّه به این اصل اساسی بسیاری از مسائلی که در قرآن و احادیث وارد شده است و برای بعضی یک معمّا جلوه می‌کند حل می‌شود. در قرآن مجید در داستان قوم «ثمود» می‌فرماید: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّیها» ;(پس آن‌ها پیامبرشان (صالح) را تکذیب کردند و ناقه ای را که معجزه الهی بود پی نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نیز آن‌ها و سرزمینشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبید و با خاک یکسان کرد)!(1)

در حالی که تواریخ با صراحت می‌گوید پی کننده ناقه تنها یک نفر بود، ولی از آن جا که دیگران نیز با او همدل و هم عقیده بودند فعل او به همه نسبت داده شده و مجازات همه را فرا گرفته است; و این مفهوم همان کلامی است که مولا(علیه‌السلام) در جای دیگر فرموده:«اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما یَجْمَعُ النّاسَ الرِّضی وَ السُّخْطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُل واحِد فَعَمَّهُمْ اللهُ بِالْعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا» ; (ای مردم رضایت و نارضایتی (نسبت به کاری) موجب وحدت پاداش و کیفر می‌گردد، ناقه ثمود را یک نفر بیشتر پی نکرد امّا عذاب و کیفر آن، همه کافران قوم ثمود را شامل شد چرا که همه به عمل او راضی بودند).(2)

در داستان «جابر بن عبدالله انصاری» که روز اربعین شهادت امام حسین(علیه‌السلام) به زیارت قبر مبارکش آمد و غوغایی در آن جا بر پا کرد می‌خوانیم که او ضمن زیارت‌نامه پرسوز و پر محتوایش در برابر قبر امام حسین(ع) و یارانش، خطاب به قبر یاران کرده و می‌گوید: من گواهی می‌دهم شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف و نهی از منکر نمودید با اهل الحاد پیکار کردید و خدا را تا آخرین نفس پرستش کردید، سپس افزود:«وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ» ; (سوگند به خدایی که محمّد را به حق مبعوث ساخته ما با شما در آنچه از نعمت‌ها و پاداش الهی وارد شدید شریک و سهیم هستیم).

این سخن چنان بود که حتّی دوست با معرفت «جابر»، «عطیّه» را در شگفتی فرو برد تا آن جا که زبان به اعتراض گشود و گفت: ای جابر ما چه کرده‌ایم که با آن‌ها شریک باشیم، نه از دره‌ای پایین رفتیم و نه از کوهی برآمدیم و نه شمشیر زدیم در حالی که یاران حسین(علیه‌السلام) میان سرها و بدن‌هایشان جدایی افتاد و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند! جابر، اصلی را که در بالا به آن اشاره شد به استناد حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له و سلم) به «عطیّه» یادآور شد و گفت: من از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»; (کسی که قومی را دوست دارد با آن‌ها محشور می‌شود و کسی که عمل قومی را دوست دارد در عملشان شریک است).سپس افزود: «سوگند به خدایی که محمّد(ص) را به حقّ به نبوّت برانگیخته، نیّت من و یاران من همان است که حسین و اصحابش(ع) بر آن بودند»!(3)

خداوند می‌دانست آن‌ها (یهود معاصر پیامبر) قاتل پیامبران پیشین نبودند و لکن چون همدل و هم عقیده با قاتلان بودند، آن‌ها را قاتل نامید، چون راضی به فعل آن‌ها بودند

در آیات قرآن کراراً «یهودِ» معاصر پیامبر اسلام(ص) را که در مدینه می‌زیستند مخاطب قرار داده و آن‌ها را به خاطر اعمالی که معاصران موسی(ع) نسبت به او انجام دادند سرزنش و مؤاخذه می‌کند در حالی که قرن‌ها بلکه هزاران سال میان آن‌ها فاصله بود ولی چون آن‌ها نسبت به اعمال نیاکانشان علاقه‌مند و پایبند بودند تمام فاصله‌ها در نور دیده شده و همه در یک صف در برابر موسی(ع) قرار گرفتند.

از جمله در یکی از آیاتی که در آن خطاب به بهانه جویان یهود دارد می‌گوید: «قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُل مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» ; (بگو پیامبرانی پیش از من با دلایل روشن و آنچه را گفتید (معجزاتی را که امروز از من می‌خواهید) به سراغ شما آمدند، پس چرا آن‌ها را کشتید اگر راست می‌گویید)!(4)

جالب این که در ذیل این آیه حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام) وارد شده است که می‌فرماید: «خداوند می‌دانست آن‌ها (یهود معاصر پیامبر) قاتل پیامبران پیشین نبودند و لکن چون همدل و هم عقیده با قاتلان بودند، آن‌ها را قاتل نامید، چون راضی به فعل آن‌ها بودند».(5)

محدّث بزرگ «شیخ حرّ عاملی» در جلد یازده «وسائل الشیّعه» در «کتاب امر به معروف و نهی از منکر» روایات متعدّدی در این زمینه نقل کرده است.(6)

این طرز فکر، افق‌های وسیع را در برابر دیدگان ما می‌گشاید و به ما در فهم محتوای آیات و روایات و سلوک راه حق کمک قابل ملاحظه‌ای می‌کند.(7)

پی نوشت ها :

1- سوره الشّمس، آیه 14.

2- نهج البلاغه، خطبه 201.

3- بحارالانوار، ج 65، ص 131.

4- سوره آل عمران، آیه 183.

5- بحار، ج 97، ص 94.

6- وسائل الشیعه، ج 11، تاب «الامر بالمعروف»، باب 5.

7-  پیام امام علی(ع)، جلد1، ص 501.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :

سایت پرسمان و پایگاه امام علی (ع)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.