تبیان، دستیار زندگی
شکل‎های مختلفی از تحت سلطه بودن وجود دارد و مردم به طریق‎های زیادی در محرومیت به سر می‌برند یا تحت نفوذ همه جور آسیب پذیری قرار می‌گیرند. لزومی ندارد این‌که حتما باید تحت استعمار باشی. یک بار خودتان را جای کسانی که در داستان هستند بگذارید این‌طورممکن است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همه چیز فرو می‌پاشد جز دلها

همراه با « چینوا آچه بی» درباره ادبیات جهان


شکل‎های مختلفی از تحت سلطه بودن وجود دارد و مردم به طریق‎های زیادی در محرومیت به سر می‌برند یا تحت نفوذ همه جور آسیب پذیری قرار می‌گیرند. لزومی ندارد این‌که حتما باید تحت استعمار باشی. یک بار خودتان را جای کسانی که در داستان هستند بگذارید این‌طورممکن است خودتان را در آن داستان ببینید هرچند به ظاهر از موقعیت شما بسیار فاصله داشته باشد.


چینوا آچه بی

چینوا آچه‌بی شاعر، رمان‌نویس، منتقد و استاد دانشگاه در 16 نوامبر 1930 در جنوب شرقی نیجریه به دنیا آمد. او در دوران دانشجویی با جهان فرهنگ و ادیان سنتی آفریقا آشنا و جذب آن شد و آنها را در ادبیات به کار گرفت.آچه‌به اولین اثر خود را به نام «همه چیز فرو می‌پاشد» در سال 1950 منتشر کرد که با موفقیت چشمگیری مواجه شد و بیش از 10 میلیون نسخه از آن به فروش رسید. او پرفروش‌ترین نویسنده آفریقایی است و علاوه بر دریافت جایزه بین‌المللی مَن‌بوکر و جایزه ملی نیجریه، نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال 2009 نیز بوده است.داستان‌های او بی آنکه بخواهند دیدگاهی احساساتی نسبت به شخصیت‌های نیجریه‌ای تصویر شده ارائه دهند، تصور نادرست غرب از زندگی و فرهنگ آفریقا را به چالش می‌کشند. داستان‌های او به جای شخصیت‌های‌ کلیشه‌ای که در گفتمان غربی از آفریقایی‌ها ساخته شده‌، تصویری پیچیده از جامعه آفریقا که هنوز از میراث استعمارگری ظالمانه غرب رنج می برد، به نمایش می‌گذارند.«همه چیز فرو می‌پاشد» در عین حال که داستان تراژیک قهرمان آن «اوکنکو» است، داستان پیچیده اجتماعی قبیله‌ای نیز هست که مردمش با زبان تمثیلی‌ای غنی سخن می‌گویند. زبانی که مانند تصویری از تمام زیبایی‌ها و ساختارهای سنتی‌ای که سفیدپوستان آن را نابود خواهند ساخت، در داستان جریان دارد.

آنچه می‌خوانید قسمتی از گفت‌و‌گوی بلند آچه‏به است با مجله آتلانتیک آنباند که توسط کیت بیکن انجام شده است.

لقب پدر رمان مدرن آفریقا را گرفته‏ام و رمان «همه چیز فرو می‌پاشد» از زمانی که نوشته شده است دهه‌‏هاست که همچنان طرفدار دارد. در ابتدا از تاثیر این کتاب حیرت زده شدم چون که همان‌طور که می‏دانید تا آن زمان هیچ ادبیات آفریقایی وجود نداشت و به همین دلیل وقتی که رمان «همه چیز فرو می‌پاشد» را می‏نوشتم حتی مطمئن نبودم که آیا این رمان برای چاپ پذیرفته می‌شود یا نه همه این نوشته‌ها چیزهای جدید بودند و ملاکی نبود تا با آن بتوانم کارهایم را ارزیابی کنم.

اما البته چیزی برای همیشه شما را شگفت‌زده نمی‌کند. بعد از مدتی سعی کردم بفهمم چرا کتاب «همه چیز فرو می‌پاشد» این همه بازتاب داشت. حتی سعی کردم تاریخم را بهتر بفهمم. نه به این معنی که وقتی کتاب را می‎نوشتم کارشناس تاریخ جهان باشم. آن زمان بسیار جوان بودم و می‎دانستم که داستانی دارم اما نمی‎دانستم چطور آن را به شکل داستانی جهانی در بیاورم. واقعا هیچ فهمی از آن نداشتم. می‌دانستم که مردم ایبو آن را می‎فهمند اما نمی‌دانستم دیگر مردم دنیا در جاهای دیگر چه واکنشی نسبت به آن خواهند داشت. آیا این کتاب هیچ معنی و بازتابی برای آنها داشته است؟ متوجه شدم که بازتابش را داشته؛ وقتی که... بگذارید مثالی برایتان بیاورم، کل کلاس کالج دختران در کره جنوبی نامه‌ای به من نوشتند و هر یک از آنها نظرشان را نسبت به کتاب برایم ابراز کرده بودند. در نتیجه از این موضوع چیزی آموختم که آنها پیشینه‎ای شبیه داستان «همه چیز فرو می‌پاشد» داشته‎اند؛ یعنی تاریخ استعماری. قبلا ‏چنین چیزی را نمی‎دانستم. آنها مستعمره ژاپن بودند. بنابراین این آدم‌های آن طرف دنیا قادر با داستان تحت سلطه قرار گرفتن آفریقا ارتباط برقرار کنند. مردم نقاط مختلف جهان می‎توانند به داستانی پاسخ دهند که برای آنها چیزی درباره پیشینه و تجربه شان بگوید.

داستان‌های او بی آنکه بخواهند دیدگاهی احساساتی نسبت به شخصیت‌های نیجریه‌ای تصویر شده ارائه دهند، تصور نادرست غرب از زندگی و فرهنگ آفریقا را به چالش می‌کشند.

شکل‎های مختلفی از تحت سلطه بودن وجود دارد و مردم به طریق‎های زیادی در محرومیت به سر می‌برند یا تحت نفوذ همه جور آسیب پذیری قرار می‌گیرند. لزومی ندارد این‌که حتما باید تحت استعمار باشی. یک بار خودتان را جای کسانی که در داستان هستند بگذارید این‌طورممکن است خودتان را در آن داستان ببینید هرچند به ظاهر از موقعیت شما بسیار فاصله داشته باشد. این همان چیزی است که سعی می‎کنم به دانش آموزانم بگویم؛ این نکته مهمی است که ادبیات می‎تواند در آن نقش ایفا کند. ادبیات می‎تواند ما را با موقعیت و مردم خیلی دور پیوند بدهد در این صورت معجزه‌ای رخ می‌دهد. همیشه به دانش آموزانم می‏گویم خود را جای دیگران گذاشتن چندان سخت نیست؛ دیگرانی که در همسایگی‎تان و مانند شما هستند. آن چه که خیلی سخت است این‌است که با کسی احساس نزدیکی کنی که تا حالا او را ندیدی و خیلی دور از شماست؛ کسی که رنگ پوستش متفاوت از رنگ پوست شماست، کسی که نوع غذایش با شما متفاوت است. وقتی که شروع به فهمیدن این چیزها می‎کنید آن‎گاه ادبیات معجزه‎اش را نشان می‎دهد.

همه چیز فرو می‌پاشد جز دلها

نادین گوردیمر در مصاحبه‎ای با مجله آتلانتیک آنباند گفته است:«همکاران سیاه پوست نویسنده‌‎ام به انگلیسی می‎نویسند؛ کسانی که بیشترین قربانیان استعمار بوده‎اند. آنها با این که می‎توانند‌زبان‎های آفریقایی‌را‌ برای نوشتن انتخاب کنند اما از زبان انگلیسی استفاده می‎کنند. فکر می‎کنم یک بار که به زبانی مسلط می‎شوی آن مثل زبان خودت می‎شود و می‎تواند علیه‎ات استفاده شود، اما می‎توانید خود را رها کنید و مانند نویسندگان سیاه پوست از آن زبان استفاده کنید- می‎توانید مدعی آن زبان شوید و آن را به کار ببرید.» زبان انگلیسی چیزی است که تمام عمرتان را صرف یادگیری‌اش می‌کنید؛ این امر ممکن است احمقانه باشد اما نه وقتی که به دردتان بخورد. گذشته از این در منطق استعمار و استعمارزدایی، زبان در حقیقت سلاحی است بسیار قدرتمند در مبارزه برای پس گرفتن آنچه مال شما بوده، و انگلیسی هم زبان استعمار است. آن چیزی نیست که بشود دست کم گرفتش، بلکه چیزی است که می‌شود مدعی شد به طور جدی می‎توان از آن به عنوان سلاحی موثر و ضد استعماری بهره برد.

در مصاحبه‎ای با روزنامه نیویورک تایمز در سال 1988 گفته‎ام «من خیلی زیاد ناراحتم از این که باید در اروپا یا آمریکا زندگی ‌کنم. ارتباط بین من و جامعه‎ای که درباره‎اش می‎نویسم خیلی نزدیک و همچنین لازم است.» شاید به نظرم رسید که گویی در خارج از نیجریه نمی‎توانم بنویسم و این واقعا حقیقت ندارد. فکر می‎کنم منظورم این است که کار کردن در نیجریه برایم مثل مواد مغذی است؛ نوعی تغذیه که نمی‎توانید در جاهای دیگر به دست آورید. اما این به این معنا نیست که نمی‎توانید بنویسید. شما می‎توانید کار کنید، همیشه می‎توانید از آن‎چه که در دسترس‏تان است استفاده کنید؛ چه آن خاطره، شنیده‎ها، اخبار و تخیل باشد یا نباشد. قصد دارم رمانی در آمریکا بنویسم و وقتی آن را نوشتم، شاید بتوانیم در مورد تاثیر نوشتن رمان در خارج از کشور گفت و گو کنیم و این غیر ممکن نیست.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: تهران امروز