تبیان، دستیار زندگی
روی کاغذ می نویسم بعد می روم سراغ کامپیوتر. زمان و مکان خیلی برایم مهم است معمولا شبها می نویسم.هرصدای کوتاهی می تواند خلوتم را به هم بزند و قصه ام را خراب کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا نمی توانم ننویسم؟


روی کاغذ می نویسم بعد می روم سراغ کامپیوتر. زمان و مکان خیلی برایم مهم است معمولا شبها می نویسم.هرصدای کوتاهی می تواند خلوتم را به هم بزند و قصه ام را خراب کند.


چرا نمی توانم ننویسم؟
عادت های نویسندگی نویسنده جنوبی، قباد آذرآیین از زبان خودش:

- فقط می توانم بگویم بدون نوشتن زنده نیستم....این که داستان با زحمت و صرف انرژی زیاد نوشته می شود و پس از خوانده شدن می رود گوشه ی کتابخانه( بخوان فراموش می شود)نمی تواند بهانه ای باشد برای این که نویسنده ننویسد...مثل این است که به مادری بگویی چرا می زایی؟ممکن است بچه ات برود زیر ماشین..

-نوشتن یک امر ارادی و خودخواسته نیست. نیاز است و اجبار. تو می توانی نوشتن موضوعی را که متاثرت کرده سالها به تاخیر بیندازی اما  - اگر نویسنده باشی -  نمی توانی برای همیشه از شرش راحت بشوی. فقط وقتی نقطه ی پایان را بر قصه ات می گذاری می توانی نفس راحتی بکشی.

-هرقصه ای، مضمون،قالب و تا حدودی زاویه دید خود را در هنگام نوشتن پیدا می کند و آن را به نویسنده می قبولاند.. من در هنگانم نوشتن فقط به قصه ام فکر می کنم..نویسنده مثل یک ماما است باید تمام هم و غم خود را مصروف نوزاد””قصه- بکند تا سالم به دنیا –روی کاغذ- بیاوردش.

-جایی گفته ام نوشتن بر اساس تکنیک و تئوری مثل حس مزاحم ریگ زیر دندان است. تکنیک باید در خدمت قصه باشد نه تحمیل شده بر آن...وقتی قصه ای می خوانیم نباید تکنیکش را حس کنیم.

نوشتن یک امر ارادی و خودخواسته نیست. نیاز است و اجبار. تو می توانی نوشتن موضوعی را که متاثرت کرده سالها به تاخیر بیندازی اما - اگر نویسنده باشی - نمی توانی برای همیشه از شرش راحت بشوی. فقط وقتی نقطه ی پایان را بر قصه ات می گذاری می توانی نفس راحتی بکشی.

-داستان های کوتاه را دستکم در یک روز می نویسم. البته حک و اصلاح یک قصه ممکن است روزها وقتم را بگیرد.

-رمان حساسیت و دقت بیشتری نسبت به داستان کوتاه می طلبد. باید محتاطانه با آن برخورد کرد. نمی توان زمان مشخصی برای اتمام یک رمان معین کرد.

-حساسیتی روی تعداد کلمات نوشته هایم ندارم. می نویسم تا وقتی که به خودم بگویم : خب، برای امروز کافیه.

-زاویه دید از عناصری است که پیش از نوشتن به آن فکر می کنم. معمولا بخشی از قصه را هر بار با زاویه دیدی متفاوت می نویسم هرکدام که بیشتر راضی ام کرد انتخابش می کنم.

-باز نویسی خیلی...خیلی.. برایم مهم است ؛ آن قدر بازنویسی می کنم که دیگر حس کنم قصه ام کم و کسری ندارد. هر نویسنده ای اولین منتقد قصه ی خویش است.

- روی کاغذ می نویسم بعد می روم سراغ کامپیوتر. زمان و مکان خیلی برایم مهم است معمولا شبها می نویسم.هرصدای کوتاهی می تواند خلوتم را به هم بزند و قصه ام را خراب کند.

*قباد آذرآیین سال 1337 در مسجد سلیمان به دنیا آمده است، از سال 57 كه نخستین اثر داستانی‌اش را منتشر كرد تاكنون می‌نویسد و تازگی‌ها هم اثر داستانی «عقرب‌ها را زنده بگیر» منتشر كرده است.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: سایت مرور، روزنامه اعتماد