تبیان، دستیار زندگی
«لعب‏» به معناى بازى قانونمندى است كه اطفال به منظور رسیدن به غرضى خیالى آن را انجام مى‏دهند. «لهو» به معناى هر عمل سرگرم كننده‏اى است كه انسان را از كارى مهم و حیاتى و وظیفه‏اى واجب باز بدارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امید پیشگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه کردی که آمدی بهشت؟/جزء بیست و هفتم


در ادامه سری مقالات «معارفی از قرآن کریم» در این قسمت به آیاتی از جزء بیست و هفتم قرآن کریم می پردازیم. هدف از این نوشتار طرح چند آیه و بیان گوشه ای از معارف قرآن است به این امید که جان به نور معنا و معنویتش منور کنیم و بیش از پیش کلام خدا را وارد زندگی کرده و آن را نقشه راه خود کنیم.


بهشت

فرزندانی که در بهشت کنار والدین خواهند بود

الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتهُْمْ ذُرِّیَّتهُُم بِإِیمَانٍ أَلحَْقْنَا بهِِمْ ذُرِّیَّتهَُمْ (21- طور)

كسانى كه ایمان آوردند و فرزندانشان [به نوعى‏] در ایمان از آنان پیروى كردند، فرزندانشان را [در بهشت‏] به آنان ملحق مى‏كنیم‏.

یک از نعمتهایی که خدا به بهشتیان داده و موجب سرور آنها می شود وعده ایست که در این آیه آمده است. خداوند متعال در مورد اهل بهشت می فرماید: ما از میان فرزندان مؤمنین، آنهایى را كه در ایمان به خدا به نوعى از ایشان پیروى كردند به آنها ملحق مى‏كنیم. و این كار را بدان جهت مى‏كند كه مومنین خشنود گشته؛ چشمشان روشن شود.(1) بی تردید این نیز خود یك نعمت بزرگ است كه انسان، فرزندان با ایمان و مورد علاقه‏اش را در بهشت در كنار خود ببیند، و از انس با آنها لذت برد.

کدام فرزندان  شخص مومن به او ملحق می شوند؟

در این الحاق تمام فرزندان با ایمان فرد مومن که به نحوی بهره ای از ایمان او برده و در آن مسیر حرکت کرده اند به او ملحق می شوند حتی فرزندانی که از نظر ایمان در مرتبه ای پایین تر قرار دارند.

در این لطفی که خداوند به مومن در بهشت می کند هم فرزندان بالغ دارای ایمان و هم فرزندان نابالغی که در حکم مومن هستند به او ملحق می شوند. (2)

چه کردی که آمدی به بهشت؟

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ یَتَسَاءَلُونَ(25)قَالُواْ إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فىِ أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ(26)فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ وَقَئنَا عَذَابَ السَّمُومِ(27)إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ  إِنَّهُ هُوَ الْبرَُّ الرَّحِیمُ(28- طور)

و بهشتیان به یكدیگر روى مى‏كنند از یکدیگر این سوال را می پرسند که در دنیا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت كشانیده است؟ در جواب می گویند: ما در دنیا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتیم‏ و خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب مرگبار حفظ كرد و چون او پروردگارى نیكوكار و مهربان بود ما همواره او را مى‏خواندیم‏.

در این آیات، بهشتیان به یکی از مهم ترین عوامل ورودشان به بهشت اشاره می کنند عاملی که به رغم اهمیت فوق العاده اش در رسیدن به سعادت دنیا و آخرت گاه مورد غفلت جدی قرار می گیرد.

ما در دنیا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتیم؛ یعنی هم آنان را دوست ‏داشتیم و به سعادت و نجاتشان از مهلکه ها و ضلالت‏ها عنایت داشتیم و هم از اینكه مبادا گرفتار انحراف و تباهی شوند مى‏ترسیدیم؛ به همین منظور به بهترین وجهى با آنان معاشرت مى‏كردیم و از نصیحت و دعوت ایشان به سوى حق چیزی کم نمی گذاشتیم

در این آیات که گزارشی از حال خوش و گفتگوهای شیرین بهشتیان است اهل بهشت از حال و احوال دنیای یکدیگر می پرسند و اینکه در دنیا چه حالى داشته و چه عملى آنها را به سوى بهشت و نعیم الهى كشانده است؟ که در جواب می گویند: «ما نسبت به خانواده مان مشفق بودیم»

«اشفاق» به معناى توجه ای آمیخته با ترس است؛ چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد هم محبت دارد و هم مى‏ترسد كه مبادا دامنگیر او شود. این كلمه هر وقت با حرف «مِن» بیاید معناى ترس در آن بیشتر از محبت است و هرگاه که با حرف «فى» همراه شود مانند همین آیه معناى توجه و محبت در آن بیشتر از معنای ترس به ذهن مى‏رسد. پس معناى آیه چنین مى‏شود:

ما در دنیا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتیم؛ یعنی هم آنان را دوست ‏داشتیم و به سعادت و نجاتشان از مهلکه ها و ضلالت‏ها عنایت داشتیم و هم از اینكه مبادا گرفتار انحراف و تباهی شوند مى‏ترسیدیم؛ به همین منظور به بهترین وجهى با آنان معاشرت مى‏كردیم و از نصیحت و دعوت ایشان به سوى حق چیزی کم نمی گذاشتیم.(3)

از چنین کسانی دوری کن!

فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلىَ‏ عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَوةَ الدُّنْیَا(29- نجم)

از كسانى كه از یاد ما روى گردانده‏اند و جز زندگى دنیا را نخواسته‏اند، روى بگردان.

قرآن

با توجه به آیه قبل و بعد از این آیه دستوری که آیه می دهد این است: این مشركین‏ چون از ذكر ما رویگردان شده و تنها همّ و غمشان زندگى دنیا است و بس؛ علم را رها كرده دنبال ظن را گرفته‏اند و تابع هواى نفس خویش شده اند؛ بنابراین تحلیل، اینها از علوم وحیانی و هدایت بی بهره اند و تنها بهره‏ ایشان از علم؛ منحصر به مسائل مادى دنیوى است، و چون چنین است تو نیز از آنان اعراض كن، براى اینكه ایشان گمراهند.(4)

منظور از ذکر در این آیه چیست؟

منظور از «ذكر» در این آیه، یا «قرآن» است كه پیروان حق را به سوى آن هدایت نموده و با ادله قاطع و روشن كه جاى تردید در آنها نیست انسان را به سوى سعادت آخرت كه وراى دنیا است ارشاد مى‏نماید و یا مراد از آن، «یاد خدا» است كه در مقابل غفلت قرار می گیرد و اگر فرموده که از چنین كسى باید اعراض كرد براى لین است که یاد خدا به نحوى كه شایسته ذات متعالیه او باشد؛ یعنى یاد خدا به اسماء و صفاتش، بشر را به سوى حقایقى علمى درباره مبدأ و معاد هدایت مى‏كند كه هیچ جاى تردید در آن باقى نمى‏گذارد.(5)

طهارت روح، شرط ورود به باطن قرآن

إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِیمٌ(77)فىِ كِتَابٍ مَّكْنُونٍ(78)لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ(79- واقعه)

یقیناً این قرآن، قرآنى است ارجمند و باارزش [كه‏] در كتابى مصون از هر گونه تحریف و دگرگونى [به نام لوح محفوظ جاى دارد.] جز پاك شدگان به آن دسترسى ندارند.

و منظور از «مطهرون» هم كسانى هستند كه خداوند متعال دلهایشان را از هر رجس و پلیدى پاك كرده است. پس مطهرون عبارتند از كسانى كه خداى تعالى دلهایشان را پاك كرده که برترین و بارزترین مصداقشان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند

در این آیات خداوند متعال ابتدا قرآن را به کریم بودن توصیف کرده و می ستاید. قرآن به طور مطلق كریم و محترم است؛ هم از آن جهت که نزد خداوند كریم است و هم بدین جهت كه صفاتى پسندیده دارد و هم به این جهت كه سود رسان براى خلق است‏.

در آیه بعد مى‏فرماید: قرآن محفوظ و مصون از هر گونه تبدیل و دگرگونى است؛ چون در كتابى است كه آن «لوح محفوظ»(6) است.

جمله «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» هم می تواند صفت كتاب مكنون و لوح محفوظ باشد و هم می تواند صفت سومى براى قرآن باشد که در این صورت حکم به ممنوعیت مس قرآن، بدون طهارت و وضو می شود. هر چند این حکم حق است و با سایر ادله فقهی ثابت می شود اما چون در اینجا سخن از تجلیل و بزرگداشت قرآن است پس منظور از مس قرآن نمی تواند دست كشیدن به خطوط آن باشد؛ بلكه منظور از تماس با قرآن، علم به معارف آن است كه جز پاكان خلق، كسى به معارف آن عالم نمى‏شود؛ چون فرموده: قرآن در كتابى مكنون و پنهان است.

و منظور از «مطهرون» هم كسانى هستند كه خداوند متعال دلهایشان را از هر رجس و پلیدى پاك كرده است. پس مطهرون عبارتند از كسانى كه خداى تعالى دلهایشان را پاك كرده که برترین و بارزترین مصداقشان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند که قرآن بر طهارتشان گواهی داده و می فرماید: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً(7)».(8)

«لعب‏» به معناى بازى قانونمندى است كه اطفال به منظور رسیدن به غرضى خیالى آن را انجام مى‏دهند. «لهو» به معناى هر عمل سرگرم كننده‏اى است كه انسان را از كارى مهم و حیاتى و وظیفه‏اى واجب باز بدارد

مراحل پنجگانه زندگی دنیایی

إعْلَمُواْ أَنَّمَا الحَْیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لهَْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَكُمْ وَ تَكاَثُرٌ فىِ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ  كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعجَْبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثمُ‏َّ یهَِیجُ فَترََاهُ مُصْفَرًّا ثمُ‏َّ یَكُونُ حُطَامًا وَ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الحَْیَوةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ(20- حدید)

بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى‏برد، سپس خشك مى‏شود بگونه‏اى كه آن را زردرنگ مى‏بینى سپس تبدیل به كاه مى‏شود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى و (به هر حال) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست.

«لعب‏» به معناى بازى قانونمندى است كه اطفال به منظور رسیدن به غرضى خیالى آن را انجام مى‏دهند. «لهو» به معناى هر عمل سرگرم كننده‏اى است كه انسان را از كارى مهم و حیاتى و وظیفه‏اى واجب باز بدارد. «زینت» عبارت از آن است كه چیز مرغوبى را ضمیمه چیز دیگرى كنى تا مردم به خاطر زیبایی این مجذوب آن شوند. «تفاخر» به معناى مباهات كردن به حسب و نسب است و «تكاثر در اموال و اولاد» به این معنا است كه شخصى به دیگرى فخر بفروشد كه من مال و فرزند بیشترى دارم.(9)

گاهی بعضى از انسانها شخصیتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف می گردد و تا پیرى در فكر بازى و سرگرمى و معركه گیرى هستند و یا در دوران تجمل پرستى متوقف می گردد و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زینتى است؛ اینها در حقیقت كودكانى هستند در سن كهولت و پیرانى هستند با روحیه كودك

بعد از ذکر این مراحل که بر زندگی دنیایی حاکم است، حقیقت زندگى دنیا را كه انسان فریب خورده دل به آن مى‏بندد، و چیزى نمى‏گذرد كه به حكم اجبار همه را از كف مى‏دهد، با مثالى که بیانگر فریبندگی ظاهری دنیاست تشریح و بیان مى‏كند.

از نکات قابل توجه در این آیه

1. شیخ بهایی(ره) این خصلتهای پنجگانه را ناظر به مراحل زندگی دنیایی و مرتبت به هم می داند:(10) نخست، دوران كودكى است كه زندگى او غرق در لعب و بازیست. سپس مرحله نوجوانى فرا مى‏رسد و سرگرمى جاى بازى را مى‏گیرد.

زندگی دنیوی

مرحله سوم، مرحله جوانى و عشق و تجمل پرستى است. از این مرحله كه بگذرد مرحله چهارم فرا مى‏رسد و احساس كسب مقام و فخر در انسان زنده مى‏شود و سرانجام به مرحله پنجم مى‏رسد و در این مرحله به فكر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت مى‏افتد.

2. گاهی بعضى از انسانها شخصیتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف می گردد و تا پیرى در فكر بازى و سرگرمى و معركه گیرى هستند و یا در دوران تجمل پرستى متوقف می گردد و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زینتى است؛ اینها در حقیقت كودكانى هستند در سن كهولت و پیرانى هستند با روحیه كودك!(11)

3. البته کسانی که تحت رهنمودهای قرآن و عترت علیهم السلام خود را تربیت کرده باشند، فریب عشوه گری دنیا را نخورده و این مراحل دنیایی نمی تواند آنها را از هدف والایی که به دنبال آنند باز دارد.(12)

پی نوشت ها:

(1) المیزان ج19 ص13

(2) المیزان ج19 ص12 ؛ اما تفسیر نمونه، الحاق غیر بالغین را تنها به دلیل احترام پدران بهشتی صحیح می داند و ملاک ایمان را در مورد آنها نمی پذیرد. ج22 ص429

(3) ر.ک به المیزان ج19 ص15

(4) ر.ک به المیزان ج19 ص41

(5)  همان

(6) بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظ(بروج 21-22)

(7) آیه 33 سوره احزاب

(8) ر. ک به المیزان ج19 ص137

(9) المیزان ج19 ص164

(10)به نقل از المیزان، همان

(11) نمونه ج23 ص352

(12) رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّكاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37- نور)

امید پیشگر

بخش قرآن تبیان