تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به نمایش خرده خانوم نوشته اصغر عبداللهی و کار کیومرث پوراحمد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سینماگر سراغ تئاتر می رود


نگاهی به نمایش خرده خانوم نوشته اصغر عبداللهی و کار کیومرث پوراحمد


وقتی کارگردان تماشاچی می شود
کیومرث پوراحمد پس از 30 سال کارگردانی در سینما به تئاتر آمده و اینک چند روزی است که از اجرای نمایش "خرده خانوم" به کارگردانی او در ایرانشهر می‌گذرد. نمایشی در فضای دوران قاجار با متنی از اصغر عبدللهی که گویا چندان هم دراماتیک نیست و به قول پواحمد دلی است!

کارگردان خرده خانوم با کمترین اصراری بر روی تحلیل‌های کلان و حتی تحلیل‌های فرمیک و بدون بررسی دلایلش از آمدنش به تئاتر تنها به ابراز علاقه خود برای تجربه تئاتر اکتفا می‌کند و آشکار است که کمتر بر تفاوت‌های سینما و تئاتر و زوایای مختلف آن دقیق شده است. به نظر می رسد نفس تجربه کردن و اجرای هیجان انگیز یک تئاتر برای پوراحمد کافی بوده و او در پی هیچ چیز دیگری جز اجرای یک تئاتر نبوده است. او تنها در میان سال‌ها کار سینمایی و کارنامه‌ای نسبتاً موفق در آن به دنبال تجربه تئاتر بوده که چندان هم ساده و راحت برایش نگذشته است. نمایش خرده خانوم یک نمایش سیاه­بازی امروزی است نمایش سیاه­بازی است چون در آن مقابله ارباب و رعیت را خواهیم دید. به گونه­ای در آن انتقاد از نظام فئودالی وجود دارد که در آن دارا و ندار مقابل هم قرار می­گیرند. در آن انتقاد اجتماعی، دفاع از توده­های مردمی، زبان نیشدار، طعنه­آمیز و کنایی وجود دارد. البته با این تفاوت عمده که در تمام نمایش­های سیاه­بازی، شخص سیاه یا مبارک را یک مرد بازی می­کند اما در خرده­خانوم این نقش بر عهده­ی یک زن به نام دده­خانوم است که گلاب آدینه عهده­دار این نقش است. دده­خانوم با شلیک گلوله به تن ناصرالدین شاه و قتل او، چاره­ای جزء فراری شدن از کاخ شاهی را ندارد. او که یک عمر کنیز درباری بوده است حالا باید به بیرون برود و سرنوشت­اش را طور دیگری رقم بزند. تا دچار سرنوشت شوم زنان و سوگلی­یان حرم­سرا نخواهد شد.

دده­خانوم با شلیک گلوله به تن ناصرالدین شاه و قتل او، چاره­ای جزء فراری شدن از کاخ شاهی را ندارد. او که یک عمر کنیز درباری بوده است حالا باید به بیرون برود و سرنوشت­اش را طور دیگری رقم بزند. تا دچار سرنوشت شوم زنان و سوگلی­یان حرم­سرا نخواهد شد.

همین خود نکته­ی بایسته­ای است که اعتبار متن و اجرا را تضمین خواهد کرد؛ زن­بارگی و ظلم به زنان که از سوی پادشاهان ایرانی همواره وجود داشته است. نمایش نوین بودن خود را بیش­تر مدیون جابه­جایی نقش سیاه دارد. یعنی این سنت نمایشی با عوض شدن یک سیاه زن شکسته می­شود. اگر در متون سیاه­بازی بیش­تر وضعیت مردان و رعیت مرد به گونه­ای انتقادی به نمایش درمی­آید؛ در خرده خانوم وضعیت اسفبار زنان جامعه و بلاتکلیفی آنان پس از سرنگونی و سقوط پادشاهان به نقد کشیده می­شود. البته این مصیبت نه در تقابل با شاه که در تقابل با یک رجل درباری به نمایش درمی­آید. به هر جهت هدف انتقاد از هوس­رانی مردان است که این هم خود تا روزگار ما همچنان برقرار بوده و همچنان قابل انتقاد است.

وقتی کارگردان تماشاچی می شود

نمایش با صحنه خالی که در ته صحنه چند پاروان رنگ­آمیزی شده قرار گرفته است، تعریف لحظه­ای خود از محیط را ارائه خواهد کرد. جریان بازی هم باید در جهت همین ایجاد فضاهای شادی­آوری و کمدی پیش می­رفت. هرجا هم که چنین نکته­ای رعایت شده است، اجرا موفق­تر می­نماید. البته کلیت اجرا چنین نکته­ای را اصل و اساس قرار داده است اما هستند بازیگران و یا لحظاتی از بازی که به چنین نکته­ای کم­تر دامن می­زنند.

بقیه بازیگران در حد و اندازه خود شکوفنده و بالنده­اند اما گلاب آدینه یکه­تاز میدان است. او دانسته که باید حضورش مرکز ثقل تمام توجهات قرار بگیرد و قرار هم گرفته است. خانم آ‌دینه همیشه سبك بازی محوری و ابزوردی در كار خویش دارد و می‌تواند فاصله‌ای ذهنی بین خود و مخاطب قرار دهد تا لحظه‌ای ذهن مخاطب بایكوت در نمایش بماند و مخاطب را به فكر متن و مفهوم كار وا دارد و به یكباره با از میان برداشتن این فاصله ذهنی مخاطب را به سوی ادامه نمایش رهنمون سازد و این سبك در همه بازی‌های خانم آدینه نمایان است. نوع لباسی كه برای پرداخت وجه "دده" با بازی خانوم آدینه تعیین شده با توجه به طرز پوشش آن زمان است كه لباس‌های زنانه معمولا دو تكه و بلند كه زیر هر تكه یراق و آستر فراوان وجود داشته است تا از نگاه نامحرمان مصون بمانند و چادر و روبنده كه خود حجابی كامل و مجزاست از لباس‌های زنان آن زمان بوده است بازی سارا توكلی، بازی محوری در نمایش است و به عبارتی مركزیت داستان نمایش با توكلی است اما آدینه قطب نمایش است و توكلی بدون در كنار داشتن آدینه نمی‌تواند معنای كار خود را به تماشاگر بفهماند و این را به عینه در بازی‌ خود به تصویر كشیده است حتی در بیان دیالوگ نیز تپق می‌زند و این در ایفاگری نقش مكمل وی تاثیرگذاری نامناسبی در كار خود دارد.

وقتی کارگردان تماشاچی می شود

میرزا عبدالله فردی تحصیلكرده و با سواد است كه در آ‌رزوی سقوط حكومت فئودالیستی ایران زمان قاجاریه به دنبال زندگی آرام خویش است كه در انتهای قصه با خرده خانوم ازدواج می‌كند و خرده خانوم می‌شود خانوم سرتیپ از بزرگان دول قاجاریه كه فردی خشك و جدی است و در داستان همیشه نان به نرخ روز می‌خورد و همیشه در هراس از سقوط حكومت قاجار است كه مبادا سراغ وی بیایند و اموال چپو شده قاجار را كه بخش اعظمی از آن اموال را سرتیپ به یغما برده مطالبه كنند. مرگ ناصرالدین شاه بارها به نمایش درآمده اما در خرده­خانوم به شکل کمدی جلوه­ی تاثیرگذارانه­تری به خود گرفته است.   همین خود عامل اصلی پیش­برندگی اجراست. یعنی تماشاگر حوصله می­کند که یک بار دست­کم نمایش را ببیند. حالا او که با مفهوم موجود نیز ارتباط بیش­تری گرفته باشد، در می­یابد که خرده­خانوم یک نمایش الهام گرفته از تاریخ و در خور تامل است.

فرآوری: بابک طالقانی

بخش سینما و تلویزیون تبیان