تبیان، دستیار زندگی
داستان‌نویسی مثل اسبی است که نمی‌‎دانید اینجاست اما اگر بر پشت آن بپرید چیزی در زیرتان شروع به حرکت و تاخت و تاز می‌‎کند. وقتی که شروع می‌کنید به نوشتن داستان، واقعاً به جهان خیالی و جالبی وارد می‌‎شوید؛ بنابراین گمان می‌‎کنم آرزو داشتم داستان‏نویس شوم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسب داستان‌نویسی جان آپدایک


داستان‌نویسی مثل اسبی است که نمی‌‎دانید اینجاست اما اگر بر پشت آن بپرید چیزی در زیرتان شروع به حرکت و تاخت و تاز می‌‎کند. وقتی که شروع می‌کنید به نوشتن داستان، واقعاً به جهان خیالی و جالبی وارد می‌‎شوید؛ بنابراین گمان می‌‎کنم آرزو داشتم داستان‏نویس شوم.


اسب داستان‌نویسی جان آپدایک

جان آپدایک از نویسندگان مطرح آمریکایی است که توانسته دوبار جایزه معتبر پولیتزر و نیز دوبار جایزه ملی کتاب آمریکا را از آن خود کند. وی بیش از پنجاه عنوان کتاب در زمینه‌های رمان، داستان کوتاه، شعر، نقد، کتاب کودک و نمایشنامه منتشر کرده‌ است که برخی از آن‌ها در ایران ترجمه و منتشر شده ‌است که از جمله می‌توان به کتاب «فرار کن خرگوش» با ترجمه سهیل سُمّی اشاره کرد. آنچه می‌خوانید سخنان آپدایک از بخشی از گفت‌وگویی است که با این نویسنده در شیکاگو انجام گرفته‌ است. آپدایک در 27 ژانویه 2009 در گذشت.

نوشتن و نویسنده بودن

مادرم رویای نویسنده شدن را در سر می‌پروراند و من همیشه تایپ کردن او را در اتاق‌نشیمن می‌دیدم. علاقه واقعی‏ام - عشق حقیقی من- هنر‌های تجسمی بود؛ یعنی هنری که در آن موفق‌تر بودم و کارم را با آن شروع کرده بودم. مادرم متوجه شد که درس‌های طراحی و نقاشی را خوب فرا گرفته‌ام. من به ‌هاروارد رفتم، در حالی که هنوز خودم را به عنوان کاریکاتوریست با استعداد به حساب می‌آوردم. کارم را در مجله «هاروارد لمپون» نه به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان یک کاریکاتوریست شروع کردم؛ اگر چه نوشتن یکی از علاقه‌های اصلی من بود.

داستان‌نویسی مثل اسبی است که نمی‌‎دانید اینجاست اما اگر بر پشت آن بپرید چیزی در زیرتان شروع به حرکت و تاخت و تاز می‌‎کند. وقتی که شروع می‌کنید به نوشتن داستان، واقعاً به جهان خیالی و جالبی وارد می‌‎شوید؛ بنابراین گمان می‌‎کنم آرزو داشتم داستان‏نویس شوم. خودم را برای شکست و عدم مقبولیت آماده کرده بودم چراکه به آن‎چه برای مادرم اتفاق افتاده بود آگاه بودم. به خودم پنج سال فرصت دادم که اگر نتوانستم در طی این سال‌ها چیزی چاپ کنم، می‌‎فهمم که از استعداد نویسندگی بی‌بهره‌ام. اما به هر صورت نوشتنم به نتیجه رسید و تا حدی آن‌ها را راحت چاپ کردم.

اولین آرزویم این بود که طنز‌پرداز بشوم مثل توربر و بنچلی و‌ای بی‌وایت، مردم را بخندانم. فکر می‌‎کردم که این کاردرستی است چون خندیدن چیزی بود که جامعه تا حدی از آن احساس محرومیت می‌کرد. به هر حال، کتاب‎های زیادی خواندم. همچنین به خاطر می‌‎آورم که عادت داشتم روی مبلی قدیمی با یک جعبه کشمش دراز بکشم و خودم را ملزم کنم دو کتاب در بعد از ظهر بخواندم.

در حقیقت، زمان نوجوانی‎ به مجلات زرد چند شعر فروختم. یادم هست یکی از شعر‌ها این بود «پسری که باعث صدای جیرجیر تخته سیاه می‌‎شود» که درباره پسری بدجنسی بود که عمدا صدای جیرجیر گچ را در می‌‏آورد. برای آن شعر شاید 5 یا 10 دلار پول دریافت کردم، اما امیدوار بودم که کارم در مجله نیویورکر هم چاپ ‎شود؛ جایی که وقتی 11 یا 12 ساله بودم اسمی درکرده بود.

تمایلی به نصیحت کردن نویسندگان جوان ندارم چرا که معتقدم هر چه گفته شود فایده ندارد. این مثل موسیقیدان یا هنرمند شدن نیست که یک سری مهارت‏‌ها باید کسب شود. بعضی وقت‎‌ها نویسندگان نیاز به هیچ آموزشی ندارند و بعضی از نویسندگان آماتور بهتر از آنهایی که دکترای نویسندگی خلاق دارند کار می‌کنند.

یک قاعده کلی و معروف درباره نویسندگی هست؛ «درباره چیزی که می‌دانید بنویسید» همیشه آن چیزهایی را که با چشمانم می‌‎بینم و می‌‏فهمم بیان کرده‎ و فرا‌تر از آن نرفته‎ام. سعی کرده‏ام به همین شیوه ادامه دهم تا از طبقه متوسط آمریکایی چیزهای بیشتری بفهمم.

چند نویسنده معاصر هستند که سعی می‌‎کنم که کار‌هایشان را وفادارانه دنبال کنم؛ مثل آنی تایلر که کارش را از وقتی که خیلی جوان بود، یعنی قبل از اینکه کتابش پرفروش‎ شود می‌خواندم. یقینا فیلیپ راث نویسنده‎ عجیبی است، او لیبرال‌تر از آنی است که فکرش را بکنید. موریل اسپارک و آیریس مورداک از نویسندگان انگلیسی بودند که سعی کردم از آن‌ها عقب نباشم.

تمایلی به نصیحت کردن نویسندگان جوان ندارم چرا که معتقدم هر چه گفته شود فایده ندارد. این مثل موسیقیدان یا هنرمند شدن نیست که یک سری مهارت‏‌ها باید کسب شود. بعضی وقت‎‌ها نویسندگان نیاز به هیچ آموزشی ندارند و بعضی از نویسندگان آماتور بهتر از آنهایی که دکترای نویسندگی خلاق دارند کار می‌کنند. در حال حاضر کالج‎‌ها تمایل زیادی به آموزش دارند و دوره کامل کلاس‏های نویسندگی خلاق را ارائه می‌‎دهند. اگر چه زمانی که دانشجو بودم دوره‏ نویسندگی گذراندم، اما در مورد ارزش گذراندن دوره نویسندگی کمی تردید دارم. فکر می‌‎کنم که شاید آنچه را که نویسندگان جوان از دست داده‎اند مفهوم نویسندگی به عنوان یک حرفه است. وقتی جوان بودم، نویسندگی هنوز هم یک حرفه محسوب می‌‎شد.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: تهران امروز