وام گرفتن عطار من نگاه تازهای به داستان شیخ صنعان «منطقالطیر» دارم و میتوان ثابت کنم که این داستان ریشه در عرفان گنوستیک دارد. دیباچهی مثنوی و داستان شیخ صنعان، دقیقا تمثیلات گنوستیک است و ریشه در عرفان باستانی ما دارد. درونمایهی این داستان، تم خواب و فراموشی است.
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور*:
وام گرفتن عطار از متون کهن سریانی و باستانی
یکی از مواردی که در بررسی آثار عطار کمتر به آن توجه شده است، مسالهی آب سرشت بودن کیهان و جهان در دستگاه فکری عطار است. او در دیباچهی «منطق الطیر» میگوید: «عرش را بر آب بنیاد او نهاد/ خاکیان را عمر بر باد او نهاد؛ عرش بر آب است و عالم بر هواست/ بگذر از آب و هوا جمله خداست». این سخن عطار، به تمامی در «بندهش» که متنی به زبان پهلوی از دورهی ساسانی است، آمده است. اما پرسش اینجاست که عطار از چه راهی به این مضمون دست پیدا کرده است؟ به گمان من، به احتمال بسیار عطار تمثیلات باستانی خود را از متون کهن سریانی گرفته است.عطار در سه اثر برجستهی خود، «منطقالطیر»، «مصیبتنامه» و «الهینامه» بارها نام «دیو» را میآورد و آن را به جای واژههای «شیطان» و«ابلیس» به کار میبرد. این واژه را عطار از ادبیات ایران باستان گرفته است. من ۳۰ تا ۴۰ واژهی پهلوی اشکانی در منظومههای عطار یافتهام. روشن است که چرا عطار از آن واژهها استفاده کرده؛ چون او خراسانی است و زبان خراسان در دوران باستان، پهلوی بوده است.
مضامین ایران باستانی عطار
یک مضمون دیگر که در «منطقالطیر» عطار به کار رفته است، «فره ایزدی» است. «فره» بخشش ایزدی و آسمانی است که از جانب خداوند به برگزیدگان اعطا میشود. فره با «فروهر» متفاوت است. فروهر نوعی روان است که همهی موجودات آن را دارند. یا به سخن دیگر، گونهای روح باطنی و مینوی سرشت انسان است. واژهی «فره» در آثار عطار آمده است. از جمله در این بیت: «این همه آثار صنع از فر اوست/ جمله انمودار نقش پر اوست». همین واژهی «انمودار» نیز یک واژهی پهلوی است.یک واژهی ایران باستانی که در آثار عطار آمده است، «ققنوس» است. ققنوس پرندهای اساطیری است و ریشه در اساطیر یونان دارد. این که چگونه این واژه به آثار عطار راه یافته است، باید کاویده شود. به گمان من از طریق ترجمههای سریانی آسیای صغیر، عطار این واژه را شناخته است. بسیاری دیگر از مضامین عرفانی ما از راه آسیای صغیر آمده است. آسیای صغیر در زمان ساسانیان، جزئی از ایران بود. البته عطار اشاره میکند که ققنوس از هندوستان است، که نظر جالب و قابل توجهی است: «هست قُقنس طرفه مرغی دلستان/ موضع این مرغ در هندوستان».عطار آنجایی که از هفت مرحلهی سلوک یاد میکند و از بقای بعد از فنا سخن میگوید، داستان ققنوس را میآورد. ققنوس در خود فانی میشود تا جوجه ققنوس که بقای اوست، پدید آید و زندگی معنویش را آغاز کند: «آتشی بیرون جهد از بال او/ بعد از آن آتش بگردد حال او؛ زود در هیزم فتد آتش همی/ پس بسوزد هیزمش خوش خوش همی».
یک مضمون دیگر که در «منطقالطیر» عطار به کار رفته است، «فره ایزدی» است. «فره» بخشش ایزدی و آسمانی است که از جانب خداوند به برگزیدگان اعطا میشود.
سیمرغ اساطیری در آثار عطار
مضمون دیگری که عطار از ایران باستان میگیرد و به کار میبرد، «سیمرغ» است. سیمرغ یک مرغ اساطیری است که در فرهنگ ایران زاده و پرورده شده است. سیمرغ یک واژهی اوستایی است و هیچ ارتباطی به عدد 30 ندارد اما عطار با خلاقیت خود، عدد «سی» را با سیمرغ اساطیری قیاس میکند و به تمثیل زیبایی میرسد که به نظر من یک شاهکار است. سیمرغ در دورهی ساسانی، «سین مور» گفته میشد. «مور» همان «مرغ» است و «سین» نام یک فرزانهی اوستایی است که نام او از «سئنه» گرفته شده است. در «فروردین یشت» فروهر «سئنه» ستوده شده است. هم معنی فرزانه میدهد و هم به معنی نوعی پرندهی شکاری است.
هر چند نمیدانیم که چگونه پرندهای بوده است. این مرغ، شگفتآورتر از ققنوس است. عطار از این اسطورههای باستانی آگاهی داشته است.سیمرغ از هر سو چهار بال رنگارنگ دارد. منقار او بسیار بزرگ است و شگفتتر از همه آن که به چهرهی آدمی است. طبق روایات اساطیری، سیمرغ پس از ۳۰۰ سال تخم میگذارد و بعد از ۲۵ سال جوجهی او سر برمیآورد. این نیز گفتنی است که درخت هروسپ تخمک را درخت طوبی هم گفتهاند. بر پایهی روایات اسلامی، مرغ «عنقا» بر درخت طوبی مسکن دارد.
ریشههای عرفانی داستان شیخ صنعان «منطقالطیر»
من نگاه تازهای به داستان شیخ صنعان «منطقالطیر» دارم و میتوان ثابت کنم که این داستان ریشه در عرفان گنوستیک دارد. دیباچهی مثنوی و داستان شیخ صنعان، دقیقا تمثیلات گنوستیک است و ریشه در عرفان باستانی ما دارد. درونمایهی این داستان، تم خواب و فراموشی است. داستان نیز با خواب دیدن آغاز میشود. شیخ صنعان در تمام داستان در خواب و فراموشی به سر میبرد. این نکته هم در عرفان مسیحی و هم در عرفان گنوستیک ریشه دارد. عطار آشکارا میگوید: «گر چه خود را قدوهی اصحاب دید/ چند شب بر هم چنان در خواب دید؛ کز حرم در رومش افتادی مقام/ سجده میکردی بتی را بر دوام». روم در اصطلاحات صوفیه یعنی سرزمین فراموشی. شیخ صنعان با دیدن دختر ترسا به خواب فراموشی میرود و گم میشود. بدین گونه خودآگاهی او از بین میرود. صنعان به خواب میرود تا بیدار شود و عارف و شناسا و آگاه شود. در عرفان مانوی هم ایزدی به نام «هرمزد بغ» داریم که در دنیای ظلمت بیهوش میشود و «مهر ایزد» او را بیدار میکند.
حکایتهای اخلاقی عطار با بهرهگیری از مضامین ایران باستان
عطار در آثار خود از نامهای ایران باستان و شاهنامهای استفاده میکند تا آراء خود را بیان کند. در واقع، عطار از مضامین ایران باستان برداشتهای عرفانی میکند و چندان در پی آن نیست که ریشههای باستانی آن را جستجو کند. برخلاف سهروردی که کاملا تحت تاثیر ایران باستان است، عطار تنها میخواهد درونمایهها را بگیرد و از آنها حکایتهای اخلاقی بسازد.
عطار در آثار خود از نامهای ایران باستان و شاهنامهای استفاده میکند تا آراء خود را بیان کند. در واقع، عطار از مضامین ایران باستان برداشتهای عرفانی میکند و چندان در پی آن نیست که ریشههای باستانی آن را جستجو کند.
آنچه من میخواهم بر آن تاکید کنم، تاثیرات حکمت هرمسی بر اندیشههای عطار است. این موضوع مهمی است که کمتر بدان پرداخته شده است. حکمت هرمسی ریشه در دوران باستان دارد و عطار تحت تاثیر چنین مشربی بوده است. عطار بر مضمون «تجلی» تاکید میکند. این نشان میدهد که او فکر هرمسی داشته است؛ چون «تجلی» یکی از مضامین مهم هرمسیان است. حتی حافظ، آنجایی که میگوید: «در ازل پرتو حُسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»، در حقیقت یک مضمون هرمسی را بیان میکند. اکنون باید دید که «هرمس» کیست و اندیشهی هرمسی چیست؟
بازتاب اندیشههای «هرمسی» در آثار عطار
«هرمس» در اصل یکی از حکمای مصری بوده است که شخصیت اسطورهای پیدا میکند. نوشتههایی به او منسوب است که به آن «هرمتیکا» میگویند. یونانیان این حکیم فرزانهی مصری را با «هرمس» یکی گرفتهاند و او را خدای ارواح درگذشتگان دانستهاند. به همین دلیل است که این شخصیت تاریخی هالهای اساطیری به خود گرفته است. در قرنهای دوم و سوم میلادی آثار هرمسی گردآوری میشود و بعدها مسلمانان تحت تاثیر آن قرار میگیرند. فهرست مضامینی هرمس افزون بر مفهوم «تجلی»، چنین است: دیدار بیواسطه، نورالانوار (که اصطلاحی هرمسی است و هرمس میگفت که نورالانوار را دیده است)، کشفالشهود، اشراق، وحدت وجود. اینها جزو مباحث مهم هرمسی است. اتفاقا در «مصیبت نامه» عطار بسیاری از این بُن مایهها را میتوان دید. وقتی عطار میگوید: «در تجلی جمالت آرزوست/ پای تا سر دیده شو در پیش دوست» همان مضمون «دیدار بیواسطه» را بیان میکند.
میدانیم که عطار به مجدالدین بغدادی ارادت بسیار داشت. اندیشههای مجدالدین نیز هرمسی است. چون او خود را به نجمالدین کبری وصل میکرد. تاثیر آراء هرمسی بر نجمالدین کبری آشکار است. یکی از هم عصران عطار، به نام بابا افضل کاشانی هم کتابهای هرمسی را ترجمه کرده است. پس در قرن ششم، آراء هرمسی کاملا شناخته شده بوده است. شهرستانی هم در کتاب «ملل و نحل» از هرمسیان یاد کرده است. با این حساب میتوان گفت که تاریخ کهن تحت تاثیر احوال هرمسی بوده است.
اشارههای دیگر عطار به ایران باستان
عطار از چهرههای ایران باستان، مانند: جمشید و آرش کمانگیر و رستم و زال نام میبرد و حکایتهایی از آنها میآورد. او هر جا بخواهد که به پیر اشاره کند، زال را مثال میزند. زال نماد خرد است و صرفا یک شخصیت زمینی نیست و چهرهای ماوراءالطبیعی دارد. عطار چنین درونمایههایی را میگیرد و از آنها حکایتهایی اخلاقی میسازد. دو حکایت هم در «مصیبت نامه» هست که دربارهی انوشیروان است.
«الهی نامه» هم که از آثار شاخص عطار است، مضامین ایران باستانی دارد. در این کتاب دربارهی کیخسرو حکایتهایی آمده و گفته شده است که مانند جمشید، جام جهانبین است. این در حقیقت یک جام اساطیری است که بُعد عرفانی یافته است و در نزد عرفا ابزار کشف و شهود است. تمام هفت اقلیم را در اینجام میشد دید. کیخسرو همه چیز را در آنجام میدید، جز خود جام را. عطار این معنا را میگیرد و از آن یک مضمون عرفانی میسازد. میدانیم که در روایات ایران باستان، کیخسرو جاودان است. عطار از چنین سخنی برداشتی عارفانه میکند و میگوید با فنا شدن در حق، میتوان به جاودانگی رسید. حکایت بزرگمهر حکیم هم در «الهی نامه» عطار آمده است و از سرگذشت او، و هم چنین سرگذشت اردشیر و اسکندر، نتیجه گیریهای اخلاقی شده است.
*دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، نویسنده و اسطورهشناس، استاد دانشگاه شهید بهشتی در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی است. او همچنین از سال 2004 تا 2006، استاد دانشگاه مطالعات بین المللی شانگهای بودهاست.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منابع: شهر کتاب، ویکی پدیا