تبیان، دستیار زندگی
گلدون شکسته (2) عبدالرضا رضایی نیا یاد اون دلای عاشق، یاد اون صفا بخیر! یاد اون همه شقایق، توی جبهه‌ها بخیر! اونجا ها دغل. مغل، دوز و کلک روا نبود جز زرنگی تو شهادت، تو مرام ما نبود چشمه مون، آینه مون، ظرفامونم یکی بودن دلا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترانه بارون (5) : آدما عوض شدن یا عوضی؟!


گلدون شکسته (2)

عبدالرضا رضایی نیا

یاد اون دلای عاشق، یاد اون صفا بخیر!

یاد اون همه شقایق، توی جبهه‌ها بخیر!

اونجا ها دغل. مغل، دوز و کلک روا نبود

جز زرنگی تو شهادت، تو مرام ما نبود

چشمه مون، آینه مون، ظرفامونم یکی بودن

دلامون یکی بود و حرفامونم یکی بودن

اونجا همیشکی از دلت نشون حزبی نمی خواست

همه حزب عاشقی، حزب صفا، نه چپ، نه راست

واسه شهید شدن اخم و گزینشی نبود

پارتی و سفارش و خواهش و کرنشی نبود

نی‌نوا بود اونجاها، زلالی یقین ناب

امّا کوک می‌کردن اینجا بعضیا ساز سراب

ادّعا بود دیگه، استاد حقایق می‌شدن...

خوش. خوشک، وارث اون همه شقایق می‌شدن...

دیگرون هرچی بودن، دلخوشی مون روح خدا

پیر مهربون ما، زنده‌ترین زنده‌ها

عاشق مردم کوچه و خیابون و حرم

با وفای با وفا، شریک درد و داغ و غم

عقل سرخش که فراتر می‌رف از عشق و جنون

سفره مردمو خالی نمی‌‌خواس از گل و نون

با صفای با صفا، فطرتشو گم نمی‌کرد

رنگ کبریا نداشت، اخم به مردم نمی‌کرد

یه روزی پر زد و رفت، آیینه‌ها تیره شدن

آدما به زرق و برق سکّه ها خیره شدن

خیلیا به مذهب عاشقی پشت پا زدن

وقت امتحان که شد شیطونه رو صدا زدن

حالا خیلی وقته که ما همه برزخی شدیم

دلامون سرده، نگو آدمای یخی شدیم

چشامون دو قلوه سنگه تو یه قاب آهنی

نبض مون نمی‌زنه، نه گریه‌ای، نه شیونی

مث این که مرده دل‌ها، نمی‌‌آد صدای قلب

دوره قلبای سکّه‌ای و سکّه‌های قلب

نه فرشته و نه شیطون، نه جهنّم، نه بهشت

سرنوشتو ما نوشتیم یا که ما رو سرنوشت؟

تو می گی: «این جوریاس رسم زمونه، همیشه

چرا غافل بمونیم، دنیا داره عوض می‌شه

وقتشه بریم حالا یه خورده الواطی کنیم

دل مونو با دل داش آکلا قاطی کنیم

هر چی گفتن و شنیدیم، الکی بود، الکی

با توام، مشتی! تویی دلخوش چی، دلخوش کی؟

تو دلت پنجاه و هفتیه، عقب موندی، داداش!

پاشو. عشقی!. دست و پا کن یه دل تازه به جاش!

عشق و دل که واسه ما آب نمی‌شه، نونو بچسب!

پاشو تا دیر نشده جناب شیطونو بچسب!»

من می‌گم: «قبول دارم؛ هف خط هف خطا تویی

همه اشتباه می‌رن، تو دنیا بی خطا تویی

تو هواشناسی و لهجه بادو می‌دونی

چقده؟ کدوم طرف؟ کم و زیادو می‌دونی»

من می‌گم: «قبول دارم که قرن بیست و یک شده

دیگه هر چی بدیه خوبه و خوبیا بده

می‌دونم عوض شده زمونه و دور شماس

هر کی نالوطی نباشه، زندگیش واویلاس!»

پهلوون رفته تو خط حال، می گه: «زدم به خال!»

حالا من موندم و دل مونده و یه دنیا سوال

من نمی‌گم، تو بگو! که این چه جور عاشقیه؟

آدما عوض شدن یا عوضی؟ قصّه چیه؟

ما بودیم عاشق بارون و گل و نور و نسیم

چرا همیشگی نمی‌‌گه؛ چی شد که این ریختی شدیم؟

چی شد این جوری. دوباره. دل دادیم به قهقرا

یه روزی پر می‌زدیم فراتر از ستاره‌ها

سرگرونی روببین، پیش خدا خم نمی‌شیم

اون روزا فرشته بودیم، حالا آدم نمی شیم...

ترانه بارون (1)

ترانه بارون (2)

ترانه بارون (3)

ترانه بارون ( 4 )