تبیان، دستیار زندگی
مارتین اسکورسیزی یکی از بنیانگزاران سینمای معاصر آمریکاست. او سینما را به طور آکادمیک فرا گرفت و پیش از فیلم‌سازی به تدریس سینما پرداخت. شاید قبل از اینکه کارگردان بزرگی باشد یک فیلم‌باز حرفه‌ایی و یک دلباخته سینماست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

من عاشق فیلم هستم ! نقطه تمام !


مارتین اسکورسیزی یکی از بنیانگزاران سینمای معاصر آمریکاست. او سینما را به طور آکادمیک فرا گرفت و پیش از فیلم‌سازی به تدریس سینما پرداخت. شاید قبل از اینکه کارگردان بزرگی باشد یک فیلم‌باز حرفه‌ایی و یک دلباخته سینماست.


من عاشق فیلم هستم ! نقطه تمام !

همانطور که خودش در جایی می‌گوید :«من عاشق فیلم هستم! این زندگی من است! نقطه تمام!» او فیلم دیدن را از کودکی و زمانی که چهار سال بیشتر نداشت آغاز کرد و آنچنان که خود می‌گوید اولین تصاویری که از سینما به یاد دارد مربوط به فیلم «جدال در آفتاب» (کینگ ویدور، 1946) است. «جدال در آفتاب» فیلمی متفاوت در سینمای پس از جنگ هالیوود بود. به خصوص از لحاظ ویژگیهای بصری و تکنیکهای فیلمبرداری که متکی بر نماهای متحرک و طولانی بود. تاثیر این نماها و سبک به خصوص کارگردانی کینگ ویدور را بعدها می‌توان در اکثر فیلمهای اسکورسیزی مشاهده کرد. وی در مجموعه مقالات خود که بعدها تحت عنوان «لذتهای یک دلباخته سینما» منتشر شد به این نکته اعتراف می‌کند و تصریح می‌نماید که بیش از آنکه به مقایسه شدن با جان فورد یا ویلیام وایلر تمایل داشته باشد مایل است که با کینگ ویدور یا اورسون ولز مقایسه شود.

سینمای اسکورسیزی سرشار از مولفه‌ها و دستمایه‌های ویژه‌ایی که ریشه در همان فیلمهایی که او در کودکی به تماشایشان نشسته دارد. قهرمانها (یا ضد قهرمانهای) تنها و جدا افتاده از محیط اطراف که دیدگاهشان نسبت به زندگی با دیدگاه آدمهای دور و برشان فرق دارد و اساسا درام داستان از همین تفاوت دیدگاهها شکل می‌گیرد. قهرمانهای فیلمهای اسکورسیزی و بلاتکلیفی آنها می‌تواند ما را به یاد شخصیتهای فیلم نوآرهای دهه 1940 یا 1950 سینمای آمریکا بیاندازد. تماشای فیلمهای کلاسیک سینما شناختی دقیق از اصول روایی سینمای کلاسیک را برای او به ارمغان آورد و بخش عمده‌ایی از مهارت اسکورسیزی در تسلط بر ژانرهای سینمایی و ترکیب آنها به همین مساله برمی‌گردد. شاید فاصله بسیار سینمای اسکورسیزی با سینمای مدرن اروپا و فیلمهای کارگردانهایی چون اینگمار برگمان به همین دلیل باشد. اسکورسیزی از کودکی شیفته ولز و ویدور و هاکز و هیچکاک و در یک کلام سینمای کلاسیک هالیوود بود و در دوران فیلمسازی تقریبا به اصول روایی این سینما پایبند ماند.

اسکورسیزی یکی از همان جوانهای پر شور و حالی است که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 وارد سینمای آمریکا شدند تا آنرا از سراشیب زوال نجات دهند. جوانانی چون فرانسیس فورد کاپولا، برایان دی پالما، استیون اسپیلبرگ، جورج لوکاس، جان میلیوس، مایکل چیمینو و پل شریدر. هر کدام از این جوانان راه خود را رفتند: کاپولا با «پدرخوانده» ها، «مکالمه» و «اینک آخرالزمان» درخشید و سپس به فراموشی سپرده شد. دی پالما به انزوا رفت، اسپیلبرگ با فیلمهای تجاری و پرفروشش "سلطان هالیوود" شد، لوکاس به جنگهای ستاره‌ای پرداخت، چیمینو با «شکارچی گوزن» دیده شد و بعد ناپدید گردید و شریدر هم در اواخر دهه 1970 دلگیر از کارگردانهایی که درکش نمی‌کردند به کارگردانی روی آورد. اما اسکورسیزی راهی متفاوت را پیشه کرد تا همچنان و پس از 4 دهه به عنوان کارگردانی قابل بحث باقی بماند.

مارتین اسکورسیزی در 17 نوامبر 1942 در شهر نیویورک به دنیا آمد. در دبیرستان کاردینال هینگز و سپس دانشگاه نیویورک به تحصیل پرداخت و پس از اتمام تحصیلات در همان دانشگاه به تدریس سینما پرداخت. اولین فیلم کوتاه او «دختر خوبی مثل تو در چنین جایی چه می‌کند؟» نام داشت که به قول خود اسکورسیزی روایتی از جنون مطلق بود و در 1963 ساخته شد. دومین فیلم کوتاهش «فقط تو نیستی موری» نام داشت که در سال 1964 کارگردانی شد. این فیلمها چند جایزه دانشجویی را برایش به ارمغان آوردند اما سومین فیلم کوتاهش «اصلاح بزرگ» (1967) موفقیتهای بیشتری را برای اسکورسیزی به همراه داشت.

اسکورسیزی یکی از همان جوانهای پر شور و حالی است که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 وارد سینمای آمریکا شدند تا آنرا از سراشیب زوال نجات دهند. جوانانی چون فرانسیس فورد کاپولا، برایان دی پالما، استیون اسپیلبرگ، جورج لوکاس، جان میلیوس، مایکل چیمینو و پل شریدر.

اولین فیلم بلند مارتین اسکورسیزی «چه کسی در اتاقم را می زند؟» (1968) نام داشت که یک تجربه فوق‌العاده برای او و اولین همکاریش با هاروی کیتل به عنوان بازیگر بود. فیلم در جشنواره شیکاگو به نمایش درآمد و واکنشهای مختلفی را بر انگیخت. فیلم آینه تمام نمای دنیای اسکورسیزی است: شخصیت اصلی تنها و عصیانگر و خشن و رویاپرداز و روایت بیوگرافیک. در فیلم ارجاعات مختلفی هم به سینمای وسترن و اسطوره آن جان وین وجود دارد.

«برتا باکس کار» (1972) که با تهیه‌کنندگی راجر کورمن ساخته شد بیشتر یک فیلم تجاری بود که مجالی برای بروز خلاقیتهای اسکورسیزی جوان باقی نمی‌گذاشت. جان کاساوتیس پس از تماشای این فیلم به اسکورسیزی پیشنهاد کرد که به دنیای شخصی خود برگردد و فیلمهایش را از دل آن بیرون بیاورد و اینگونه بود که «خیابانهای پایین شهر» (1973) ساخته شد. فیلم با موسیقی راک اند رول و تصاویری مستند گونه آغاز می‌شود و کنکاشی موشکافانه را در شخصیتهای اصلیش چارلی (هاروی کیتل) و جانی (رابرت دنیرو) پی می‌گیرد. در اینجا رفاقت و خیانت باهم درمی‌آمیزند و شخصیتها دارای نوعی رفتار مازوخیستی هستند. چارلی از یک سو با دختر عمویش ترزا رابطه دارد و به همین دلیل احساس گناه می‌کند و از سوی دیگر به شدت پایبند دوستیش با جانی است. هر چند خودش هم می‌داند این رفاقت با شخص دمدمی مزاج و خشنی مثل او برایش سرانجامی نخواهد داشت. شخصیتهای فیلم به شدت واقعی و ملموس هستند و این مساله با نماهای دوربین روی دست مورد تاکید قرار می‌گیرد. حرکتهای دوربین عموما عصبی و سریع هستند که اسکورسیزی خود لقب "دوربین مزاحم" را به آن می‌دهد و آشکارا از فیلمهای ساموئل فولر مثل «جیب‌بر خیابان جنوب» (1953) تاثیر پذیرفته‌اند. پالین کیل فیلم را "اثری یگانه از روزگار ما" می‌نامد و بازی رابرت دنیرو آنقدر مورد توجه قرار می‌گیرد که او را برای ایفای نقش "ویتو کورلئونه" در «پدرخوانده 2» (1974) انتخاب می‌کنند. خشونت عریان فیلم به مذاق بسیاری از منتقدان خوش نیامد اما در واقع خشونت موجود در فیلم به نوعی احساس پوچی و حماقت دامن می‌زند. سکانس طولانی زد و خورد در سالن بیلیارد یا سکانس پایانی فیلم دقیقا این پوچی و حماقت شخصیتها را به تصویر می‌کشد و تاثیر روانی خشونت را آشکار می‌کند.

من عاشق فیلم هستم ! نقطه تمام !

در اواسط دهه 90 وقتی «کازینو» روی پرده آمد، برخی از منتقدان آن را گامی به‌پس در کارنامه اسکورسیزی دانستند و استاد را متهم به تکرار خود کردند اما با گذر زمان، تاریخ قضاوت دیگری درباره کازینو کرد.

فیلمی که به‌تازگی به‌عنوان بهترین فیلم گنگستری تاریخ سینما برگزیده شد و بالاتر از «رفقای خوب» دیگر فیلم نوآر اسکورسیزی و «روزی‌روزگاری در آمریکا» ساخته «سرجیو لئونه» قرار گرفت.

شاید اگر جای منتقدان نشریه اسکرین، سینمایی‌نویسان ایرانی دست به انتخاب بهترین‌های گنگستری می‌زدند، ساخته نوستالژیک لئونه، رای اول را می‌آورد.

نشریه سینمایی اسکرین در گزارشی فهرست بهترین فیلم‌های گنگستری تاریخ سینما را منتشر کرد که فیلم «کازینو» مارتین اسکورسیزی در رتبه اول قرار دارد.

این فیلم با نقش‌آفرینی «رابرت دنیرو» و «جو پشی» با بودجه 56 میلیون دلاری فروش جهانی 116 میلیون دلاری را کسب کرد.

فیلم «رفقای خوب» ساخته معروف «مارتین اسکورسیزی» محصول 1990 در رتبه دوم دیده می‌شود. این فیلم با نقش‌آفرینی «رابرت دنیرو» و «جو پشی» نامزد 6 جایزه اسکار و برنده اسکار بهترین بازیگر مرد (جو پشی) بود که در جشنواره فیلم ونیز جایزه شیر نقره‌ای را به‌دست آورد.

فیلم «روزی روزگاری در آمریکا» ساخته «سرجیو لئونه» محصول 1984 در مکان سوم بهترین فیلم‌های گنگستری تاریخ سینما قرار دارد. این فیلم با بازی «رابرت دنیرو» که آخرین فیلم لئونه است، داستان چند کودک در محله یهودی‌هاست که شبکه‌ گنگستری مخصوص خود را می‌سازند و کم‌کم فعالیت خود را گسترده می‌کنند، تا اینکه شبکه‌های بزرگ‌تر اقدام به نابودی آنها می‌کنند و دیوید آرونسون به زندان می‌افتد. چند سال بعد دیوید آزاد می‌شود و رفقای او که حالا گنگسترهای حرفه‌ای شده‌اند او را به گروه خود دعوت می‌کنند.

من عاشق فیلم هستم ! نقطه تمام !

فیلم «پدرخوانده» محصول سال 1972 به کارگردانی «فرانسیس فورد کاپولا» در مکان چهارم این فهرست دیده می‌شود. این فیلم با نقش‌آفرینی «مارلون براندو»، «آل پاچینو» و «رابرت دووال» داستان یک خانواده مافیایی به‌نام کورلئونه است که موفق به کسب 3جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی شد. این فیلم با بودجه 6میلیون دلاری ساخته شد اما فروش جهانی 245 میلیون دلار را به‌دست آورد.

نکته جالب درباره این فهرست اینکه «رابرت دنیرو»، بازیگر سرشناس هالیوود در هر سه فیلم اول این فهرست، «کازینو»، «رفقای خوب» و «روزی روزگاری در آمریکا» نقش آفرینی داشته است.

دنیرو سابقه طولانی در بازی در فیلم‌های «مارتین اسکورسیزی» دارد و در سال 2008 جایزه‌ «دوربین طلایی» برلین را به‌پاس یک عمر حضور جاودانه در سینمای جهان از دستان «اسکورسیزی» دریافت کرد.

دنیرو 67 ساله تاکنون در 80 فیلم سینمایی بازی کرده و افتخارات فراوانی به‌دست آورده است. وی در سال 1981برای فیلم «گاو خشمگین»، بهترین بازیگر مرد جوایز گلدن گلوب شد، در سال 1993 شیر طلای افتخاری جشنواره ونیز را گرفت، در سال 2000 جایزه یک عمر دستاورد سینمایی سن‌سباستین را گرفت و در سال 2008 جایزه مشارکت چشمگیر در صنعت سینما را از کارلووی‌واری دریافت کرد.

«رابرت دنیرو» که امسال ریاست هیات داوران جشنواره فیلم کن را برعهده داشت، نخستین بازیگر سینما نام گرفت که با فیلمی که اکثرا دیالوگ‌های غیرانگلیسی داشت، موفق به کسب اسکار می‌شد. او به‌همراه «مارلون براندو» که نقش «دون ویتو پیر» را در «پدرخوانده» بازی کرد، تنها بازیگران سینما هستند که برای بازی در نقش یک شخصیت، جایزه اسکار گرفته‌اند.

فراوری : مسعود عجمی

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منابع : ویکی پدیا ، لوح ، همشهری