تبیان، دستیار زندگی
شاید اگر محمدرضا بایرامی می‌دانست که بعد از آن یک بوس کوچولو که از وزیر به همراه 12 سکه به عنوان جایزه ویژه ادبیات داستانی گرفت، چه مکافاتی خواهد کشید، هرگز آن‌چنان خندان و آرام به روی جایگاه ویژه افتتاحیه نمایشگاه کتاب نوزد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکافات 5 بوس کوچولو

شاید اگر محمدرضا بایرامی می‌دانست که بعد از آن یک بوس کوچولو که از وزیر به همراه 12 سکه به عنوان جایزه ویژه ادبیات داستانی گرفت، چه مکافاتی خواهد کشید، هرگز آن‌چنان خندان و آرام به روی جایگاه ویژه افتتاحیه نمایشگاه کتاب نوزدهم نمی‌رفت.

شاید فهم این گزاره‌ی ساده کار سختی نباشد که "هر حزب و دسته و گروهی –شما بخوانید تفکر و عقیده‌ای ـــ از هر ابزاری ــ شما بخوانید قدرت و ثروت ــ برای طرح و گسترش ایده‌ها و آرمان های خود، استفاده می‌کند و این گزاره "هیچ" استثنایی ندارد. اما ظاهراً فهم این گزاره که "برای استفاده از هرابزاری، نیاز به تجربه و تخصص خاصی است" برای برخی از دوستان وزارت ارشاد ـــ‌شما بخوانید غالب دوستان ـــ مقداری سخت است.

برگزاری جشنواره و تقدیر و انتخاب آثار برتر ـــ شما بخوانید آثار همسو ـــ بی‌شک یکی از این ابزارهاست و بی‌تردید استفاده از این ابزار تخصص و تجربه لازم خود را می‌طلبد.

اینکه شما برای یک جشنواره «باید» هیأت داوران ـــ دارای حداقلی از معروفیت و مقبولیت ــ را معرفی کنید.

اینکه دلایل انتخاب آثار برتر ـــ ولو در قالب یک بیانیه‌ی متظاهرانه ـــ را اعلام کنید.

اینکه قبل از اعلام عمومی، در محافل خصوصی نتایج داوری را رایزنی و لابی! کنید.

اینکه در چرایی و چگونگی برگزاری جشنواره به اندازه کافی کنفرانس خبری بگذارید و از همه مهمتر اینکه برای ظاهرسازی هم که شده از یکی از طرفهای مخالف شما ـــ البته از نوع بی‌بو و بی‌‌خاصیتش ـــ در بیانیه پایانی تشکر و تقدیر کنید؛ همه و همه (غالبا) جزء لوازم و بدیهیات یک جشنواره یا جایزه فرهنگی "معمولی" است، چه برسد به یک جشنواره یا جایزه "ملی".

حال شما تصور بکنید فرداروز، افتتاحیه نمایشگاه کتاب است و شما ناگهان یادتان افتاده است که در حوزه ادبیات داستانی، نویسندگان همفکر ـــ یا لااقل دوست ـــ شما از سوی جشنواره‌های دیگر مورد بی‌مهری و بایکوت شدیدی قرار گرفته‌اند و لذا «باید فوراً برای نجات ایشان کاری کرد».

اینگونه می‌شود که در روز افتتاحیه، شما از رئیس جمهور می‌خواهید که جوایز ویژه ـــ 12 سکه ناقابل ـــ ادبیات داستانی را به 5 نفر اهدا کند و در نتیجه، با یک تصمیم و اقدام یک‌شبه؛ به طور همزمان و با دقتی فراوان:

هم عنوان "جایزه ویژه ادبیات داستانی" را ضایع می‌کنید،

هم آن 5 نویسنده را به عنوان نویسنده دولتی و عزیزدردانه در معرض اتهام و تمسخر قرار می‌دهید،

هم قدر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تا حد یک محفل حزبی تقلیل می‌دهید.

همه‌ی آنچه گفته شد، بی شک تضادی ندارد با این گزاره که "دولتهای قبلی هم، حزبی و محفلی و باندی جایزه می‌داده‌اند و فقط تفاوت در شکل و ظاهر قضیه است" و اگر در بین خوانندگان این متن عزیزی هست که به این گزاره اخیر شک دارد؛ توصیه می‌کنم چند خط باقی‌مانده را نیز طاقت بیاورد:

سال 82 و اتفاقاً با "محمدرضا بایرامی" در غرفه یکی از ناشران معروف گپ می‌زدیم که ناگهان خانمی با نامه‌ای در دست وارد غرفه شد و سراغ بایرامی را گرفت. معرفی که شد، با لحنی آهسته طوری که "هیچ"کس متوجه نشود، خطاب به بایرامی گفت: «آقای بایرامی، آقای وزیر ـــ مسجدجامعی ـــ سلام رساندند و این پاکت را دادند. » پاکت که باز شد چشمان به جمال 000/20 تومان (بیست هزار تومان) بن کتاب روشن شد. همچون برق‌گرفته‌ها در حال بحث پیرامون این عمل خداپسندانه و «به فکر نویسندگانه»! وزیر "عزیز و فرهیخته و فرهنگ دوست" بودیم که "علیرضا قزوه" با چهره‌ای برافروخته وارد غرفه شد و گفت «به شما هم پاکت دادند؟!» و قبل از اینکه جوابی بگیرد، ادامه داد [...] (به دلایل اخلاقی از ذکر اصل عبارت معذوریم) هرکاری می‌کنند با خط و ربط و باند بازیه!... به من 120 هزار تومان (یکصدو بیست هزار تومان) بن دادند به دولت‌آبادی یک میلیون!

تصور کنید قیافه بایرامی عزیز را. ظاهراً این عزیز دل از شانس هیچ بهره‌ای نبرده است؛ نه در این دولت نه در دولت قبل.

حالا باورتان شد؟!

مجتبی زحمتکش

منبع: کتاب¬نیوز